عطش تغییر و انتخابات دشوار
به نظر می رسد نسبت به انتخابات پیشین ریاست جمهوری، درصد بیشتری از اصلاح طلبان شرایط جدید را واجد «امکان تغییر» و فرصتی می دانند تا بخشی از دشواری های سیاسی و معیشتی و بخشی از تهدیدهایی که علیه استقلال و تمامیت کشور است را با «تغییر» از مسیر صندوق رای ترمیم نمایند. چرا که در یک دستی قدرت و تسلط جریان دیگر، این مشکلات را مضاعف دیده اند و لذا گرچه در انتخابات پیشین شرکت نکرده اند به احتمال فراوان در این انتخابات شرکت می کنند و آراء باطله نیز دوم نخواهد شد.
بیان فردا | دکتر ابوالفضل فاتح| نگاهی به تحولات اجتماعی و سیاسی از مشروطه تاکنون این دریافت را ایجاد می کند که برای ایرانیان، ملیت، دیانت و پیشرفت در بستر عدالت و آزادی همواره محوریت داشته است. ملت در جستجوی حاکمیت و حاکمانی بوده و هستند که این پنجگانه را به شکل متوازن و واقعی، هم باور داشته و هم محقق سازند، گرچه کمتر به ایده آل خود دست یافته اند. نیل به این مهم، نیازمند پذیرش حکمت در حاکمیت و سطوحی برجسته تر از عقلانیت جاری در کشور است. عقلانیتی که این عناصر بنیادی را به رسمیت بشناسد، اصلاح نظام اولویت ها و اهتمام به توسعه متوازن، بازگشت به قانون و مولفه های مورد وفاق ملت و گره گشایی و ایجاد امید به آینده را در صدر برنامه های خود قرار دهد و قادر به دوراندیشی و ارائه ی «راه حل» باشد.
جامعه از بی تدبیری ها و ناکارآمدی ها و مناقشات و بگو مگوها خسته، بسیار متاثر و کم امید و مایوس از مسئولان، اما در تلاش برای بازیابی خود است و نیازمند رئیس جمهوری است که بتواند نظام امور و اولویت های کشور را به سامان برساند.
انتخابات یعنی امکان تغییر؛ چند نفر، به یک نفر؟
انتخابات در یک کلام، یعنی امکان تغییر. اگر از اهداف اصلی انقلاب اسلامی، اسقاط مناسبات سلطنتی بود، این مهم جز به تحقق انتخابات واقعی، به فرجام نخواهد رسید. کسانی که تصور می کنند، می شود انتخابات و جمهوریت را تعطیل، اما فلسفه و اهداف انقلاب را حفظ کرد، دچار خیالبافی اند.
انتخابات واقعی، وقتی محقق خواهد شد که به مردم امکان تغییر در سیاست ها، عناصر و شیوه ی حکمرانی داده شود، ولو رای به تثبیت بدهند. انتخاباتی که در آن امکان تغییر نباشد، نامش هر چه باشد، انتخابات نیست و آثار انتخابات که حل و فصل چالش ها و مدیریت تعارضات است، نیز بر آن متصور نخواهد شد.
