شعار «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا دیگه تمومه ماجرا» به نفع اصول‌گرایان شد
کد خبر: 4659
محمد نعیمی‌پور، فعال سیاسی اصلاح‌طلب:

شعار «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا دیگه تمومه ماجرا» به نفع اصول‌گرایان شد

محمد نعیمی پور فعال سیاسی اصلاح طلب معتقد است بین حکومت و اصلاح‌طلبان بی‌اعتمادی فوق‌العاده‌ای حاکم است و این بی‌اعتمادی می‌تواند ادامه پیدا کند.

 

بیان فردا | محمد نعیمی‌پور فعال سیاسی اصلاح‌طلب معتقد است شعار «اصلا‌ح‌طلب اصولگرا دیگه تموم ماجرا» به نفع اصولگرایان تمام شد. در ادامه مهم‌ترین بخش‌های گفتگوی نعیمی‌پور را می‌خوانید:

من معتقدم که چون حکومت وقایع سال 88 موسوم به جنبش سبز را از سر گذراند و توانست مسائل را به آرامش برساند، لذا تجربه فوق‌العاده‌ای کسب کرد. ضمن اینکه جنبش سبز یک نوع منازعۀ درون جمهوری اسلامی بود و افرادِ درگیر در موضوع، مهم و مورد توجه بودند اما حکومت موضوع را به نتیجه رساند.

از طرف دیگر وقایع سال 88 باعث سرکوب اصلاح‌طلبان نشد و به خاطر فکرشان و به خصوص مظلومیتی که برای آن‌ها ایجاد شد، همچنان در مرئی و منظر مردم وضعیت مثبتی داشتند.

حکومت ممکن است در افکار عمومی جای کمی داشته باشد اما دلیل نمی‌شود که نتواند اعمال قدرت کند

وقایع سال 88 سیاسیِ غلیظ بود اما بحث مهسا بیشتر اجتماعی بود که بسیاری از آن بهره برداری سیاسی کردند. لذا افراد و گروه‌های همدل زیادی داشت اما زمانی که موضوع مقداری حادّ و تند شد فقط تعداد محدودی در صحنه ماندند و از این جهت این دو واقعه تفاوت شکلی و جدّی داشت.

نظر اکثر مردم با شاه همراه نبود و تعداد کمی حامی حکومت بودند، حتی درباره دوره رضا شاه می‌گفتند «یک نفر رضا همه نارضا»، اما اعمال حکومت می‌شد. لذا حکومت ممکن است در افکار عمومی جای کمی داشته باشد اما دلیل نمی‌شود که نتواند اعمال قدرت کند.

حاکمیت ایران سبک خاص خود را دارد، البته ممکن است کسی از تجربیات دیگران استفاده کند اما واقعیت این است که اینجا مسائل دینی، فکری و اعتقادی نقش برجسته‌ای دارد ولی کشورهای اروپای شرقی روش‌های خاص خود را داشتند و شیوه سرکوب‌ آن‌ها بسیار وحشتناک بود.

وقتی کنش ها و واکنش ها هیجانی می‌شود عقلانیت حداقلی می‌شود. اینکه عده‌‌ای فکر می‌کنند ما را می‌کشند پس ما هم آن‌ها را می‌کشیم و اتفاقاتی می‌افتد، این‌ها هیجانات و احساسات است و عقلانیت نیست. در حالی که اگر کسی عقلانیت را در تحلیل و کارهای خود به کار برد، می‌داند که این کارها در همه دنیا باعث تیزتر شدن شمشیر حکومت می‌شود و به اندازه کافی برای برخورد توجیه خواهد داشت. ا

بزرگترین مشکلات جریان برانداز خارجی، اصلاح‌طلبان هستند و همیشه علیه اصلاح‌طلبان اقدام کرده‌اند. در جریان اخیر و در بین اصلاح‌طلبان دو نگاه می‌توان دید؛ یک نگاه تمایل داشت که هیجاناتی نشان داده و به مسائل دامن بزند، این‌ها اصلاح‌طلبانی هستند که تمایل آن‌ها برای براندازی بیشتر از اصلاحات است. 

با حضور اصلاح‌طلبان اعتراضات 88 دامنه‌دارتر و برخوردها شدیدتر شد. حتی کسانی که نسبت آنها با جمهوری اسلامی زیر سوال نمی‌رفت، چهار، پنج یا شش سال به زندان افتادند و تا آخر در حبس بودند. لذا اگر جریانات منتقد حکومت که خواهان اصلاح امور هستند و چنین تجربه‌ای را دارند، محور اعتراضات می شدند، قطعاً به نتیجه نمی‌رسیدند و عاقلانه نبود. 

