کد خبر: 3267

ایران پسامهسا و امید به دولت شنونده و جامعه توانمند

مسعود فراستخواه، جامعه شناس و استاد دانشگاه معتقد است که «لحظه مهسایی همان لحظه‌ای است که بار همه خواسته‌های انباشته‌شده در جامعه ایران به‌خصوص در چند سال اخیر را با خود همراه می‌کند. این حرکت به شکل محسوسی با جریان‌‌های شناخته‌شده متفاوت است، به‌حدی که به نظر می‌رسد می‌توان آن را با واژه جدیدی مثل دگرجنبش، توصیف کرد.»

بیان فردا | به اعتراضات اخیر می‌توان از زوایای متفاوتی پرداخت. یکی از این زوایا، تحلیل همیلتونی یا تحلیل براساس بزنگاه است. این حرکت از لحظه مهسایی شروع می‌شود. لحظه مهسایی همان لحظه‌ای است که بار همه خواسته‌های انباشته‌شده در جامعه ایران به‌خصوص در چند سال اخیر را با خود همراه می‌کند.
این حرکت به شکل محسوسی با جریان‌‌های شناخته‌شده متفاوت است، به‌حدی که به نظر می‌رسد می‌توان آن را با واژه جدیدی مثل دگرجنبش، توصیف کرد.

دگرجنبش در مقیاس مباحث هترولوژی (Heterology ) قابل توضیح است. (هترولوژی: علمِ دیگرسان‌گی، یا دگربودگی است. کسانی چون ژرژ باتای Georges Bataille، یا دوسرتو de Certeau از آن بحث کرده‌اند و همینطور فوکو در «نظم اشیا»، از دگرفضاها بحث کرده Heterotopia)
در واقع یک دگرجنبش را نمی‌توان فقط یک جنبش فمینیستی، یا جنبش کارگری، یا جنبش طبقه متوسط و سبک زندگی و جنبش قومی و مانند اینها... نامید. اگر این تصور را بپذیرید و حرکت اعتراضی اخیر را دگرجنبش تلقی کنیم، باید آن را به‌کلی متفاوت در نظر بگیریم که به نظر می‌رسد با شبکه‌ای از حرکت‌‌های هویتی جدید مواجهیم.
من دوازده جریان هویتی جدید را در ایران یادآوری می‌کنم. دکتر نعمت‌الله فاضلی، در مطالبش به هشت جریان اشاره کرده است و این جریان را انتهای همه حرکت‌ها نامیده‌اند و در الگویی که اینجا ارائه می‌شود نیز، شباهت‌هایی با آن الگو وجود دارد.
*جنبش جنسیتی: من معتقدم حرکت اخیر، یک حرکت تمام‌عیار زنانه است. یعنی یک زنانه‌اندیشی ایرانی و یک فمینیسم ایرانی، در این حرکت به خوبی دیده می‌شود.
*جنبش گسست نسلی: این حرکت را می‌توان حرکت دهه‌هشتادی هم نامید.
*جنبش الگوی سبک زندگی: مردم می‌خواهند سبک زندگی متفاوتی را تجربه کنند. به‌دنبال مصرف پست‌مدرن هستند. (مصرف پست‌مدرن با مصرف سنتی پیشامدرن تفاوت ماهوی دارد. مردم این دوره و زمانه می‌خواهند از طریق مصرف، به حیات خود معنا ببخشند. مک کراکن و دیگران در این زمینه بحث کرده‌اند. مصرف‌کنندۀ قدیمی منفعل، جای خود را به مصرف‌کنندگانی می‌دهد که می‌خواهند به آثار و کالاها معنا بدهند. مصرف فرهنگی مهم شده است و زمان فراغت از این جهت نیز موضوعیت می‌یابد).
*جنبش آزادی‌خواهی: مثل خیلی از حرکت‌های کلاسیک، مشارکت‌جویی به‌خصوص در این دوره مورد توجه قرار گرفته است و به مسائلی مثل حقوق بشر و... توجه شده است.
*جنبش عدالتخواهی: که مورد توجه طبقات تهی‌دست است. کارگران و حاشیه‌نشین‌ها. این افراد در این حرکت در شبکه جریان‌های موثر به نظر می‌رسد اثرگذاری بالایی دارند.
*جنبش دانشجویی: به نظر می‌رسد این حرکت تا حدی حرکت نابهنگام باشد.
*جنبش تمایزهای قومی، آئینی، زبانی و... که در این جریان شاهد بروز آن بودیم.
*جنبش دیاسپورایی (ایرانیان خارج از کشور) که خود خوشه‌ای از حرکت محلی-جهانی‌گرایی است.
*جنبش اختیارات‌خواهی: اختیارات محلی در ایران و منطقه‌ای و...
*جنبش دگرگشت‌های ارزشی جامعه: ارزش‌های فردگرایانه، لذت‌طلبانه، نوعمل‌گرایی، غیرنخبه‌ای، زیباشناختی، تخیل جمعی، اقتضاگرا، رؤیاپردازی را می‌توان در زیر این حرکت تعریف کرد.
*حرکت هویت‌های حرفه‌ای/صنفی: هویت‌هایی مثل هویت‌های آکادمیک، کارگری، معلمان، بازنشستگان. افرادی که احساس می‌کنند نادیده گرفته شده‌اند.
*حرکت سکولار و عرف‌گرایی و دین‌جدایی و در ادامه‌‌اش حرکت پساسکولار. به‌خصوص وقتی نهاد دین در قدرت قرار گرفته است، حرکت سکولار در مقابل آن شکل می‌گیرد.
در ادامه بحث، می‌توان مولفه‌های این جریان را بررسی کرد.

