جنگ سرد و کودتا علیه مصدق
در سندی که اکنون از طبقه بندی خارج شده است، سیا از جنگ سرد و خطرات «باز گذاشتن ایران در برابر تجاوزات شوروی» به عنوان دلایل منطقی برای اقدامات خود یاد کرد و با کودتا، محمدرضا پهلوی را به عنوان شاه ایران منصوب کرد
بیان فردا | مترجم: مرضیه عسگری وش | نیک کلیولند استوت، تیلور جیورنو و ویلیام دی. هارتانگ از محققان موسسه کوئینسی در مقالهای تحت عنوان «مسیرهایی برای کاهش هزینههای پنتاگون:حذف موانع» به بررسی پیشینه جنگ سرد و الزامات جنگ سرد نوین پرداختهاند که بخشی از آن در ادامه آمده است.
گروهی فزاینده از کارشناسان و سیاستگذاران آوردهاند که حمله روسیه به اوکراین آغاز یک جنگ سرد جدید است. اگر چنین باشد، به معنای تریلیونها دلار اضافی برای پنتاگون در سالهای آینده به همراه یک موضع نظامی تهاجمیتر در هر گوشه از جهان است.
قبل از اینکه این کشور تسلیم درخواستها برای بازگشت به هزینههای پنتاگون به سبک جنگ سرد شود، توجه به این نکته مهم است که ایالات متحده در حال حاضر بسیار بیشتر از آنچه در اوج جنگهای کره و ویتنام یا در واقع هر لحظه دیگر در جنگ سرد اول هزینه میکرده است؛ هزینه میکند. حتی قبل از شروع حمله به اوکراین، بودجه پیشنهادی پنتاگون توسط دولت بایدن و همچنین کارهای مرتبط مانند توسعه کلاهک هستهای در وزارت انرژی، در حدود 800 میلیارد دلار یا بیشتر برای سال 2023 تضمین شده بود.
طنز ماجرا اینجاست؛ بازگشت به سطح بودجه پنتاگون در دوران جنگ سرد به معنای کاهش هزینههاست نه افزایش. البته که این چیزی غیر از آن چیزی است که حامیان چنین هزینههای نظامی، حتی قبل از بحران کنونی، در ذهن داشتند.
برخی از حامیان گسترش بودجههای پنتاگون در واقع ارقامی را به همان اندازه که حیرتانگیز و بیمعنی هستند، تبلیغ میکنند. ریچ لوری، سردبیر محافظه کار نشنال ریویو، از بودجه نظامی تریلیون دلاری حمایت میکند، در حالی که متیو کرونیگ از شورای آتلانتیک از ایالات متحده خواست تا برای پیروزی در جنگهای همزمان علیه روسیه و چین آماده شود. او حتی پیشنهاد کرد که کنگره «میتواند تا آنجا پیش برود که هزینههای دفاعی خود را دو برابر کند» بدون اینکه منابع ما را تحت فشار قرار دهد. این بودجه دفاعی پیشنهادی به معنی سالانه ۱.۶ تریلیون دلار است. هیچ یک از این ارقام نجومی احتمالا به زودی اجرا نمیشوند، اما اینکه اصلا در مورد آنها صحبت میشود نشان دهنده این است که بحث واشنگتن در مورد بودجه پنتاگون پس از فاجعه اوکراین به کجا میرود.
- الیگارشی جهانی (برنی سندرز)
- گام به گام تا فاشیسم (کالین مارشال)
مقامات سابق دولتی برای بودجههای نظامی مشابه سرسام آور فشار میآورند. همانطور که الیوت آبرامز، مقام سابق وزارت امور خارجه در دوران ریگان و از فعالان ایران-کنترا در مقاله اخیر فارن افرز با عنوان «جنگ سرد جدید» استدلال کرد: «اکنون باید کاملا واضح باشد که درصد بیشتری از تولید ناخالص داخلی باید برای دفاع هزینه شود.» به شکل مشابهی، رابرت گیتس، وزیر دفاع سابق، در مقالهای در واشنگتن پست تاکید کرد که «ما به ارتشی بزرگتر و پیشرفتهتر در هر قسمت نیازمندیم که کاملا از فناوریهای جدید برای مبارزه به شیوههای نوین استفاده کند.» درحال حاضر، قابل توجه نیست که ایالات متحده با اختلاف سه به یک از چین و روسیه با اختلاف ۱۰ به یک پیشی گرفته است.
در حقیقت، سطوح فعلی هزینههای پنتاگون میتواند به راحتی حتی برنامه تسلیحاتی اوکراین و همچنین انتقال نیروهای آمریکایی بیشتری به اروپای شرقی را تقویت کند. با این حال، از آنجایی که غوغاگران جنگطلب از حمله روسیه برای توجیه بودجه نظامی بالاتر سوءاستفاده میکنند، انتظار نداشته باشید که چنین اطلاعاتی مورد توجه قرار گیرد. حداقل در حال حاضر، سر و صداهای بیشتر باعث از بین رفتن نگاههای واقع بینانه در این مورد میشود.