 اصلاح‌طلبان با حداقل زحمت به قدرت رسیدند. سال 76 خود اصلاح‌طلبان باور به پیروزی نداشتند. مردم به دلیل اعتراضی که داشتند، آمدند و به فرد دیگری رأی دادند. اصلاح‌طلبان مجانی آمدند و هزینه‌ای نکردند. درست است که از سال 68 به بعد به خاطر تغییرات و پوست‌اندازی که در جمهوری اسلامی شد، بسیاری مغضوب و خانه‌نشین شدند اما در این مسیر هزینه ویژه‌ای ندادند. 

چون اصلاح‌طلبان به سادگی به قدرت رسیدند و پیچیدگی و ابعاد قضیه را خیلی خوب نمی‌شناختند و آن رقابت عجیب پیش ‌آمد. به همین دلیل اصلاح‌طلبی نتوانست در حد سیاستمدارن برجسته، افرادی را به جامعه معرفی کند. چیزی که به جامعه معرفی کرد مبارزه سیاسی و مبارزان سیاسی بود و بنای آنها این بود که با جریان حاکم در درون حاکمیت مبارزه سیاسی کنند. 

سال 92 کاندیدای اصلاح‌طلبان آقای روحانی بود. در حالی که روحانی یک سیاستمدار اصول‌گرا بود و از ابتدای انقلاب جزء نیروهای اصلاح‌طلب محسوب نمی‌شد. از سوی دیگر، مشی و عملکرد آقای روحانی همواره با سازش همراه بود، لذا با انتقاد شدید اصلاح‌طلبان مواجه می‌شد. اینکه می‌گویید ما نباید با حاکمیت مبارزه می‌کردیم، خب آقای روحانی که مبارزه نکرد ولی در نهایت جواب نگرفت.

تمام تلاش اصلاح‌طلبان در سال 92 این بود که جریان فکری و روشی احمدی‌نژاد ادامه پیدا نکند و ادامه وی را در چهره جلیلی می‌دیدند. لذا معتقد بودند که ادامه پیدا نکردن جریان فکری احمدی‌نژاد اولویت دارد به اینکه یک نفر از اردوگاه اصلاح‌طلبان رئیس جمهور شود.

با وجود اینکه آقای عارف ثبت‌نام کرد و تأیید صلاحیت شد، قرار این بود که اصلاح‌طلبان دقیقاً ببینند رأی‌آوری کدام یک بیشتر است. جمع‌بندی این بود که شانس آقای روحانی بیشتر است و اگر همه پشت سر روحانی بیایند وی موفق می‌شود و تحلیل‌شان درست از آب درآمد.

آقای روحانی اصول‌گرایِ تابع بی‌چون و چرا در برابر قدرت نبود، می‌گفت من حرف کارشناسی دارم. غیر از اینکه از لحاظ شخصیتی، با همه از موضع بالا برخورد می‌کرد. وقتی این اتفاق افتاد همه هم‌کاسه شدند. در حالی که اصلاح‌طلبان باید این برهه را برای تنفس و بازسازی خود فرصت می‌دانستند اما متأسفانه نه تنها این کار اتفاق نیفتاد بلکه در سال 96 به شکل مدبرانه‌ای عمل نشد و ادامه پیدا کرد. 

اصلاح‌طلبان تکلیف خود را با آقای روحانی روشن نکردند و حاضر نبودند با حکومت مذاکره و همراهی کنند لذا در وسط ماندند و خود را تقویت نکردند. حتی مصلحت اصلاح‌طلبان این بود که در آن دوره، رابطه آقای خاتمی در جریانات سیاسی کشور و ارتباط وی با قدرت حاکم بازسازی شود اما اساساً به این موضوعات توجه نشد. 

برخی معتقدند حکومت خیلی اهل تعامل با اصلاح‌طلبان نبوده و نیست و از یک جایی به بعد در بسته شد. اگر اصلاح‌طلبان بخواهند تعامل کنند حاکمیت خیلی تمایل ندارد و اصلاح‌‌طلبان به در بسته می‌خورند. 

شعار «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا دیگه تمومه ماجرا» را براندازها بسیار دوست دارند. این شعار را دادند اما این شعار در عمل «اصول‌گرا، اصول‌گرا، اصول‌گرا» شد و به نفع اصول‌گرایان تمام شد و کس دیگری نیامد، یعنی تلاش کردند اما نشد.

به اسم جنبش مهسا همه نوع تلاش کردند که نه اصول‌گرا و نه اصلاح‌طلب، اما عملاً جریان اصول‌گرایی تقویت شد. علت این بود که پایه‌های قدرت حکومت جمهوری اسلامی خیلی محکم‌ است و با این‌ مسائل متزلزل نمی‌شود، کس دیگری هم نمی‌آید. کس دیگر کجاست؟ 

تعارف نداریم، امروز حکومت اسلامی برقرار است اما حکومت اسلامی با توجه به سابقه‌ای که انقلاب دارد تلاش می‌کند مردم را با خود همراه کند. حکومت با ده یا پانزده درصد وفادار کار خود را ادامه می‌دهد کما اینکه از سال 76 به بعد ادامه داده است.