نیروهای دگرجنبش

 

به نظر می‌رسد عبارت است از تمام دیگری‌شده‌ها، نادیده‌گرفته‌شده‌ها، تمام‌تحقیرشده‌ها، فراموش‌شدگان، غایبان، محذوفین، حاشیه‌ها، بازندگان به ناحق بازی‌های مسلط که طی چند دهه خیلی هم زیاد بودند، تمام هویت‌های فروخورده و هویت‌زدایی شده، تحت فیلترینگ‌ها، بی‌روسری‌ها از نیروهای این حرکت جدید هستند.

رسانه دگرجنبش

 

شبکه‌های موبایلی-پلاس است. ما در ایران یک شبکه موبایلی داریم که وقتی شبکه‌های ماهواره‌ای مثل من و تو و ایران‌اینترنشنال ادغام می‌شود، یک شبکه رسانه‌ای ایجاد می‌کند که آن را شبکه موبایلی‌پلاس می‌نامیم. عملکرد رسانه‌ای‌اش اینفلوئنسری است که قدرت بازنمایی و روایت‌سازی دارد. این Social media influencers (SMIs) سرمایه اینفلوئنسری نوعی سرمایه نمادین این حرکت است. در دنیا تعبیری درباره این وجود دارد که گفته می‌شود جنگ میان SMIs با CMIs هستیم: Chief Executive Officer یا در واقع جنگ بین اینفلوئنسر‌ها و آفیسرها است که البته اینفلوئنسرها برنده شدند. این برنده شدن در تاریخ سیاسی ایران قبلا هم اتفاق افتاده و امر بی‌سابقه‌ای نیست. همانطور که انقلاب مشروطه را می‌توان انقلاب تلگراف‌ها نامید یا در جریان انقلاب 57 انقلاب نوارکاست‌ها بود که مقابل رادیوتلویزیون رسمی مبارزه می‌کرد.

مکان اجتماعی دگرجنبش

 

مکان این حرکت از خیابان شروع می‌شود تا درون خودروها که با بوق‌زدن‌ها همراهی می‌کردند، از منازل و پشت‌بام‌ها تا شهرک‌ها و مکان‌های کار و تحصیل مثل مدرسه و دانشگاه و بالاخره به آمریکا و اروپا و حتی به نهادهای بین‌المللی رسید... که همین ویژگی و وسیع بودن این حرکت، باز آن را نسبت به حرکت‌های قبلی به کلی متمایز کرده است و شاید در هیچ کجای دنیا به این صورت دیده نشده باشد. شاید بتوان مکان این حرکت را نیز دگر مکان و دگرجا نامید.

منطق فعال‌بودگی‌‌اش

 

منطق فعال‌شدگی و منطق عملکردگی، منطقی نقطه‌چینی و غیرخطی است. یک نوع منطق نقطه‌چینی یا پانکچویت Punctuated continuity . در آن وجود دارد و به صورت حرکات سینوسی و حلزونی و غیرخطی و نامنظم حرکت می‌کند و یکی از خصیصه‌های این حرکت، این است که یک چرخش پارادایمی دارد. ما اینجا به پنجمین مولفه این جریان می‌رسیم.

چرخش پارادایمی و گفتمانی

 