به رسمیت نشناختن منزلت جمهوریت، و رویه ی شورای نگهبان در چینش یا حذف بدون توضیح کاندیداها، نیازمند اصلاح اساسی است. شورای نگهبان نمی تواند از طرف همه احزاب و جریانات اعمال قدرت کرده و برای آنان مهره چینی کند و مردم را وادار سازند که به مهره هایی که ایشان می گویند، رای دهند. این خلاف عدالت، قانون و شان ملت است. متاسفانه شاهد هستیم که چنین اتفاقی پیوسته رخ می دهد و حتی حفظ ظاهر هم نمی شود، چنان که در انتخابات مجلس و خبرگان نیز شاهد بودیم و ناگهان آقای روحانی و بسیاری دیگر حذف شدند. در انتخابات جاری نیز نه تنها بسیاری از اساس کاندیدا نشدند و بسیاری بی دلیل به صحنه آمدند، بسیاری از شخصیت ها از جمله آقای جهانگیری و لاریجانی و حتی شخصیت های جناح اصولگرا و دولت بدون توضیح کنار گذاشته شدند (چنان که روزی مرحوم آقای هاشمی)، و در آرایش نهایی کاندیداها نیز رعایت انصاف و حتی حفظ ظاهر نشده و پنج شخصیت در برابر یک شخصیت با گرایش متفاوت قرار گرفته اند؛ مردم می پرسند، چند نفر به یک نفر؟ در کجای دنیا سراغ دارید که در مرحله نهایی انتخابات، به یک جریان پنج برابر جریان دیگر، کاندیدا تعلق گیرد؟ مردم را چه فرض کرده ایم؟
«عطش تغییر» و «احیاء صندوق»
به دلایل فراوان سیاسی و اجتماعی و به دلیل غوطهوری در مشکلات و فقدان راه حل، ایران در عطش تغییر به سر می برد. مردم از آنچه بر ایران می گذرد و از تبخترها و نشنیدن ها و بی افقی ها خسته شده اند. هرگاه عطش تغییر بالا گرفته است، مردم به کاندیدایی که عناصر تغییر را ارائه داده، فوج فوج اقبال کرده اند و نتیجه ی تازه ای رقم زده اند و اگر چنین نبوده، صندوق را ترک کرده اند.
در نتیجه ی چینش شورای نگهبان، آرایش فعلی کاندیداها، مملو از شخصیت هایی است که با همه احترام، تاکنون ایده ی «تغییر» نداشته اند و تغییر را نمایندگی نمی کنند. آنان اگر سیره سابق را بروند و در ادبیات و رویکرد خود تغییری ندهند، حداکثر همان میزان از مردم را به پای صندوق می کشانند که در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری سابق شاهد بوده ایم. آنان می توانند بر سر گرفتن سهمی از سبد اراء رئیس جمهور فقید مرحوم آقای رئیسی (حدود ۱۵ تا ۱۸ میلیون یا حداکثر مجموع آراء آقای رئیسی و رضایی و قاضی زاده) رقابت کنند و شاید همان را هم نتوانند.
نتیجه سه انتخابات قبلی مجلس و ریاست جمهوری، کاستن از نصاب انتخابات به زیر ۵۰ درصد بوده است. تجربه نشان داد، عبور از مرز ۵۰ درصد، بدون حضور واقعی و همزمان تحول خواهان و کاندیدایی از جنس خودشان با احتمال برد میسر نخواهد شد. تنها نقش آفرینی واقعی و درصدی محسوس از احتمال برد است که می تواند انگیزه مشارکت ایجاد کند. از این رو به نظر می رسد، این بار نوعی انتخابات مدیریت شده اما با نصاب بالاتر در دستور قرار گرفته است. به گونه ای که معادله ی دوسربردی برای حضور کاندیدای اصلاح طلب و جریان همفکرش، و هم برای سیاست گذاران کشور باشد که در نتیجه کاندیدای اصلاح طلبان به مرزهای نقش آفرینی بالاتری از انتخابات قبلی دست یابد و در سوی دیگر انتخاباتی با مشروعیت بالای ۵۰ درصد محقق شود.
چنان که می دانیم، پس از تغییر ساختار کشور از پارلمانتاری به ریاستی، انتخابات ریاست جمهوری از جدیت بیشتری برخوردار شد و در ایران به ظرفیت ۷۹ درصد سال ۷۶ و یا ۷۳ درصد سال ۹۲ رسید. از ۸۵ درصد سال ۸۸ چیزی نمی نویسم که داستان دیگری دارد. با روال انتخاب های سال های اخیر، رسیدن به نصاب های ۷۶ و ۷۳، هنوز دشوار و خوش بینانه به نظر می رسد. اما در همین انتخابات جاری، اگر عطش مردم درک شود، و ایده و گفتمان و شعار تغییر در این انتخابات به واقع ارائه شود، مجددا، ملت می توانند شاهد احیاء صندوق رای با نصابی منطقی بوده و طبیعتا آنگاه هر میزان رای اضافه شود، سهم کاندیدای «تغییر» بیشتر خواهد بود.
