نئولیبرالیسم جهان را به کدام سو می‌برد؟
کد خبر: 2499
افزایش اعتراض به نابرابری در جهان و مرحله خطرناک نظام سرمایه‌داری

نئولیبرالیسم جهان را به کدام سو می‌برد؟

با افزایش تصاعدی نابرابری و گسترش مشکلات و محرومیت‌های توده‌ای، به نظر می‌رسد سرمایه‌داری جهانی در حال ظهور و سرایت از مرحله جدید خطرناکی است و جهان را در وضعیت ناامنی قرار می‌دهد که همان جنگ‌های داخلی در جهان است.

بیان فردا | نویسنده: ویلیام رابینسون | مترجم: لیلا عسگری وش | درحالیکه اقتصاد جهانی در آستانه رکود و تنش‌های بین‌المللی ناشی از تهاجم روسیه به اوکراین به نقطه جوش رسیده است، جهان وارد عصر تشدید مبارزات طبقاتی و اعتراضات توده‌های مردمی شده است. پس از فروپاشی مالی جهان در سال ۲۰۰۸ که به دو دهه «شکوفایی جهانی شدن» پایان داد، حالا می‌توان گفت که شورش در سراسر جهان آغاز شده است.

ظهور مرحله خطرناک سرمایه‌داری در جهان

شورش‌های مردمی پس از دوران همه‌گیری کرونا تشدید شده‌اند و اگرچه ممکن است جنبش‌ها با بالا و پایین شدن مواجه باشند اما وقفه‌ای در آن به چشم نمی‌آید. در چهار ماه ابتدایی سال ۲۰۲۲ شاهد اعتصابات کارگری و افزایش اتحادیه‌های صنعتی در کشورهای سراسر جهان بودیم. در این میان، نزاع‌های مدنی و تضادهای سیاسی درحال گسترشند. با افزایش تصاعدی نابرابری و گسترش مشکلات و محرومیت‌های توده‌ای، به نظر می‌رسد سرمایه‌داری جهانی در حال ظهور و سرایت از مرحله جدید خطرناکی است و جهان را در وضعیت ناامنی قرار می‌دهد که همان جنگ‌های داخلی در جهان است.

در دو سال منتهی به به شیوع کرونا بیش از ۱۰۰ اعتراض بزرگ ضد دولتی در جهان چه در کشورهای ثروتمند و چه در کشورهای فقیر فراگیر شد. این اعتراضات موجب سرنگونی حدود ۳۰ دولت یا رهبرانشان شد و تشدید خشونت دولتی علیه معترضان را جرقه زدند. از شیلی تا لبنان، عراق تا هند، فرانسه تا ایالات متحده، هائیتی تا نیجریه و آفریقای جنوبی تا کلمبیا مبارزات توده‌ای در برخی موارد ظاهری ضد سرمایه‌داری پیدا می‌کردند و گرچه برخی دیگر نیز توسط احساسات جناح راست هدایت می‌شدند.

مبارزات ضد سرمایه‌داری دانشجویان، کارگران و اغلب کارگران مهاجر، کشاورزان، جوامع محلی، ضد نژادپرستان، زندانیان و فعالان علیه محدودیت توده‌ای، دموکراسی و ضد فساد، کسانی‌ که برای خودمختاری و استقلال مبارزه ‌می‌کنند، مبارزان ضد ریاضت اقتصادی و مدافعان محیط زیست را گرد هم آورد.

