کد خبر: 2649

سبک عجیب یادداشت نویسی حسین شریتعمداری

مدیرمسئول کیهان در یادداشتی دوباره ادعایی چشم گرد کن مطرح کرده و می گوید که «کمترین تردیدی باقی نمی‌ماند که مدعیان اصلاحات نظیر محمد خاتمی، جهانگیری، عبدالله نوری، جبهه اصلاحات، حزب اتحاد ملت، حزب کارگزاران و یک مشت آدم‌ها و گروه‌های دم دستی دیگر‌، نه فقط از فوت خانم مهسا امینی متأسف نیستند بلکه از این اتفاق ناگوار خشنود و خوشحال نیز هستند »

بیان فردا | حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان یک عادت عجیب رسانه ای دارد و آن هم این که در یادداشت های سیاسی کوبنده خود یک ادعای نامتعارف را با چاشنی یک داستان طنز مطرح می کند تا چشم ها را گرد نماید و مدعی می شود که در یادداشت خود این ادعا را اثبات خواهد کرد اما در ادامه صرفا ادعاهای دیگری را مطرح می کند تا ذهن مخاطب را به صورت رگباری با ادعاهایی عجیب و غریب بمباران کرده و به خیال خودش ادعای اولیه اش را اثبات نماید.

مدیرمسئول کیهان در یادداشتی دوباره ادعایی چشم گرد کن مطرح کرده و می گوید که «کمترین تردیدی باقی نمی‌ماند که مدعیان اصلاحات نظیر محمد خاتمی، جهانگیری، عبدالله نوری، جبهه اصلاحات، حزب اتحاد ملت، حزب کارگزاران و یک مشت آدم‌ها و گروه‌های دم دستی دیگر‌، نه فقط از فوت خانم مهسا امینی متأسف نیستند بلکه از این اتفاق ناگوار خشنود و خوشحال نیز هستند » و وعده می دهد که این ادعا را اثبات خواهد کرد.

در ادامه شروع به بیان داستان هایی از حوادث 88 و تکرار ادعاهایی می پردازد که همان زمان هم طرح کرد و پاسخ گرفت اما به روی خود نیاورد. حال اینها چه ربطی به ادعای مذکور دارد ؟ این که مثلا در حوادث 88 دوربین روی صورت ندا آقا سلطان متمرکز بوده چه ربطی به حادثه ای دارد که برای مهسا امینی در گشت ارشاد افتاده و اعتراضاتی که همه از جمله اصلاح طلبان به این ماجرا کرده اند؟

یا مثلا فلان اتفاق افتاده و کیهان مدعی است اصلاح طلبان در آن زمان موضع گیری شان مطابق خواست کیهان نبوده چگونه می‌تواند ادعای حسین شریعتمداری در شاد بودن مدعیان اصلاحات در فوت مهسا کریمی را ثابت کند؟

کیهان در جایی از نوشته اش می گوید چرا در ماجرای بانویی که برای حفظ حرمتش از پنجره بیرون پرید و به قول کیهان «شهادت گونه» درگذشت، اصلاح طلبان هیچ کاری نکردند؟ واقعا موضع گیری اصلاح طلبان درباره آن موضوع چه ارتباطی با ماجرای مهسا امینی دارد؟ فقط حسین شریتعمداری و نظام ذهنی اش می تواند ربط بین این دو را بیابد حال آن که در آن موضوع هم رسانه های اصلاح طلب کم و بیش به آن پرداختند.

معتقدم این نوشتارهای مدیرمسئول کیهان باید به عنوان یکی از مدل های غلط و البته هدفمند برای القای یک ادعای غلط به مخاطب در کلاس های تدریس خبرنگاری تدریس شود و معلوم کند که چنین نوشته هایی از اساس غلط است و نویسنده حق ندارد مخاطب را با بارانی از ادعاهای ذهنی و اثبات نشده ، یک ادعای چشم گردکن را جا بیندازد.

حسین شریعتمداری در این نوشتار یک خطای دیگر هم مرتکب شده است و آن این که اعتراضات مربوط به ماجرای مهسا امینی را منحصر به اصلاح طلبان و رسانه های فارسی زبان خارجی می کند و سعی می کند نبیند که بخش بزرگی از جامعه در ماجرای مهسا امینی مساله دار شده و اعتراض کرده است. کیهان عمدا سعی می کند ماجرای امینی را به یک مجادله سیاسی تقلیل دهد و میدانی برای حمله به رقیب بسازد. رقیبی که امروز رسانه چندانی ندارد و سالهاست با اتهاماتی نخ نما و تکراری بارها مورد حمله کیهان قرار گرفته است.

شریعتمداری می پندارد که با خالی کردن میدان اعتراض به حوادث مربوط به ماجرای مهسا امینی، از معترضان غیر سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، می تواند با قدرت سیاسیون معترض را مورد حمله قرار داده و باز هم همان فحش ها و اتهامات همیشگی را دوباره تکرار کند.

جالب است که آقای شریعتمداری بعد از طرح موضوعات بی ربط و تکرار ادعاهای عجیب و غریب در هر کدام، از قوه قضائیه می خواهد که خاتمی و جهانگیری را صرفا به خاطر یک اعتراض و طرح نظر احضار و از آنها بازجویی کند.

حسین شریتعمداری بیشتر از آن که یک روزنامه نگار و فعال سیاسی باشد یک چهره سیاسی و امنیتی است و مهم این است که بدانیم حسین شریعتمداری یک شخص نیست او نماینده و نماد یک تفکر سیاسی در کشور است که نوع خاصی از خود حق پنداری و دیگر دشمن پنداری را در درونش نهادینه کرد و با متر و مقیاس ذهنی برآمده از این تفکر دائما در حال قضاوت دیگران و دوست و دشمن کردن سایرین است. حضور چنین تفکراتی در رسانه ها نوعی اعلام خطر و نارسایی در جامعه است که باید برای آن تدبیری اندیشید.

اکبر بیاتی

دیدگاه تان را بنویسید