پزشکیان، شخصیت «متفاوت» و «بینابینی»
عرض شد که عطش به اصلاح، مردم را به کاندیدایی متمایز هدایت خواهد کرد. بر اساس سوابق دانشگاهی و سیاسی و اجرایی، شخصیت متفاوت آرایش فعلی انتخابات، آقای پزشکیان است که تنها نماینده اصلاح طلبان است. در کشور ما بسیاری از ساختارها و مفاهیم بینابینی است، و همچنین دوگانه های فراوانی شکل گرفته است، ایشان شخصیتی بینابینی دارد که به نوعی بین اصلاح طلبان و سیستم قرار می گیرد. ایشان به صداقت و پاکدستی و مردم دوستی و تدین مشهور است. حامیان ایشان بر این باورند که ایشان می تواند کسی باشد که با به دست گرفتن پرچم تغییر به نفع انسانیت، عدالت و آزادی، به کسانی که با صندوق قهر کرده اند، این احساس را منتقل کند که اگر کسی در جستجوی اصلاح و تغییر است، تا حدی امکان واقعی آن در دسترس است. ایشان می تواند این تلقی را ایجاد کند که شکاف های کارآمدی و فساد و کم افقی و فقر اندیشه را با میدان دادن شخصیت های کارآمد و سالم و صاحب فکر و برنامه و در تراز شخصیت های برتر دانشگاهی پر خواهد کرد، شخصیت هایی که در انحصار گرایی حاکم حذف شده یا انگیزه حضور را از دست داده اند. ایشان می توانند با شعارها و رویکردهای عدالتخواهانه و ضد تبعیض و حامیانه از طبقات عقب نگاه داشته شده و زنان و اقلیت ها، بخشی از جریانات «پروگرسیو» کشور را که از تنگ نظری ها به تنگ آمده اند، جذب و به صحنه وارد کنند. ایشان کاندیدایی است که می تواند به تراز فعلی انتخابات بیافزاید و انتخابات پیشین را تا حدی به فراموشی بسپارد، و شانس این انتخابات به رغم طراحی ها باشد، اما این همه مشروط بر آن است که ایشان و تیم ایشان، خود «این نماینده ی تغییر بودن» را به رسمیت شناخته باشند، و پاسخ مناسبی به عطش جاری بدهند، تا عطش مردم فرو ننشیند. مردم نیازمند برنامهی مشخص و پالسهای شفافند، تا تصمیم تازهای بگیرند. نقش وعدههای محسوس اقتصادی هر یک از کاندیداها را نیز صرف نظر از درستی یا نادرستی این وعده ها که جای بحث آن اینجا نیست، نمی توان کم اهمیت پنداشت. با لحاظ فاکتورهای قومی و ارزیابی نتایج انتخابات مختلف تبریز در ادوار مختلف، ظرفیت رای آقای پزشکیان، دامنه ی عجیب و وسیعی دارد و بین ۲۵ درصد تا ۶۵ درصد کل آراء صندوق های پیش روی است و قرار گرفتن در هر جای این دامنه، کاملا بسته به چگونگی و قدرت عملکرد ایشان و کمپین ایشان در پاسخ به عطش مردم و تاثیر گذاری بر رفتار انتخاباتی مردم با فاکتورهای پیش گفته دارد. طبیعتا اتکاء آقای پزشکیان به جامعه دانشگاهی و جوانان و زنان است. در بخش هایی از جامعه دانشگاهی جوشش ها و کوشش هایی درگرفته است. ویژگی این گروه چابکی، قدرت تولید محتوای کیفی و داشتن شبکه است. آنها اگر انگیزه و فرصت لازم را بیابند می توانند به سرعت و از طریق رسانه های مجازی و حضور میدانی به بدنه ی اجتماعی در شهرهای بزرگ و کوچک و اقصی نقاط کشور دست یابند. آنها می فهمند که «ابر جمله ها» و «ابر اجتماعات» از هزار پیام و اجتماع معمول کارساز تر است و در این صورت به سرعت می توانند کف رای آقای پزشکیان را ارتقاء دهند و البته محدودیت ایشان قانع سازی و فعال سازی شبکه در زمان سه هفته ایست.
