تاریخ از لحظه پشیمانی و تغییر ارزش‌های ما شروع نمی‌شود
کد خبر: 2626
پاسخ مهدی افروزمنش به انتقادات خانواده یکی از قربانیان هواپیمای اکراینی:

تاریخ از لحظه پشیمانی و تغییر ارزش‌های ما شروع نمی‌شود

مهدی افروزمنش، نویسنده و روزنامه‌نگار در مطلبی نسبت به مواضع حامد اسماعیلیون که در سانحه هواپیمای اکراینی دختر و همسرش را از دست داده انتقاد کرد و نوشت: تاریخ از لحظه پشیمانی ما آغاز نمی‌شود.

حامد اسماعیلیون از نویسندگان کشور که در حادثه سقوط هواپیمای اکراینی همسر و فرزند 9 ساله‌اش را از دست داده در مطلبی به مناسبت درگذشت مهسا امینی تسلیت نویسندگان و هنرمندان را مورد سرزنش قرار داد و نوشت:«حقیقتش را بخواهید مرثیه‌سرایی و اعتراض ورزشکار و هنرمند حکومتی را هم باور نمی‌کنم‌. بار اول‌شان نیست که اظهار تعجب و نفرت می‌کنند. وقتی عزای عزادار به خشم مبدل شد همه‌شان آن پسله‌پناه‌ها سنگر می‌گیرند که باد کلاه‌شان را نبرد.مرثیه‌سراییِ مترجم و نویسنده‌ای را هم که به وزارت ارشاد هنوز کتاب می‌دهد تا بازبینی شود باور نمی‌کنم. صداقت در دادخواهی و دفاع از آزادی در دوری از  جمهموری اسلامی است.»

مهدی افروزمنش، نویسنده جوان و موفق کشورمان که در سابقۀ فعالیت‌های مطبوعاتی‌اش، دبیر اجتماعی روزنامه‌های شرق، اعتماد، بهار، شهروند و فرهیختگان به چشم می‌خورد و در روزهای اخیر سریال یاغی برگرفته از رمان سالتور وی در شبکه سینمای خانگی مورد استقبال قرار گرفته است؛ به اظهارات اسماعیلیون پاسخ داد.

افروزمنش نوشت: به خودم پیچیدم تا شاید زهر حرف‌ حامد اسماعیلیون از تنم دَر شود و ننویسم. اما نشد. خشم ناتوانی از پاسخ دادن به حرف حاکمان، آنقدر هست که جا برای این یکی نباشد. نویسنده داغدار، «مرثیه مترجم و نویسنده‌ای که هنوز به ارشاد مجوز می‌دهد تا بازبینی بشود را باور نمی‌کند». چون باور دارد «صداقت در دادخواهی و دفاع از آزادی در دوری از جمهوری اسلامی است» و «هر کس با این .... سر و سری دارد به چرخید چرخ خونریزی یاری می‌رساند».
من به داغ‌ها احترام می‌گذارم، من می‌فهمم داغ احساسات را دستکاری می‌کند، حافظه را مختل می‌کند و منطق را به نفع شور کنار می‌زند، به خصوص اگر در گوشه دنج جهان آزاد، در مرکز توجه غربی و شرقی نشسته باشی. بنابراین حتی از این‌همه خود حق پنداری و منیت و تبختر در نواختن خشک و تر می‌گذرم اما از جعل تاریخ که نمی‌شود گذشت.

