چه کسی شورش واگنرها را پیشبینی کرده بود؟
اکثر طبقه حاکم روسیه معتقدند که پیروز شدن روسیه در جنگ اوکراین، سخت است. هرچه بیشتر بجنگد، بیشتر درگیر سرنوشت کره شمالی خواهد شد؛ کشوری که حاضر است همهچیز را قربانی کند.
بیان فردا | شورش نیروهای مزدور واگنر به رهبری یوگنی برای بسیاری شوکه کننده بود. با این وجود، همین چند هفته پیش، «نینا خروشچف» با انتشار یادداشتی در وبگاه پروجکت سندیکیت، با تحلیل روند اتفاقات جنگ اوکراین این مسئله را پیشبینی کرده بود. در روزهای گذشته، اکوایران این مقاله را ترجمه و منتشر کرده بود که به مناسبت حوادث امروز، این یادداشت بازنشر میشود:
پوتین، اوکراین را جهانی کرد
جوزف ای. استیگلیتز، اقتصاددان برجسته آمریکایی به درستی گفته که شاهینهای مالی روس بهواسطه خصوصیات خود درباره زندگی بدون معنا روایت خود را ارائه میدهند. پوتین از زمان آغاز عملیات نظامی ویژهاش در فوریه 2022، مدعی شده است که اهداف مختلفی را دنبال میکند. او ابتدا تاکید داشت که به دنبال غیرنظامی کردن اوکراین (با در دست گرفتن کنترل آن) است، پس از آن بود که آزادسازی منطقه شرقی دونباس را به عنوان هدفش اعلام کرد. او همچنین در باب دفاع از مرزهای تاریخی روسیه سخن گفت و اصرار داشت که غرب او را مجبور به حمله به اوکراین کرده است.
چنین لفاظیهایی منعکسکننده پویایی میدان نبرد، بویژه شکستهای مکرر و محاسبات اشتباه نیروهای روسی است. به عبارت ساده، پوتین در تلاش است چهره خود را حفظ کند؛ اما پریگوژین، یعنی همانی که پوتین به شکلی جدی برای پیروزیهای میدان جنگ به او وابسته شده، کار را دشوارتر کرده است. پریگوژین در مصاحبهای مفصل با «کنستانتین دولگوف» - وبلاگنویس سیاسی طرفدار کرملین - که در 24 ماه می منتشر شد، علیه عملیات ویژه نظامی بسیار سخن گفت. او خاطرنشان کرد که روسیه بهجای اینکه اوکراین را بیهویت کند، به این کشور شهرت جهانی داده است.
عملیات نظامی روسها فاقد معنا شده است
روسیه به جای غیرنظامی کردن اوکراین، این کشور را نظامی کرد؛ بدین معنا که اگر اوکراینیها پیشتر 500 تانک داشتند، اکنون 5000 تانک دارند. اگر در آن زمان 20 هزار جنگجوی ماهر در اختیارشان بود، اکنون 400 هزار نفر در میدان میجنگندند. پریگوژن تقصیر را مستقیما به گردن نخبگان روس، بویژه رهبران ارشد نظامی انداخت و آنها را به عدم تعهد به جنگ متهم کرد و هشدار داد که مردم عادی روسیه که به طور فزایندهای از عدم پیشرفت ناامید شدهاند، ممکن است شورش کنند. تنها راه حل از نظر او، تشدید جنگ، اعلام حکومت نظامی و راهاندازی موج جدید بسیج عمومی است. در غیر اینصورت، فرایند نبرد میتواند روسیه را عصبانی کند.
رهبر واگنرها به واسطه آنکه تعهد نخبگان روس به تلاشهای جنگی را زیر سوال میبرد، اشتباه نمیکند. اوایل ژوئن، «کنستانتین زاتولین» - معاون دومای دولتی حزب روسیه، متحد پوتین - احساس مشابهی را بیان کرد و گفت بسیاری از اهداف عملیاتی معنای خود را از دست دادهاند و هیچ نتیجهای وجود ندارد. او اصرار دارد که روسیه نیاز به جمعبندی مجدد اطلاعات خود دارد. اما اظهارات او با آنچه در بر فراز کرملین میگذرد، متفاوت است. تقریباً کل کابینه، از جمله وزیر دفاع «سرگئی شویگو» - هدف مورد علاقه حملات پریگوژن - ترجیح میدهند از تشدید بیشتر تنشها جلوگیری کنند. به همین دلیل ارتش ممکن است استراتژیهایی را برای این منظور طراحی کند.