تحلیلی بر دامنه ی آراء احتمالی
کاندیداهای اصول گرایان در انتخابات قبلی، مجموعا حدود ۲۲ و نیم میلیون رای را اعلام کرده اند (۱۸ میلیون آقای رئیسی، ۳و نیم میلیون آقای رضایی و یک میلیون آقای قاضی زاده) که حدود ۳۷ درصد کل واجدین شرایط بوده است. البته رای خالص اصول گرایان بسیار کمتر از این است اما اگر در این انتخابات بتوانند همه ی آن رای یعنی حدود ۳۷ درصد را به صحنه آورند و جذب کنند، برای پیروزی بر ایشان در دور اول نیاز به بیش یا حدود ۲۳ میلیون رای و مجموع مشارکت حدود ۷۳ درصد است که این همان نصاب مشارکت در انتخابات سال ۹۲ نیز بود که آقای روحانی با اندکی بیش از ۵۰ درصد پیروز شد. راه دیگر آن است که نماینده اصلاح طلبان بتواند درصدی از آراء مستقل که در انتخابات قبلی جذب کاندیداهای اصولگرا شده بود را جذب کند و یا اصولگرایان کمتر از نصاب معمول شرکت کنند و یا آرای ایشان نسبت به انتخابات گذشته ریزش قوی داشته باشند. هر چه رای اصول گرایان ریزش بیشتری داشته باشد چنان که در انتخابات مجلس به ویژه در شهرهای بزرگ شاهد بودیم، آن گاه کار برای نماینده اصلاح طلبان آسان تر خواهد بود، یا مثلا آراء سه میلیونی آقای رضایی که تحت تاثیر وعده ی پرداخت چند صد هزارتومانی ایشان بود و آراء شناور به سمت آقای پزشکیان گرایش یابد که در این صورت، نماینده اصلاح طلبان با مجموع مشارکت کمتر یعنی حدود ۵۵ تا ۶۰ درصد واجدین، یعنی با نصاب حدود ۱۷ تا ۱۹ میلیون (کمی کمتر یا بیشتر) هم می تواند در دور نخست پیروز شود.
برای دور دومی شدن، با توجه به نصاب احتمالی فعلی و احتمال انصراف برخی کاندیداهای اصول گرا، و تقسیم آراء بین کاندیداهای باقی مانده، نماینده ی اصلاح طلبان در صورت کسب حدود ۱۳ میلیون رای، قطعا به دور دوم می رود، گرچه احتمال رفتن به دور دوم با چند میلیون رای کمتر حتی با هفت یا هشت میلیون، با ریز شدن رای اصول گرایان وجود دارد به شرطی که یکی از نمایندگان اصلی اصولگرایان ناگهان به آراء نصاب ۵۰ درصد نرسد، که البته با توجه به فضای انتخابات رسیدن به چنین نصابی الان برای هیچ یک از اصولگرایان به تنهایی میسر نیست، مگر آن که با درخششی استثنایی یا رخدادی غیر منتظره مواجه شویم که تا این لحظه نمود نداشته است.
پس با توجه به شرایط فعلی، دور اولی شدن انتخابات، برای کاندیدای اصلاح طلب نیازمند موج عظیمی است و با موجی میانه به احتمال بیشتر به دور دوم خواهد رفت و اگر موجی شکل نگیرد، چه بسا دور دومی شدن هم برای کاندیدای اصلاح طلب منتفی خواهد بود. جریان اصولگرا نیز احتمالا برای کاستن از احتمال شکست خود، تا روزهای پایانی انتخابات به دو یا سه کاندیدا تنزل خواهد کرد و گرایش بیشتر در این گروه پنج نفره به کاندیدای صاحب تشکیلات و برنامه و تامین کننده ی ثبات ضمنی عناصر دولت فعلی خواهد بود.
