شیرجه پوتین در استخر خالی
پوتین مثل شاهان نیازمند تایید کارهایش از سوی اطرافیان است. به تدریج صاحبنظران مستقل و منتقد از اطرافش خالی میشوند. او دیگر تصحیحکننده راه در اختیار ندارد.
حمیدرضا جلاییپور - جامعهشناس و فعال سیاسی
بیان فردا | پیشبینی آینده جنگ پوتین علیه کشور اکراین چون «پدیدهای در جریان هست» از هم اکنون مشکل است. ولی میتوان براساس کارنامه همین جنگ یک ماهه گفت: تصمیم پوتین به تجاوز و اشغال کشور اکراین کار خطایی بوده است. زیرا آینده میان مدت خود پوتین و وضع اقتصادی مردم روسیه (بخاطر تحریمها و هزینه جنگ) به مخاطره افتاده است؛ افکار عمومی مردم اروپا یکپارچه علیه تجاوز پوتین بسیج شدهاند و به مردم اکراین کمک میکنند؛ بلوک پرتنش غرب، اعضای پیمان ناتو و کشورهای اتحاد اروپا و آمریکا، ژاپن، کره جنوبی و استرالیا همه یکپارچه علیه پوتین موضع گرفتهاند؛ اگرچه در نتیجه این جنگ اقتصاد جهان و کشورهای غربی هم آسیب میبیند؛ ده میلیون اکرانی بیگناه آواره شدند، هزاران نفر از طرفین کشته و زخمی شدند؛ اکثر زیرساختهای کشور اکراین تخریب شده است و ده درصد امکانات صدوهفتادهزار نفره ارتش روسیه در اکراین تخریب شده است.
سوال مهم این است که پوتین شخصیت اطلاعاتی، باهوش و باسابقه و تجربهای است، او چرا این تصمیم پرهزینه و خطای حمله به اکراین را در دستور کار قرار داده است؟ به بیان دیگر چرا این فرد باهوش در استخر خالی شیرجه زده و خود و روسیه و جهان را به مخاطره انداخته است؟ به این سوال فقط روانشناسانه نمیتوان پاسخ داد. این تصمیمات پرهزینه در همه رژیمها اتفاق میافتد ولی در رژیمهای «شخص محور» مکانیزمها و شرایطی وجود دارد که امکان وقوع این تصمیمات خطیر، پرهزینه و با عمق فراگیرتر بیشتر است. مهمترین دستاورد پوتین در سیسال گذشته در روسیه این نبوده که روسیه را از حیث توسعه اقتصادی حتی به پای کشورهایی مثل اندونزی، ویتنام، ترکیه، گرجستان و ... برساند، مهمترین دستاوردش توسعه سیاسی هم نبوده بلکه ایجاد یک حکومت متشکل حول خودش (پوتینیسم) بوده است. به بیان دیگر او پس از فروپاشی شوروی سابق یک حکومت شخصی و اندکسالار را تمهید و تثبیت کرده است- یا ایجاد حکومت «الیگارشها» به سیادت پوتین. اینک به بعضی از مشکلات و شرایط رژیمهای «شخصمحور» در زیر اشاره میکنم.
پوتین مثل شاهان نیازمند تایید کارهایش از سوی اطرافیان است. به تدریج صاحبنظران مستقل و منتقد از اطرافش خالی میشوند. او دیگر تصحیحکننده راه در اختیار ندارد. معمولا حکومتهای شخص محور فقط جامعه مدنی را ضعیف نمیکنند بلکه نصایح منتقدان دلسوز کشور را صدای دشمن فرض میکنند و منتقدان را یا مرعوب یا سرکوب میکنند-و این سرکوب را علامت قدرت و حقانیت خود میدانند. حتی پوتین در قتل مخالفان خود در خارج از روسیه هم کارآمد بوده است. ضمنا منتقدین صاحب نظر و دلسوز دارای شان انسانی هستند و علاقهای به جذب شدن در زدوبندهای کاخ کرملین ندارند. در مقابل در غیاب شخصیتهای کاردان و آزاده عرصه اطرافیان پوتین برای مداحان و پاچهخواران فراهم میشود و پوتین را به عرش میبرند. لذا پوتین در حمله به اکراین خود را استراتژیست بیهمتا میداند و اطرافیان هم وظیفهای جز تایید ندارند. پوتین در محاسبه تخیلی خود فکر میکرده با ورود ارتشش به اکراین، رئیس جمهوری کمدین این کشور فرار میکند، دولت و ارتش اکراین تسلیم میشوند و مردم اکراین هم به استقبال ارتش روسیه میآیند. و غرب آلوده به انواع آلودگیهای جنسی و اخلاقی هم هیچ غلطی نخواهد کرد! در حالی که شواهد یک ماهه نشان میدهد چنین نبود و ارتش، دولت و مردم اکراین در برابر تجاوز پوتین مقاومت کردند و غرب هم دست به مخالفت زد و افکار عمومی جهانی هم با تجاوز پوتین همراه نشدند.
