ناگفتههای ناطقنوری از انتخابات ۷۶
بخشهایی از خاطرات علی اکبر ناطقنوری، رئیس مجلس پنجم و از اصولگرایان به حاشیه رانده در کشور منتشر شده که در آن روایاتی از انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 و رقابت میان این اصولگرای سنتی و سیدمحمد خاتمی بیان شده است.
بیان فردا | دوران | علی اکبر ناطق نوری، رئیس وقت مجلس و نامزد هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در کتاب خاطرات خود، نکاتی را درباره اتفاق معروف به «کارناوال عاشورا» و دلایل پیروزی خاتمی در این انتخابات بیان کرده است. او در این کتاب آورده است: « ماجرای کارناوالی که میگفتند عصر عاشورا در شهرک غرب راه افتاده، درست بود. البته این که در شهرک غرب یا در دیگر خیابانها، یک عده اباحهگر و لاابالی با قیافههای زشت به طرفداری از آقای خاتمی تبلیغ و تظاهرات میکردند یا در ماشین عکس ایشان را میچسباندند، شکی نیست و کسی نمیتواند آن را انکار کند. خود من در خیابان صدر تهران آدمهایی با قیافه مبتذل دیدم که عکس آقای خاتمی را به ماشینهای ژیگولشان میزدند که البته این ربطی به ستاد آقای خاتمی نداشت.
اینها آدمهایی بودند که فکر میکردند اگر آقای خاتمی بیاید آنها به مطامعشان میرسند و اگر ناطق نوری بیاید مزاحمشان است، بنابراین طبیعی بود که علیه من و به نفع آقای خاتمی تبلیغ کنند. من نباید بگویم که چرا آقای خاتمی جلوی آنها را نگرفت. این افراد مفتضح و مبتذل که به حمایت از ایشان برخاسته بودند، معنایش این نبود که آقای خاتمی اینها را تایید میکند. اصلا اینها هیچ ارتباط منطقی با هم ندارند.
از کارناوال فوق، نه تنها روحم خبر نداشت بلکه به شدت با آن مخالف بودم. در تمام دوره تبلیغات، سعی من و دوستان ما این بود که اگر میخواهید مثبت کار کنید درباره دیگران حرف نزنید. من روی پای ستاد خود ایستادهام و قایلم که آنها تخلفی نداشتهاند. به هر حال اصل این حوادث بود، اما به نظر من، خلط مباحث شده بود و این که چه کسانی رفتند از آنجا فیلمبرداری کردند و بعد این را بزرگنمایی و کوچکنمایی کرده و یک چیزی را تنظیم و نمایش دادند؟ اشکال کار در این بود که این فیلم را مونتاژ کرده بودند تا نشان دهند که طرفداران آقای خاتمی اینها هستند.
این مساله هیچ ربطی به من و ستاد انتخاباتیام نداشت، لذا وقتی پیگیری هم کردند هیچکس نیامد به من بگوید که اینها از طرفداران شما بودند. این کار یک عدهای بود که بعد هم آنها را بازخواست کردند و این که سرنوشت آنها چه شد نمیدانم، بنابراین اصل قصه ممکن بود اتفاق بیفتد و از طرفی یک عده لاابالی هم به عنوان تبلیغات بیرون آمده باشند ولی این ربطی به آقای خاتمی نداشت.
مورد دیگر این بود که وزیر اطلاعات آقای علی فلاحیان هم در این دوره خیلی صریح وارد میدان شد و به نفع من سخنرانی کرد. تقیه هم نمیکرد و رک و پوست کنده مثل خود من حرف میزد. روزی که من در مسجد اعظم و در جمع طلاب و فضلا سخنرانی داشتم، آقای فلاحیان و محسن قرائتی هم در آن روز سخنرانی داشتند. آقای فلاحیان در آنجا گفت: من به عنوان مسئول امنیت کشور تشخیصم این است که اگر فلانی (ناطق نوری) رئیس جمهوری شود به صلاح امنیت کشور است و غیر از این را هم صلاح نمیبینم و به ضرر امنیت کشور است.
این گفته فلاحیان دو بعد داشت: یکی این که آقای فلاحیان به عنوان یک شخصیت حقیقی که یک شخصیت حقوقی را هم به دنبال دارد خودش چیزی را تشخیص داده و اعلام هم کرده است، اما روی دیگر سکه به ضرر من تمام شد و آن این بود که احساس شد وزارت اطلاعات از من حمایت میکند؛ بنابراین مردم مقاومت کردند. مردم وقتی ببینند دستگاههایی که احتمالا به آنها میشود دستگاه امنیتی گفت از من حمایت میکنند در برابرش موضع میگیرند و میگویند اتفاقا ما میخواهیم مخالف این عمل کنیم.
این تشخیص و نظر فردی آقای فلاحیان بود و واقعا هر چه هم با او صحبت کردیم، نپذیرفت. ایشان میگفت: تشخیص دادهام و احساس تکلیف شرعی کردهام و باید بیایم و بگویم.
البته بیشتر بدنه وزارت اطلاعات این طور نبود. همین موضعگیریهای وزیر برای آنها حساسیت ایجاد کرده بود؛ بنابراین به این صورت نبود که وزارت اطلاعات و همه ابزار و امکانات وزارت در خدمت من و ستادهای انتخاباتی من باشد. فقط شخص وزیر و در نهایت یکی دو نفر از معاونان وزارت با من بود که یکی از آنها آقای [مصطفی]پورمحمدی بود.
از جمله عوامل دیگر موفقیت آقای خاتمی، سیادت ایشان بود. یکی از دوستان میگفت: در یکی از شهرستانها برای شما تبلیغ میکردیم که یک شخصی آمد و با لهجه محلی گفت: تو جواب این سید را در روز قیامت چه خواهی داد؟
گفتم: خوب، آقای سیدرضازواره ای [یکی دیگر از نامزدها] هم سید است.
آن شخص گفت: سیدی او معلوم نیست، یعنی عمامه سیاه ندارد.
انتهای پیام
دیدگاه تان را بنویسید