البته آقای پزشکیان با سالها نمایندگی مجلس، منطقا به موانع ساختاری و سیاسی و کارشکنی ها که در برابر بسیاری از دولتها قد علم کرده و مردم را مایوس ساخته، وقوف دارند و می دانند که به همین دلیل قانع کردن نسل «زد» و زنان و تحول خواهان و مردم بیگانه شده با انتخابات و حاکمان مخصوصا در شهرهای بزرگ، کار چندان آسانی نیست، به ویژه که بسیاری در این سال ها از خشونت های اجتماعی و سیاسی و تحمیل ها رنج دیده اند و بزرگانی خانه نشین شده و هنوز آقای مهندس موسوی و خانم رهنورد و آقای کروبی در حصر و امثال آقای بهزادیان و بهشتی شیرازی و تاجزاده در زندانند. ایشان و هر یک از کاندیداها اگر بتوانند، نسبت به این رنج ها و مطالبات و نسبت به کرامت مردم هر جا که مورد تعریض قرار گرفته و می گیرد، بی تفاوت نبوده و مدافع حقوقشان باشند، می توانند از جمع قهر کنندگان با صندوق، درصدی را به صندوق بیافزایند و اگر پیروز هم نشوند، با دفاع از مردم گام بزرگی برداشته اند. و الا، نتیجه ی نهایی، صرفا تثبیت روند موجود با انتخاباتی معمولی است.
یادآوری این نکته نیز بد نیست که، خوشبینی بیش از حد به حضور حداکثری مردم با توجه به بی مهری هایی که دیده اند و یا به نتیجه ی نهایی چه از سوی اصلاح طلبان و چه اصول گرایان که در برخی یادداشت ها دیده می شود، نیازمند تامل است. جهت و تمایز این انتخابات قابل درک و پیش بینی است اما، انتخابات ماهیتا نیازمند تلاش فراوان است و تضمینی ندارد و لحظات، به ویژه آغاز و پایان همچون «تیک آف» و «لندینگ» بسیار تعیین کننده و هر خطا یا مانع به شدت نوسان آفرین است و هر گام به عقب، به دو گام فاصله از رقیب منتهی خواهد شد. چه بسا اول آسان می نماید، اما شاهد بوده ایم چه موانعی در مسیر رخ می دهد و چه افت و خیزها در پیش است و برای اصلاح طلبان از چه پیچیدگی های جدیدی نیز برخوردار است! علاوه، اصلاح طلبان هم با تردیدهای درون جبهه ای و بدنه ای مواجه هستند و هم با توپخانه ی تبلیغاتی پنج گانه ی رقیب، که از حمایت خبرگزاری ها و رسانه های بزرگی نیز برخوردار است، و هم در انتخابات زودرس و فشرده ی جاری، که فرصت شبکه سازی اندک است، «پرفورمنس» شخص کاندیدا محوریتی مضاعف داشته و مناظرات بسیار تعیین کننده بوده و هر گفت و گو و فرازی می تواند موج آفرین یا ضد موج باشد و طراحان مناظرات نیز می توانند از آن نمونه ای هیجان انگیز یا کسل و ضد مشارکت بسازند. ارزیابی های روشن تر را از میزان مشارکت و پدیده های انتخابات به بعد از یکی دو مناظره ی نخست واگذار می کنیم. ضمنا به یاد داشته باشیم که انتخابات قبلی ریاست جمهوری همزمان با ششمین دوره ی انتخابات شوراها به انجام رسید و همان حضور هزاران کاندیداهای شوراها، به سهم خود بر فرآیند حضور مردم تاثیرگذار بود.