معمولا حکومتهای «شخصمحور» (نه نهاد و قانونمحور) در بحرانها برای اجرای فرامین شاه و یا پوتین به «ارادهگرایی» متوسل میشوند. در شرایط بحرانی و جنگی فعلی، شخص اول کشور اطرافیان و فرماندههای ارتش را بیعرضه خطاب میکند و آنها را وادار به عمل و خطرپذیری میکند. اما چون استراتژی پوتین اجماعی و پخته نبوده و خطا بوده، «ارادهگرایی» اطرافیان و فرماندهان مطیع هم منجر به موفقیت نمیشود. در یک ماه گذشته بیش از ده فرمانده عالیرتبه ارتش روسیه در جلوی صفوف عملیات برای پیشبردن عملیات جنگ در اکراین کشته شدند، چند نفر از مخالفین طرح پوتین از کار برکنار و سکته کردند. از اینرو در عمل، «ارادهگرایی» چاکران در چارچوب یک استراتژی متوهمانه در حمله به یک کشور «کار» نمیکند و همدلی شهروندان و خصوصا طبقه متوسط را به همراه ندارد. ولی شاه و پوتین در چنین شرایطی تاب تحمل شنیدن حقایق کارشناسی را ندارد. چه بسا امکان شنیدن حقایق کارشناسی که بطور واقعی در صحنه جنگ در جریان است، برای او فراهم نیست. رسانههای عمومی هم همه رسانههای تک صدایی و حکومتی هستند و پوتین در «صحنه خونینی» که خودش برای خودش درست کرده تنها و عصبی باقی میماند و حرکت ماشین قدرتش «بگسبادگون» و درجازننده است.
از زاویه دیگر شاه و پوتین در این بحرانها از اوضاع واقعی مردم بیخبر است. چون کانالهای ارتباطی قطع شده و خبرهایی که موید نظرات پوتین بوده به سمع و نظر او میرسیده و میرسد. این قطع ارتباط با اوضاع واقعی مردم باعث میشود که پوتین به موقع دست به تصیح راهبرد اشتباه خود نزند. چون در واقع او اشتباه نمیکند بلکه دیگران هستند که اشتباه میکنند و این دشمن است که توطئه میکند. به دلیل وجود همین مکانیزمها در کاخ کرملین است که پوتین تاکنون دو خطا کرده است. یکی اینکه با ارزیابی خطا وارد جنگ با اکراین شده و فکر کرده اشغال یک کشور مثل اشغال بخش کریمه است: میگیره و تموم میشه! خطای دوم اینکه پوتین پنج روز بعد از شروع جنگ آنرا متوقف نکرد و همچنان دارد جنگ را ادامه میدهد و روسیه را دارد وارد جنگ «فرسایشی» میکند. شواهد جنگهای سه دهه اخیر نشان میدهد که هرکشوری که دست به اشغال کشور دیگر زده (حتی ارتش آمریکا) و در میان مدت وارد جنگ فرسایشی شده، آن کشور صحنه جنگ را باخته است (مثل تجربه اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا در اشغال افغانستان).
روسیه کشور و تمدن تاریخی و مهمی است؛ ولی همچنان این کشور گرفتار «حکومت عقیم و شخصمحور» است. لذا در سه دهه گذشته حتی این کشور نتوانسته به اندازه کشورهای اخیرا توسعهیافته جهان سوم «خیز توسعهای» بردارد و متوهمانه مثل همه دیکتاتورها در رویای تجدید عظمت شوروی سابق است.
و خطای عظما در ایران این است که «جوانان انقلابی» اولا الگوی حکومتشان الگوی پوتینی باشد و ثانیا عرصه سیاست خارجی ایران را موکول به حمایت روسیه متجاوز پوتینی کنند و خبرنگار اعزامی صداوسیما پس از یک تاخیر یک ماهه به اکراین به نفع ارتش پوتین خبررسانی کند!
انتهای پیام
دیدگاه تان را بنویسید