با این حال، «بهار جهانی» ۲۰۱۷-۲۰۱۹ تنها یک نقطه اوج شورش‌های مردمی بود که در پی فروپاشی مالی سال ۲۰۰۸ گسترش یافت وگرنه سونامی واقعی شورش پرولتری در دهه‌ها دیده نشده بود. قیام‌های توده‌ای که به دنبال رکود بزرگ، از جمله اشغال وال استریت (که در ایالات متحده آغاز شد و جرقه جنبش‌های مشابهی را در ده‌ها کشور برانگیخت)، بهار عربی و جنبش کارگری یونان، تخیل عمومی جهان را به تسخیر خود درآورده بود. بسیاری از این مبارزات منجر به عقب‌نشینی و شکست شدند. با اینکه قیام جهانی در طول دهه ۲۰۱۰ ادامه داشت و فروکش کرد اما پایان نیافت و موج جدید در سال ۲۰۱۷ آغاز شد.

توقف موقت معترضان با همه‌گیری کرونا

قرنطینه همه‌گیری معترضان را در سال ۲۰۲۰ از خیابان راند. اما توقف آن موقتی بود. در عرض چند هفته پس از قرنطینه با وجود خطر اجتماعات عمومی و قرنطینه، معترضان دوباره نیرو یافتند. درکنار این تحرکات، اعتراضات به قتل جرج فلوید از سوی پلیس در ماه مه سال ۲۰۲۰ با قیام علیه نژادپرستی نزدیک به ۲۵ میلیون از جوانان را به صدها خیابان در سطح کشور کشاند. این یکی از بزرگترین اعتراضات توده‌ای تاریخ ایالات متحده بود.

بسیاری از معترضان که شعار خود را «زندگی سیاه‌پوستان مهم است» می‌دانند، خواستار کاهش بودجه ادارات پلیس و سرمایه‌گذاری در طیف وسیعی از خدمات اجتماعی و حمایت‌ها شدند. این فراخوان برای گسترش شبکه تامین اجتماعی چالشی مستقیم برای سرمایه داری نئولیبرال ایجاد کرد که دلارهای دولتی را از جوامع طبقه کارگر و برنامه‌های رفاه اجتماعی به سمت پلیس، «دفاع» و رفاه شرکت‌ها هدایت می‌کند. علاوه بر این، اعتراضات «زندگی سیاه‌پوستان مهم است» با گذر از سال 2020، اقدامات منسجمانه را در سراسر جهان تحریک کرد.

نگاه مثبت جوانان به سوسیالیسم

مرکز تحقیقات پیو نظرسنجی‌های مکرری را در ایالات متحده درباره نگرش‌های نسبت به سرمایه‌داری و سوسیالیسم انجام می‌دهد (اگرچه آنچه که مردم به‌عنوان سرمایه‌داری و سوسیالیسم می‌فهمند واضح نیست). طبق نظرسنجی سال ۲۰۱۹، ۴۲ درصد از پاسخ‌دهندگان آمریکایی دیدگاه مثبتی نسبت به سوسیالیسم داشتند، اگرچه نظرسنجی پیو پاسخ‌ها را بر اساس گروه‌های سنی تجزیه و تحلیل نکرده است.

اما نظرسنجی سال ۲۰۱۸ گالوپ نشان می‌دهد که ۵۱ درصد از افراد گروه‌ سنی بین ۱۸ تا ۲۹ سال نگاه مثبتی به سوسیالیسم دارند. با یک نگاه تاریخی، دیگر نظرسنجی گالوپ نشان‌ می‌دهد که حمایت از سوسیالیسم از ۲۵ درصد کل جمعیت در سال ۱۹۴۲ به ۴۳ درصد در سال ۲۰۱۹ افزایش یافته است.

اعتقاد 56 درصد مردم جهان به مضر بودن سرمایه‌داری

آشکارا، یک نظرسنجی دیگر نشان داد که حمایت از سوسیالیسم در ایالات متحده در میان جوانان در سال ۲۰۲۰، در بحبوحه همه‌گیری، تقریباً ۱۰ درصد افزایش یافته است. این نظرسنجی همچنین نشان داد که ۶۰ درصد از نسل هزاره‌ها و ۵۷ درصد از نسل Z از «تغییر کامل سیستم اقتصادی ما به دور از سرمایه داری» حمایت می‌کنند. به شکل جهانی، یک نظرسنجی در سال ۲۰۲۰ نشان می‌دهد که اکثریت مردم در سراسر جهان (۵۶ درصد) بر این باورند که سرمایه‌داری بیشتر از اینکه فایده داشته باشد ضرر دارد. در سطح ملی، بر اساس این نظرسنجی، بی‌اعتمادی به سرمایه‌داری در تایلند و هند (به ترتیب ۷۵ و ۷۴ درصد) بالاترین میزان بوده و فرانسه (۶۹ درصد) در رده بعدی قرار دارد.