همه تلاش خود را بر مبنای مبارزه سیاسی و موج‌آفرینی در زمان انتخابات و تخریب یا نادان شمردن طرف مقابل یعنی اصول‌گرا قرار دادیم، خب این سیاست هم این تا جایی جواب می‌دهد و بعد از آن جواب نداد، چون ما با موضوع، سیاست‌مدارانه برخورد نکردیم.

آقای مصطفی تاج‌زاده در انتخابات کاندیدا شد معلوم است حکومت واکنش شدید نشان می‌دهد. یا برخی می‌گفتند سید حسن آقا خمینی بیاید؛ یعنی خمینی و حاکمیت با هم رقابت کنند؟! معلوم است که این اتفاق نمی افتد.

همه ما می‌دانیم هدف ترامپ این بود که با فشار اقتصادی می‌تواند کاری کند که مردم ایران به خیابان‌ها بیایند و بتوانند از درون جمهوری اسلامی را ساقط کنند. ما این را می‌دانستیم اما همیشه به میخ و نعل می‌زدیم یا می‌گفتیم، «حکومت چرا مردم را تحت فشار قرار می‌دهد؟» تا اینکه مسیر به اینجا رسیده است، حکومت می‌گوید کسی که با من هیچ وقت همراهی نکرده، چرا او را در جریانات دخیل کنم؟

در اوائل انقلاب برخی معتقد بودند که شاه کشور را میلیتاریزه کرده و چون انقلاب ما مردمی است به ادوات نظامی نیاز نداریم. لذا بدون توجه به اینکه ممکن است کشور دچار تهاجم شود، برخی از اسلحه‌هایی که خریداری شده را پس دادند و درباره برخی سلاح‌ها گفتند پولش را بدهید چون ادوات نظامی نمی‌خواهیم و به دنبال عمران و آبادانی در کشور هستیم. 

لذا اگر اصلاح‌طلبان بخواهند خود را احیاء کنند، صحبت کردن از عدم شرکت در انتخابات، خیلی ناشیانه است. باید بگویند که ما می‌خواهیم در انتخابات شرکت کنیم، حرف ایجابی و اصولی بزنند، چون شنونده‌هایی دارند. 

به نظر من جبهه مشارکت قوی‌ترین حزبی بود که ایران به چشم دید و به مراتب قوی‌تر از حزب توده بود.

حتی به این نقطه رسیدیم که باید «دولت سایه» تشکیل دهیم چون به اندازه کافی نیروهای توانمند و جدی داشتیم. اما حوادث سال 88 و برخی از اشتباهات باعث شد که مشارکت ادامه پیدا نکند و این برای کشور مضر است.

حکومت و اصلاح‌طلبان سابقه بدی نسبت به هم دارند، بی‌اعتمادی فوق‌العاده‌ای بین یکدیگر حاکم است و این بی‌اعتمادی می‌تواند ادامه پیدا کند، اما اینجا مسئله مهمی وجود دارد و آن اینکه اصلاح‌طلبان کم رمق‌تر از آن هستند که بتوانند در این ارتباط، منفعل عمل نکنند و کنش داشته باشند.

امروزه جریان اصول‌گرایی طیف تندرویی دارد که برخی معتقدند در بین آن‌ها اتفاقاتی شبیه نفوذ اتفاق افتاده و بخش عمده‌ای از سیاست‌های حاکمیت توسط آن‌ها هدایت می‌شود. اگر فرض کنیم که نفوذ وجود دارد شرایط سیاسی ایران پیچیده‌تر می‌شود.

جریان موسوم به پایداری به عنوان تندترین گروه، به صورت جدّی پیرو نظرات و تفکرات آقای مصباح هستند. این‌ها می‌توانند تا یک سطحی تلاش کنند و کارهایی انجام دهند اما اگر از یک سطح بالاتر بیایند، خودشان هم می‌دانند که حیات‌شان به حیات حکومت بند است.

آن‌ها قدرتی ندارند، فقط قدرت لابی، صحبت و زیرآب زدن را دارند. بخش عمده‌ای از اصول‌گرایان نظر دارند اما حاضر نیستند روی نظر حکومت نظر دیگری بدهند.

به نظر من سیاست خارجی ما رو به بهبود است و غرب هم کنار خواهد آمد. بحث منطقه و ارتباط با روسیه و چین که روشن است، خصوصاً در فضای بین‌المللی که نظم جهانی تغییراتی می‌کند، مشکلات ما حداقلی شده است و این نقطه قوت است. 

به دلیل اینکه رهبری در این قضیه تمام قد وسط میدان آمده است احتمال اینکه هماهنگی‌های زیادی شود و هم‌افزایی رخ دهد، بیشتر است، لذا باید منتظر بود و دید که چه اتفاقی می‌افتد. مهم این است که رشد تورم متوقف شود یا کاهش پیدا کند.

 

دیدگاه تان را بنویسید

آخرین اخبار

پربازدیدترین