همکار نادیده، تاریخ «داغ» از انداختن هواپیمای اکراینی شروع نشده است. قدیمی‌تر است، خیلی قدیمی‌تر ، آنقدر که فهرست بلندبالایش در همین چهل‌و‌چند سال هم در این جا نمی‌گنجد، اما اگر فقط داغ‌های اختصاصی همین نسل خودمان ( افروزمنش‌ها و اسماعیلیون‌ها) را به یاد بیاوریم به ۷۵، ۷۸، ۸۸، ۹۲، ۹۶ و بعد ۹۸ و هواپیمای اکراینی می‌رسیم. نویسنده داغ‌دار، در تمام این سالها چه کرد؟ کتاب به ارشاد نداد؟

من به داغ احترام می‌گذارم. اما یادم هست چه کسی درست پس از فاجعه ۸۸، درست وقتی سرهای همین نویسنده‌ها و روزنامه‌نگارها را در سیفون بازداشتگاههای امنیتی فرو می‌کردند، هفته به هفته‌در سلولی تنگ و تاریک رها می‌شدند تا حساب کار دست‌شان بیاید، مجموعه داستان برای ارشاد فرستاد و مجوز گرفت و منتشر کرد و برنامه گرفت و درش از داستان گفت و اینکه نویسنده، باید به نوشتن بیاندیشد و لاغیر. همان روزها هنوز «داغ» نگاه آن دخترک تیر خورده در کف خیایابان بر دلم‌مان بود. حتی اگر بر دل ما هم نبود، او هم مثل «ری‌را» دختر کسی بود.

 

افروزمنش

 

من به داغ احترام می‌گذارم اما علیه هر آنچه مصادره کردن تاریخ باشد، می‌شورم. تاریخِ رنج را به قامت خودم بریدن، علیه تقلیل «تاریخ جسد». چرا که همین دوختن تاریخ به قامت شخص و فراموشی گذشته را بلای جان ایران می‌دانم حال چه بین «کیهانی‌ها»، چه بین کت‌وشلوار و در شمایل داغ‌دیده.

وقتی “ستار بهشتی” را درست مثل هواپیمای اکراینی چنان «زدند» تا افتاد چه کسی همزمان کتاب‌هایش را منتشر کرد. آنوقت صداقت در دوری نبود یا این اتفاقات داغ نبودند یا نویسنده سیاسی نبود یا چه؟ همکار نادیده تاریخ از لحظه پشیمانی و تغییر ارزش‌های ما شروع نمی‌شود.

من به داغ احترام می‌گذارم اما علیه هر آنچه مصادره کردن تاریخ باشد، می‌شورم. تاریخِ رنج را به قامت خودم بریدن، علیه تقلیل «تاریخ جسد». چرا که همین دوختن تاریخ به قامت شخص و فراموشی گذشته را بلای جان ایران می‌دانم حال چه بین «کیهانی‌ها»، چه بین کت‌وشلوار و در شمایل داغ‌دیده.

من به داغ‌ها احترام می‌گذارم اما از هر دوی شما بیزارم، چون هر دو برای شعله‌ور کردن آتش نبردتان ما را هیزم می‌کنید. مایی که همینطور دست‌بسته، دهان‌بسته گوشه گوشه این خاک نه یک داغ که ده‌ها و صدها داغ را تاب می‌آوریم، فقط چون نخواستیم، نتوانستیم یا نشد که برویم. من به داغ احترام می‌گذارم اما در برابر بهره‌کشی از آن می‌شورم، علیه کسی که تاریخِ داغ دستکاری کرده و داغ خودش را مبدا قرار دهد، چون این منطق کیهانی‌هاست، چون سکوت در برابر این به معنای فراموشی داغ عزت‌الله‌ها، نداها، ستارها، دختران اصفهان، بی‌نام‌های سال ۷۵،۸۸ و ۹۲ است، چون آنها هم فرزند کسی بودند و داغ شخصی کسی، چون آنها هم مثل مسافران هواپیمای۷۵۲ داغ هر ایرانی باید باشند.

همکار نادیده اگر قرار به داشتن سر و سری ..... به واسطه گرفتن مجوز و تن دادن به بازبینی باشد همه همدستیم، از جمله شما که اتفاقا تماما کتاب‌هایتان در اوجا‌اوج تحمل داغ‌ها بازبینی شد، مجوز گرفت و منتشر شد.

دیدگاه تان را بنویسید