اکثریت افراد در بسیاری از کشورهای آسیایی، اروپایی، خلیج [فارس]، آفریقایی و آمریکای لاتین سرمایه‌داری را رد کردند. در واقع، تنها در استرالیا، کانادا، ایالات متحده، کره جنوبی، هنگ کنگ و ژاپن اکثریت با این ادعا که سرمایه‌داری در حال حاضر بیشتر ضرر دارد تا سود، مخالفت کردند.

توده مردم احساسات ضدسرمایه‌داری خود را در شدت گرفتن اعتراضات در طول همه‌گیری کرونا ابراز کردند. به نظر می‌رسد رادیکالیزه شدن محسوس در کارگران و فقرا رخ داده است. یک حس همبستگی در داخل و خارج از مرزها که در طول همه‌گیری کووید-۱۹ تشدید شده است.

به عنوان مثال، در ایالات متحده، کمتر از ۱۰۰۰ اعتصاب در سراسر کشور در شش ماه اول شیوع همه‌گیری انجام شد. کارگران برای امنیت شغلی خود دست به تظاهرات زدند. در همین حال مستاجران خواستار اعتصابات اجاره‌بها شدند، فعالان حقوقی مهاجران مراکز توقیف مهاجران را محاصره کردند. سازمان‌دهندگان ضد حبس خواستار آزادی زندانیان شدند. کارگران خودرو، فست فود و فرآوری‌های گوشتی به شکل خودجوش به بیرون آمدند تا کارخانه‌ها را مجبور به تعطیلی کنند. بی‌خانمان‌ها خانه‌های خالی را اشغال کردند و کارکنان مراقبت‌های بهداشتی در خط مقدم [کرونا] خواستار تجهیزات حفاظت فردی مورد نیاز برای انجام وظایف و ایمنی خود شدند. اکثر اعتصابات خودجوش از بدنه خودشان سازمان‌دهی شدند نه رهبری اتحادیه‌ها.

:

بنابراین کووید-۱۹ برق پیش از رعد بود. بنیاد کارنگی اشاره کرده است: «فقط چند هفته پس از اعمال گسترده قرنطینه‌ها، اعتراضات دوباره شروع به ظهور کردند.» همچنین «پیش از آوریل ۲۰۲۰ تعداد اعتراضات جدید به سطح بالایی رسیده بودند، تقریبا هر چهار روز یک تظاهرات مهم و جدید ضد دولتی.» و در سال ۲۰۲۱ حتی یکی از اعتراضات توده‌ای که به گفته بنیاد، توسط یک چشم‌انداز سیاسی اقتدارگرایانه فزاینده و «ناامنی اقتصادی فزاینده» که «سرخوردگی عمومی را از نقطه جوش به‌وجود آورد»، فروکش نکرد و سوخت نشد. همچنین اضافه می‌کند که بسیاری از کشورهایی که قبلاً در این ردیابی‌ها حضور نداشتند در آن سال اعتراضاتی را ثبت کردند. سپس، با داغ شدن مبارزه طبقاتی جهانی، چهار ماه اول سال ۲۰۲۲ شاهد اعتصابات کارگری گسترده در صنایع و کشورهای سراسر جهان بود.