فراتر از خطر تفکیک بودجه و حذف منابع ضرورری برای رسیدگی به چالشهای فوری مانند بیماریهای همهگیر، تغییرات آبوهوایی و بیعدالتی نژادی و اقتصادی، یک جنگ سرد جدید میتواند پیامدهای ویرانگری داشته باشد. تحت چنین عنوانی، ایالات متحده بدون شک ابتکارات نظامی بیشتری را آغاز خواهد کرد، در حالی که متحدان ناخوشایندی را به نام جلوگیری از نفوذ روسیه و چین در آغوش میکشد.
جنگ سرد اول، البته، بسیار فراتر از اروپا بود، زیرا واشنگتن رژیمهای استبدادی و شورشهای دست راستی را در سطح جهان به قیمت جان میلیونها نفر ترویج کرد. چنین دخالتهای نظامی وحشیانهای شامل نقش واشنگتن در کودتا در ایران، گواتمالا و شیلی، جنگ در ویتنام؛ و حمایت از دولتهای سرکوبگر و نیروهای نیابتی در افغانستان، آنگولا، آمریکای مرکزی و اندونزی بود. همه این ها با اتهامات اغراق آمیز، حتی گاهی ساختگی، در مورد دخالت شوروی در کشورهای مذبور و نیاز فرضی به دفاع از «جهان آزاد» توجیه میشدند، موضوع جنگ سرد رئیس جمهور بایدن، در سخنرانی اخیرش در مورد وضعیت اتحادیه به طرز بسیار شومی احیا شد (فرضا، نشانه دیگری از اتفاقات آینده).
در واقع، چارچوببندی بایدن از مبارزه جهانی کنونی به عنوان تقابلی میان «دموکراسیها و حکومتهای استبدادی» یک نشانه مشخصی از جنگ سرد دارد و مانند اصطلاح «جهان آزاد» مملو از تناقضات است. از این گذشته، از مصر گرفته تا عربستان سعودی، امارات متحده عربی تا فیلیپین، بسیاری از حکومتهای خودکامه و رژیمهای سرکوبگر در حال حاضر مقادیر زیادی از ایالات متحده دریافت کردهاند. تسلیحات و آموزش نظامی، مهم نیست که همچنان به دنبال جنگهای بی ملاحظه هستند یا به طور سیستماتیک حقوق بشر مردم خود را نقض میکنند. حمایت واشنگتن همیشه مبتنی بر نقشی است که چنین رژیمهایی در مبارزه با تهدیدات کنونی یا مهار آنها بازی میکنند، چه ایران، چین، روسیه یا کشورهای دیگر.
یک چیز را درنظر بگیرید: لفاظی های شدید درباره روسیه و چین که به دنبال تضعیف نفوذ آمریکا هستند، تنها حمایت واشنگتن از رژیم های سرکوبگر را تقویت میکند. عواقب آن میتواند به نوبه خود به طور بالقوه فاجعه بار باشد.
قبل از اینکه واشنگتن جنگ سرد جدیدی را آغاز کند، زمان آن فرا رسیده است که پیامدهای جهانی جنگ اخیر را به خود یادآوری کنیم.
جنگ سرد اول: کودتاها
آیزنهاور اغلب به عنوان رئیسجمهوری که به جنگ کره پایان داد ستایش میشود. با این حال، او همچنین بذر بیثباتی و سرکوب را در سطح جهانی با نظارت بر راهاندازی کودتا علیه کشورهایی که گفته میشود به سمت کمونیسم حرکت میکنند یا حتی ایجاد روابط نزدیکتر با اتحاد جماهیر شوروی کاشت.
در سال ۱۹۵۳ (۱۳۳۲) با تایید آیزنهاور سیا یک کودتا را برای برکناری محمد مصدق نخستوزیر (ایران) ترتیب داد. در سندی که اکنون از طبقه بندی خارج شده است، سیا از جنگ سرد و خطرات «باز گذاشتن ایران در برابر تجاوزات شوروی» به عنوان دلایل منطقی برای اقدامات خود یاد کرد و با کودتا، محمدرضا پهلوی را به عنوان شاه ایران منصوب کرد و آغازگر 26 سال حکومت سرکوبگر بود.
در سال ۱۹۵۴، دولت آیزنهاور کودتایی را به راه انداخت که رئیس جمهور گواتمالا یاکوبو آربنز را سرنگون کرد. «جرم» او: تلاش برای توزیع مجدد برخی از زمینهای متعلق به مالکان عمده از جمله شرکت یونایتد فروت مستقر در ایالات متحده، به دهقانان فقیر بود. اصلاحات داخلی آربنز به دروغ برچسب کمونیسم در حال ساخت و نمونهای از نفوذ شوروی به نیمکره غربی داده شد...