آیا شورشی در راه است؟
این تصمیم عملی است. اکثر طبقه حاکم روسیه معتقدند که پیروز شدن روسیه در جنگ سخت است. هرچه بیشتر بجنگد، بیشتر درگیر سرنوشت کره شمالی خواهد شد؛ کشوری که حاضر است همه چیز را قربانی کند؛ استانداردهای زندگی، امنیت، حتی حاکمیت، زیرا این کشور بیش از پیش به چین وابسته میشود؛ بازیگری که چشم طمع به منابع پیونگ یانگ دارد. پریگوژن از روسها میخواهد که به نام کشور - تمدن منحصربهفرد و اسطورهای که روسیه و فراتر از آن جهان روسیه را نمایندگی میکند، از آسایش مادی چشمپوشی کنند. به باورش امتناع نخبگان روس از پذیرش جینگویسم (میهنپرستی جنگطلبانه) غیرقابل دفاع است؛ بویژه در رویارویی با افزایش مرگ و میر غیرنظامیان در اثر حملات اوکراین به خاک روسیه.
او تنها نیست. تبلیغات بیامان ممکن است روسهای عادی را متقاعد نکرده باشد که به جنگ بپیوندند، اما به خشم آنها دامن زده است. البته برخی از روسهای خشمگین در همهجا دشمنان خود را میبینند و دیگر از نظامیسازی کامل سیستم سیاسی و اقتصادی روسیه بدشان نمیآید. آنها هنوز طرفدار پوتین هستند، اما با طولانی شدن جنگ، آنها به قدرت او شک می کنند. بنابراین، آیا تحقق شورشی که پریگوژن تصور میکند - و به نظر میرسد به آن تمایل دارد – محتملتر خواهد بود؟ برای پاسخ به این سوال، باید نفوذ پریگوژن را در نظر گرفت که بر پیروزیها و شکستهای گروه واگنر در میدان نبرد استوار است.
رهبر واگنرها، در مسیر راسپوتین گام برمیدارد
روسهای خشمگین نیز ممکن است به سمت لفاظیهای بیرحمانه کشیده شوند. این واقعیت که پریگوژین میتواند تلاشهای جنگی را بدون مجازات مورد انتقاد قرار دهد (با لحاظ کردن این واقعیت که همکارش، دولگوف به دلیل مصاحبهای در این باب اخراج شد) قدرت او را نشان میدهد. اما پریگوژن از این نفوذ برای به چالش کشیدن پوتین استفاده نمیکند. برعکس، وقتی او به نخبگان نظامی و سیاسی روسیه حمله میکند، توجهها را از مردی که در رأس قدرت قرار دارد، دور خواهد کرد. در نهایت، پوتین احتمالاً با بسیاری از مواضع پریگوژین موافق است. پس از تقریبا ربع قرن قدرتنمایی، پوتین هیچ ظرفیتی برای رهبری انقلاب در صحنه ندارد. اما جنگ در اوکراین - و لفاظیهای غالباً بیطرفانهاش - نشان داده که تزار در قلب یک محرک قرار دارد.
پریگوژن خارج از سیستم تعریف شده، اما سیستم چیزی است که او به آن خدمت میکند. از این منظر، او بسیار شبیه گریگوری راسپوتین، راهب عرفانی است که قبل از انقلاب 1917 با آخرین خانواده امپراتوری روسیه، رومانوفها، دوست شد و به شدت بر آنها تاثیر گذاشت. در هر دو مورد، دولت فاقد انسجام بود، و قدرت حاکم نتوانست رهبریاش را به رخ بکشد. در چنین شرایطی عناصر حاشیهای برای پر کردن خلاء ظاهر شدند، نه با تلاش برای اجرای فرامین رئیس، بلکه برای تثبیت خود به عنوان نیروهایی که باید بر روی آنها حساب کرد؛ آن هم در پسزمینه خشم مردمی.
پوتین ممکن است با پریگوژی همذاتپنداری کند و از کمکهای گروه واگنر در تلاش برای نابودی اوکراین قدردانی کند؛ اما او باید درک کند که استقلال، جسارت و جاهطلبی پریگوژین، آرامش اجتماعی را که برای بقای رژیم ضروری است، بر هم میزند. راسپوتین پس از اینکه خود را هدف نخبگان منحط قرار داد، به پایان وحشتناکی رسید. پریگوژین نیز میتواند در مسیری مشابه باشد.
دیدگاه تان را بنویسید