اثرات مخرب سرمایه‌داری جهانی

با تمام تفاوت‌ها بسیاری از این نزاع‌های یک مخرج مشترک داشتند و دارند: یک سرمایه‌داری تهاجمی جهانی در بحران که بر کمر توده‌های کارگری که نمی‌توانند سختی و محرومیت بیشتری را تحمل کنند، فشار وارد می‌کند. دولت‌های سرمایه‌داری پس از دهه‌ها سختی و زوال اجتماعی ناشی از نئولیبرالیسم، با ناتوانی این دولت‌ها در مدیریت همه‌گیری کووید و سقوط آزاد اقتصادی ناشی از آن، با بحران‌های مارپیچ مشروعیت مواجه هستند. میزان دوقطبی شدن ثروت و قدرت، محرومیت و بدبختی در میان اکثریت فقیر جهان، پیش از شیوع این بیماری به چالش کشیده شده بود.

در سال ۲۰۱۸، تنها ۱۷ شرکت مجزای مالی جهانی در مجموع ۴۱.۱ تریلیون دلار را ضبط کردند که بیش از نیمی از تولید ناخالص داخلی کل کره زمین است. در همان سال، یک درصد از ثروتمندترین افراد به رهبری ۳۶ میلیون میلیونر و ۲۴۰۰ میلیاردر، بیش از نیمی از ثروت جهان را در اختیار داشتند در حالی که ۸۰ درصد پایینی آن یعنی نزدیک به ۶ میلیارد نفر باید فقط به ۵ درصد از این ثروت بسنده می‌کردند.

درآمد 50 درصد مردم کره زمین: کمتر از 2.5 دلار در روز!

در سراسر جهان، ۵۰ درصد از کل جمعیت با کمتر از ۲.۵۰ دلار در روز و ۸۰ درصد کامل با کمتر از ۱۰ دلار در روز زندگی می‌کنند. از هر سه نفر روی کره زمین یک نفر از نوعی سوء تغذیه رنج می‌برد، نزدیک به یک میلیارد نفر هر شب گرسنه به رختخواب می‌روند و ۲ میلیارد نفر دیگر از ناامنی غذایی زجر می‌کشند.

تعداد پناهندگان ناشی از جنگ، بحران آب و هوایی، سرکوب سیاسی و فروپاشی اقتصادی در حال حاضر به صدها میلیون نفر می‌رسد، زیرا بافت اجتماعی از هم پاشیده شده و کل جوامع در مناطق پیرامونی فرو می‌ریزند. همه‌گیری و پیامدهای تهاجم روسیه به اوکراین این شرایط را بیش از پیش تشدید کرده است.

آکسفام در ژانویه گذشته گزارش کرد که در طول دوسال اول پاندمی کرونا ۱۰ تن از ثروتمندترین مردان جهان دارایی‌های خود را دو برابر کرده‌اند یعنی از ۷۰۰ میلیارد دلار به ۱.۵ میلیارد دلار رسانده‌اند. درحالی‌که ۹۹ درصد انسان‌ها در درآمد خود کاهش دیده‌اند و بیش از ۱۶۰ میلیون نفر به دام فقر افتاده‌ٔاند.

برنامه جهانی غذا در ماه می گزارش کرده است که « پیش بینی می‌شود چشم انداز ناامنی حاد غذایی جهانی در سال ۲۰۲۲ نسبت به سال ۲۰۲۱ بدتر شود.» سالی که به نقل از این برنامه «تمام رکوردهای قبلی را پشت سر می‌گذارد.» جنگ در اوکراین «احتمالاً پیش‌بینی ناامنی شدید غذایی در سال 2022 را با توجه به پیامدهای جنگ بر قیمت‌ها و منابع جهانی غذا، انرژی و کود تشدید خواهد کرد.»

