رماننویس مشهور اوکراین و تصویری از انسجام ملت
رفتارِ آندری کورکوف مهمترین نویسندهی اوکراین با عکسی که در توییتر از خود منتشر کرد مبینِ همان اتفاقی شد که به نظرم برای مردمِ اُکراین در حالِ رقمخوردن است.
آنها باور کردهاند یک «ملت» هستند در همین چند روز. بسیاری از چهرههای مشهورشان در کشور مانده یا به هر شکلی خود را آمادهی «مبارزه» نشان دادهاند. این میان ماندنِ کورکوف که یکی از شانسهای نوبلِ ادبی محسوب میشود و گفتوگوی فوقالعادهای که سه روز پیش با نیویورکتایمز انجام داد نشان میدهد خود او هم به این «ملتشدن» ایمان پیدا کرده.
او در آن مصاحبه شرحی موجز از پروژهی روسیسازی اوکراین در طولِ یک قرن میدهد و اینکه «واقعن چیزی برای خندیدن وجود ندارد». ما از کورکوف به فارسی چهار رمان درخشاناش را خواندهایم. مخصوصن «مرگ و پنگوئن» (نامِ رمان در اصل پاتیناژ روی یخ است و یک سهگانه) نهتنها ما که کلِ جهان را مبهوت کرد.
طنزِ تلخ و جاندار کورکوف در روایت روزگار پس از فروپاشی شوروی این رمان را به اثری همیشهخواندنی تبدیل کرد. قصهی نویسندهای که به خاطرِ ورشکستهگی باغوحش سرپرستی یک پنگوئن را برعهده گرفته و بعد تبدیل میشود به نویسندهی ستون ترحیم برای سیرکردن شکمِ خودش و پنگوئناش میشا...
کورکوف میگوید اصلن گمان نمیکرده روایتی که در رمان بزرگ دیگرش «زنبورهای خاکستری» انجام داده به این زودی تعبیر شود. قصهی درگیری روسها و هموطناناش. او کییف را ترک نکرده و بسیاری نگرانِ جان او هستند. او گفته برای اولین بار مردم اوکراین باور کردهاند «وجود» دارند. که اگر کشورش سقوط کند نیمی از این جمعیت آوارهی اروپا میشوند. کورکوف اشاره میکند سخنرانی پوتین قبل حمله به اوکراین او را یاد آخرین سخنرانیهای استالین انداخته. «پوتین پیر شده و توهم دارد. توهم اینکه باید خائنها را کشت». نویسنده از روز آغاز جنگ نوشتنِ رمانِ تازهاش را کنار گذاشته و سعی میکند با روایتها و کلمات و البته حضورش «تاریخ» کشورش را به نسلهای جوانشان معرفی کند.
چهقدر این رفتار درست است. او گفته عمدهی آنچه در اوکراین میخواندند دربارهی سکس و مواد و... بود و حالا ادبیات میتواند نقشِ واقعیاش را که روایت تاریخ است نشان دهد. کورکوف بهعنوان یک نمادِ ادبی که عمدهی قدرتاش در ساختنِ موقعیتهای طنزآلود است بسیار جدی شده و تاکید دارد چیزی برای خنده وجود ندارد. او همان «کار روشنفکرانه»ای را انجام میدهد که بسیاری نویسندهگان از آن تن زدند. یعنی ایستادن مقابلِ قدرتِ زبانی و تاریخی روسیه و بیرونکشیدنِ انسانی که امروز باور کرده یک ملت است...
دیدگاه تان را بنویسید