این ویژگی، یک رشد بی‌برگشت تمام‌عیار در ایران است، چون زیرپوست و پیوندی دارد که تحولی بر بستر یک پارادایم‌شیفت پدید آمده است. می‌شود آن را یک تحول‌اجتماعی بیش از یک تغییر کم‌دامنه‌تر اطلاق کرد که با دگرگون‌های ساختی کارکردی بیشتری همراه است و حاصل انباشتی اعمال عاملان اجتماعی در طول یک دوره است.
ما در این حرکت با سطوح تازه‌ای از بازنمایی مواجه‌ایم. مثل بازنمایی زن، جوان و کودک. امروز بازنمایی ما از بچه‌ها عوض شده است و درباره آنها یک شکل دیگر صحبت می‌کنیم. به نظرم زن‌ها زن‌تر شده‌اند. حالا امروز با سطوح تازه‌ای از آرزومندی مواجهه‌ایم. امروز افقی دیگر از انتظارت مثلا از بخش عمومی، از مدیریت شهری و... به‌وجود آمده است. مردم از انتخابات‌های آتی انتظارات بیشتری دارند. مقیاس تازه‌ای از جرأت در میان مردم ایجاد شده است. در این حرکت مردم نوعی انتظار موفقیت ایجاد شده است. نوعی خودآگاهی مدنی و اجتماعی، نوعی مهارت‌های پیشرفته شهروندی در مردم درست‌شده، نوعی عادتواره‌های تازه‌کثرت‌پذیری برای گفت‌وگو رشد کرده است. نوعی مهارت‌های ویژه شهروندی در مردم دیده می‌شود. تکانه‌های تازه‌ای در زمینه اعتبار دیده می‌شود. هماهنگی بین شهرهای مختلف دیده می‌شود. خصیصه اعتراضی در ایران فعال شده است که البته در فرهنگ ایران قبلا هم وجود داشته است. ائتلاف‌پذیری تازه‌ای در جامعه شکل می‌گیرد. مثلا در بین نیروها یا بین داخل و خارج این ائتلاف دیده می‌شود. مقیاس تازه‌ای از همگرایی بین شهری و سرزمینی دیده می‌شود. ما در این حرکت شاهد فعال شدن هویت‌های کوچک و اعتمادبه‌نفس ملی، قومی و مدنی و هستیم و ذخائر بخش میانی جامعه به‌معنای گیدنزی کلمه فعال شده است.

آینده اعتراضات

 

در آینده‌پژوهی چند مفهوم کلیدی هست که به‌صورت خلاصه به آن می‌پردازم. یکی روندهایی است که دیگر آنقدر بزرگ می‌شود که به آن کلان روند گفته می‌شود (megatrend). در واقع این حرکت را می‌توان یک کلان روند نامید. وقتی یک کلان روند در جامعه ایجاد می‌شود، با خود پیشرانه‌هاییdriving force به وجود می‌آورد. یکسری مسائل جامعه ما را به سمت آینده پرتاب می‌کند.
یک متغیر دیگر رویدادهاست. در واقع وقتی یک جامعه به سمت جلو حرکت می‌کند، رویدادها در حرکت سریع‌تر آن موثر هستند. در واقع لحظه مهسایی یک رویداد(event) بود که در حرکت روبه‌جلوی این جریان موثر بود. در واقع جامعه در حال حرکت بود که یک رویداد، به آن سرعت داد.
مفهوم بعدی عدم قطعیت است. رویدادها با پیشرانه‌ها، با هم مفهوم بعدی را به‌میان می‌آورند. برای جامعه این کلان روندها در کنار رویدادها جمع می‌شود و عدم قطعیت‌هایی برای جامعه ایجاد می‌کند. اگر ما بتوانیم عدم قطعیت‌های آینده را خوب تحلیل کنیم، می‌توانیم بگوییم براساس ماتریس عدم قطعیت، چند آینده برای ایران ترسیم کنیم. من براساس دو عدم قطعیت، چهار سناریو برای آینده ایران ترسیم می‌کنم و طبیعتا با عدم قطعیت‌های دیگر، می‌توان سناریوهای دیگری را برای ایران ترسیم کرد.
در این مدل، دو عدم قطعیت مهم را بررسی می‌کنیم:
یکی در دولت چه وضعی ممکن است پیش بیاید؟ منظور از دولت به‌معنای کلی آن است. اینجا این سوال وجود دارد که دولت گفت‌وگو پذیر است یا نه؟ یعنی در یک ضلع نمودار به این پرداخته‌ایم که دولت گفت‌وگو پذیر است و در طرف دیگر دولت غیرگفت‌وگو پذیر. عدم قطعیت بعدی این است که در جامعه چه وضعی ممکن است پیش بیاید. یک‌سویه جامعه ایران این است که این جامعه توانمندسازی شده باشد و در نقطه مقابل آن، جامعه‌ای قرار دارد که توده‌وار باشد. براین اساس چهار فضای عدم قطعیت شکل می‌گیرد.
1-اگر دولت گفت‌وگوپذیر باشد و جامعه توانمندسازی‌شده باشد، این حرکت به توسعه پایدار جامعه منتهی می‌شود.
2-اگر دولت گفت‌وگوپذیر نباشد و جامعه هم توانمندسازی‌شده نباشد به سمت بی‌ثباتی و ناامنی پیش می‌رویم.
3-اگر دولت گفت‌وگو پذیر نباشد، اما جامعه توانمندسازی‌شده باشد، اعتراضات ادامه خواهد داشت و حرکت‌های اعتراضی ایران را پیش خواهند برد.
4-اگر دولت گفت‌وگوپذیر باشد، اما جامعه توده‌وار باشد، ما با یکسری اصلاحات بی‌نتیجه مواجه خواهیم بود.

دیدگاه تان را بنویسید