در سال 1973، ریچارد نیکسون و هنری کیسینجر با دامن زدن به کودتایی که دولت سوسیالیست منتخب سالوادور آلنده، رئیسجمهور شیلی را سرنگون کرد و دیکتاتوری شریر ژنرال آگوستو پینوشه را بر سر کار آورد، کتاب راهنمای آیزنهاور را دنبال کردند...
ویتنام و میراث آن
ویرانگرترین نمونه جنگ سرد جنگی که با دلایل ضد کمونیستی توجیه میشود، مسلما مداخله فاجعه بار ایالاتمتحده در ویتنام بود. جنگ مذبور منجر به استقرار بیش از نیم میلیون نیروی آمریکایی در آنجا، پرتاب بمبهایی با تناژ بیشتر از بمبهای مورد استفاده آمریکا در جنگ جهانی دوم، از بین بردن پوشش گیاهی بخش بزرگی از حومه ویتنام، کشتار روستاییان در مای لای و دهکدههای متعدد دیگر، مرگ ۵۸ هزار سرباز آمریکایی و تا ۲ میلیون غیرنظامی ویتنامی شد؛ همه اینها در حالی است که واشنگتن به طور سیستماتیک به مردم آمریکا درباره «پیشرفت» جنگ دروغ میگفت.
دخالت ایالات متحده در ویتنام به طور جدی در دوران ریاست جمهوری هری ترومن و آیزنهاور آغاز شد، زمانی که واشنگتن بر روی تلاشهای استعماری فرانسه در آنجا برای سرکوب یک جنبش استقلال طلب سرمایهگذاری کرد. پس از شکست فاجعه بار فرانسه در Dien Bien Phu در سال ۱۹۵۴، ایالات متحده مبارزه را در ابتدا با عملیاتهای مخفیانه و سپس تلاشهای ضد شورش تحت حمایت دولت جان اف کندی به دست گرفت. سرانجام، در زمان پرزیدنت لیندون جانسون، واشنگتن تهاجم و بمباران همه جانبه را آغاز کرد.
درگیری در ویتنام علاوه بر اینکه یک جنایت بینالمللی بزرگ است، طبق آنچه که به سنت جنگ سرد برای واشنگتن تبدیل شد، به شدت ضد دموکراتیک است. تردیدی وجود ندارد که هوشی مین، رهبر استقلال، در انتخابات سراسری که بر اساس توافق نامه ژنو در سال ۱۹۵۴ که پس از شکست فرانسه درخواست شده بود، پیروز میشد. در عوض، دولت آیزنهاور، با این ایده که در آن زمان تحت عنوان «نظریه دومینو» نامیده میشد که پیروزی کمونیسم در نقاط دیگر میتواند کشورهای دیگر را دومینو وار تحت تأثیر اتحاد جماهیر شوروی قرار دهد؛ گرفتار یک رژیم دست راستی غیردموکراتیک در ویتنام جنوبی شد.
جنگ سرد نوین؟
جنگ سرد دوم، درصورت اتفاق افتادن، بعید است که به سادگی از الگوی جنگ سرد اول پیروی کند، چه در اروپا و چه در سایر نقاط جهان. با این حال، آسیبهای ناشی از جهانبینی «خیر در مقابل شر» که سیاستهای واشنگتن را در طول سالهای جنگ سرد راهاندازی کرد، باید یک داستان هشداردهنده باشد. خطر اینکه دوران نوظهور با نفوذ یا مداخله کامل ایالات متحده در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین به نام جلوگیری از نفوذ روسیه و چین در جهانی که جنگ فاجعه بار واشنگتن علیه تروریسم هرگز به پایان نرسیده است، افزایش یابد.
ایالات متحده در حال حاضر بیش از ۲۰۰ هزار سرباز مستقر در خارج از کشور، ۷۵۰ پایگاه نظامی پراکنده در هر قاره به جز قطب جنوب، و عملیات ضد تروریسم مداوم در ۸۵ کشور دارد. پایان دخالت نظامی ایالات متحده در افغانستان و کاهش چشمگیر عملیات آمریکا در عراق و سوریه باید نشانه آغاز کاهش شدید حضور نظامی ایالاتمتحده در خاورمیانه و جاهای دیگر باشد. واکنش واشنگتن به حمله روسیه به اوکراین اکنون ممکن است مانع از کاهش نظامی شدیدا مورد نیاز شود.
لفاظی «ما در برابر آنها» و مانورهای نظامی جهانی که احتمالا در سالهای آینده اجرا میشود، تهدیدی برای منحرف کردن توجه و منابع از بزرگترین خطرات برای بشر، از جمله تهدید حاضر ناشی از تغییرات آب و هوایی است. همچنین ممکن است توجه را از کشوری منحرف کند - کشور ما - که در حال از هم پاشیدن است. انتخاب این لحظه برای شروع یک جنگ سرد جدید باید در درجه اول حماقت تلقی شود، نه اینکه از ناتوانی در درس گرفتن از تاریخ.
انتهای پیام
منبع: TomDispatch.com
دیدگاه تان را بنویسید