به نظر می رسد نسبت به انتخابات پیشین ریاست جمهوری، درصد بیشتری از اصلاح طلبان شرایط جدید را واجد «امکان تغییر» و فرصتی می دانند تا بخشی از دشواری های سیاسی و معیشتی و بخشی از تهدیدهایی که علیه استقلال و تمامیت کشور است را با «تغییر» از مسیر صندوق رای ترمیم نمایند. چرا که در یک دستی قدرت و تسلط جریان دیگر، این مشکلات را مضاعف دیده اند و لذا گرچه در انتخابات پیشین شرکت نکرده اند به احتمال فراوان در این انتخابات شرکت می کنند و آراء باطله نیز دوم نخواهد شد. آنها خواهند کوشید درصد بیشتری از مردم را به پای صندوق های رای بکشانند تا احتمال پیروزی کاندیدای اصلاح طلبان را ارتقاء بخشند و به نوعی تا اینجا از شواهد انتظار می رود که شاهد مشارکت اکثریتی از مردم در انتخابات رخ خواهد داد. طبیعتا درصدی نیز این میزان تغییر را مکفی مفهوم انتخابات نمی دانند و مشارکت را تایید نمی کنند. گفت و گوی ملی اقتضا دارد، هر دو گروه به شیوه ی تعامل متفاوتی که در پیش گرفته اند، و به چگونگی کاربست آزادی حق رای، احترام بگذارند. روشنگری و تحلیل و تشویق و نقد مانعی ندارد، چرا که همه در برابر مواضع خود و نسبت به میهن خود و ایمان خود مسئولیم، اما نمی توان تعریض کرد.
در این مجال پیشنهاد می شود:
الف: از تریبون انتخابات، رو به مردم و از مردم و برای مردم سخن گفته شود و همه ی ملت دیده شوند، همه ی اقشار، اقوام، اصناف و ایرانیان داخل و خارج و همه آنها که کاندیدا دارند و آنها که کاندیدا ندارند و آنها که شرکت می کنند و آنها که شرکت نمی کنند.
مردم باید و نباید از مسئولان بسیار شنیده اند، وقت گفتن از مردم است: قبلا عرض شد ای کاش رئیس جمهور، رفیق جمهور باشد. وقتی از دردها و حقوق همه سخن گفته شود، و همه مخاطب باشند، آن گاه همه نیز رو به سوی شما و برای شما خواهند بود. ملت را باید همه ی ملت دید واز تجزیه و شقه شقه کردن ملت پرهیز کرد. شمولیت (فراگیری) و توازن یک راهبرد ضروری است. یکی از موضوعاتی که مردم را شقه شقه کرده است همین روش برگزاری انتخابات گزینشی است.
ب: چنان که عرض شد جامعه ما عمیقا جوهره ی انسانی دارد و از نادیده گرفتن این جوهره در بسیاری از عملکردها وسیاست های مسئولان عمیقا رنج می برد. انتظار می رود دردمندی انسانی و اهتمام به رنج های مردم هر کس که هستند و هر کجا که هستند در تک تک کلمات و سکنات کاندیدا موج بزند.
ج - حریم خصوصی و آزادی های شخصی دغدغه ی مستمر مردم است. مردم از کسانی که افکار خصوصی خود را به افکار عمومی تحمیل می کنند، رنج بی شمار برده اند. بالاخره کسی باید این مردم و آزادی های شان را به رسمیت بشناسد و سبک زندگی خصوصی خود را به مردم تحمیل نکند.
د - تبعیض و تحمیل آپارتاید سیاسی و اقتصادی از سوی جریاناتی انحصار طلب و خودمحور، از رنج های عمیق مردم است که هر روز یافتن راه حل برای آن دشوارتر می شود. چه آپارتاید سیاسی روشن تر از این که یک جناح به خود اجازه داده است تا ترکیب کاندیداها را بچیند و خود را نسل برتر میدان بداند و پنج را در برابر یک قرار دهد و بسیاری دیگر را حذف کند و چه آپارتاید اقتصادی بدتر از این که شکاف طبقاتی بیداد می کند و بسیاری از منابع در اختیار قدرت های پشت پرده و آقا زاده های سیاست و رانت خوار قرار گرفته و میلیون ها مردم در فقر و دشواری دست و پا می زنند. در هر فرصت و پیام، باید سیاست ها و جریاناتی که کشور را دچار فساد، شقاق اجتماعی و فقر و دیگر عقب ماندگی اقتصادی و انزاوی جهانی و در یک کلمه کم افقی ساخته اند، خطاب قرار داد و نقد کرد و در مردم این باور را ایجاد کرد که دردهایشان به رسمیت شناخته شده است.
و: استقلال کشور از دخالت شرق و غرب دغدغه ی مردم است. مردم به خدعه ی شرق و زیاده خواهی غرب واقفند و در جستجوی روابطی مبتنی بر منافع ملی و کمترین تنش با همه جهان هستند. کاندیدای محترم باید بتواند حداقل در حیطه ی اختیارات دولت به مردم قول صیانت از منافع ملی در قالب سیاست خارجی متوازن بدون هر گونه ملاحظه ای را بدهد.
ه: دیدگاه و بیان حکیمانه و محققانه و صریح و فاخر و برخاسته از ریشه های دینی و ملی، هم نیاز کشور است و هم نقطه ی قوت کاندیدا. ممکن است کسانی به ادبیات کوچه خیابانی (پوپولیسم منفی) تشویق کنند. شکیبایی سیاسی و خویش تن داری کلامی ضرورت دارد. این نقطه ی قوت ( ادب و حکمت)، خیلی زود هر کاندیدایی را یک سرو گردن از بقیه بالاتر خواهد نشاند. خوشبختانه اکثریت ملت دانش آموخته اند و آثار مدیران کم دانش و ناکارآمدی ها را در مشکلات و فقر روزمره و گره های کور تا مغز استخوان حس می کنند و تشنه ی مدیران اهل دانش، و دلسوز و گره گشا با رویکرد ملی هستند.
ه: پیشقدمی در اعلام شعار و رئوس برنامه، یک راهبرد مهم است. این پیشقدمی در برنامه برگ برنده ی بسیار ارزشمندی خواهد بود. برنامه ی خوب، برنامه ای است که بتواند پاسخ مناسب و شفاف و سنجیده ای به دغدغه های پیش گفته، غرور ملی و نوسازی و توسعه ی کشور و سرشار از امید و بازگشت توازن به سیاست داخلی و سیاست خارجی کشور با تغییرات معقول و به دور از کلی گویی های غیر محسوس باشد.
در انتهای کار انتظار می رود چنان رویکردهایی اتخاذ گردد، که تلقی مردم از کاندیدا یک کاندیدای «حکیم و ملی و متدین» و «شخصیتی جدید و مستقل و قابل اتکاء و اصیل – اوریجینال - و جهان دیده» با «قدرت تصمیم گیری و پیشبینی و راه حل» برای اصلاح امور کشور باشد. چشم مردم پر است از شخصیت های غیر مستقل و دست پرورده، و گوش مردم پر است از شعارها و وعده های عمل نشده.
کشور نیازمند افق، و مردم نیازمند برنامه ی مشخص و شفافند. مردم حق دارند، بدانند پس از چهار سال یا هشت سال با این کاندیدا، چه تغییری را در معیشت و سیاست و جامعه شاهد بوده و کشورشان در هر زمینه ی داخلی و یا خارجی دقیقا به کجا خواهد رسید؟ مردم حق دارند بدانند با این کاندیدا به کجا می روند؟ کاندیدایی که بتواند چنین کند، گامی بزرگ به سوی توسعه برداشته است.
نهایتا همه ی دغدغه و زمزمه و غلغله ی انتخابات نباید این نکته ی مهم را نزد کاندیداها و رای دهندگان به فراموشی بسپارد که این حضور به معنی تایید روندهای غلط استصوابی و محروم ساختن ملت از دیگر کاندیداهای متخصص و کارآمد و به منزله ی تایید انتخابات های تاکسیدرمیک اخیر نیست. نمی شود هرگاه آقایان خواستند اجازه دهند جریانات نماینده ای آن هم به سلیقه آنها داشته باشند و هرگاه نخواستند حذف کنند و انتخابات را به محاق بکشانند.
دیدگاه تان را بنویسید