صدها میلیون یا شاید میلیاردها نفر، در دهه‌های اخیر به دلیل سیاست‌های نئولیبرالی، پاکسازی اجتماعی و خشونت سازمان‌یافته مانند «جنگ با مواد» و «جنگ با ترور» از حاشیه‌ها در جنوب جهانی آواره شده‌اند. که هر دو به عنوان ابزاری برای جابجایی جمعی و برای بازسازی خشونت آمیز و ادغام کشورها و مناطق در اقتصاد جدید جهانی عمل کرده‌اند. آوارگان به کلان شهرهای جهان سرازیر می‌شوند که به نقطه شروع اعتراضات گسترده تبدیل شده‌اند.

سازمان بین‌المللی کار در گزارشی گفت که در سال ۲۰۰۹، ۱.۵ میلیارد کارگر در سراسر جهان در وضعیت شغلی «آسیب‌پذیر» قرار داشتند که این بیش از ۵۰ درصد از نیروی کار جهان را تشکیل می‌دهد و در سال ۲۰۱۸ اکثریت ۳.۵ میلیارد کارگر جهان « با کمبود رفاه مادی، امنیت اقتصادی، فرصت‌های برابر یا زمینه‌های توسعه انسانی مواجه بودند.»

از آنجایی که دیجیتالی‌ شدن درحال حاضر دور جدیدی از تغییر ساختار در سراسر جهان را پیش می‌برد، نوید گسترش بی‌ثباتی برای کارگرانی که درحال حاضر دارای شغل هستند و محرومیت تعداد زیادی از انسان‌ها را از بازار کار می‌دهد. این درحالی است که بحران آب و هوایی موجب کاهش آب و غذا می‌شود، بیش از صدها هزار نفر را آواره می‌کند و تعداد زیادی را در معرض بلایای طبیعی قرار می‌دهد.

بحران اجتماعی در حال انفجار است

بحران اجتماعی در حال انفجار است. این امر به اعتراض توده‌های ستم‌دیده دامن می‌زند و گروه‌های حاکم را به سمت استقرار یک دولت پلیسی جهانی در همه جا برای مهار شورش طبقات کارگر و مردمی جهانی سوق می‌دهد. با بالا گرفتن جنگ داخلی جهانی در جهان پس از همه‌گیری، بافت اجتماعی در حال از بین رفتن است.

این بحران تنش‌های سیاسی عظیمی را ایجاد می‌کند که باید توسط گروه‌های حاکم در مواجهه با فروپاشی اجتماعی و فروپاشی سیاسی در بسیاری از کشورها مدیریت شود. این موضوع تضادهای ژئوپولیتیکی را تحریک می‌کند چرا که کشورها به دنبال عامل خارجی برای تنش‌های سیاسی و اجتماعی می‌گردند و فروپاشی نظم بین‌المللی پس از جنگ جهانی دوم را سرعت می‌بخشند. و همچنین خطر یک جرقه بزرگ نظامی بین‌المللی را افزایش می‌دهند. شواهد آن جنگ اوکراین است.

سرکوب همه‌گیر و دولت پلیس جهانی

کووید-۱۹ از برخی جهات موهبتی برای طبقه حاکم بود. پاندمی معترضان را برای مدت کوتاهی ناچار به ترک خیابان کرد تا به دولت‌های سرمایه‌داری فرصت دهد تا نیروهای سرکوب خود را جمع کرده و علیه اجتماعات رام نشدنی مستقر کنند. موج سرکوب و وحشیگری که دولت‌ها علیه شهروندان خود به راه انداخته‌اند را نمی‌توان با ضرورت حفظ امنیت دولت‌ها شرح داد. در مقابل همه‌گیری یک پوشش دروغین برای به عقب راندن شورش‌های جهانی بود.

وضعیت هند افشا کننده است. بیش از ۱۵۰ میلیون کارگر در ژانویه ۲۰۱۹ اعتصاب کردند. در اواخر همان سال، ماه‌ها اعتراض علیه تغییرات پیشنهادی تبعیض‌آمیز علیه مسلمانان در قانون شهروندی دنبال شد و دومین اعتصاب عمومی یعنی بزرگترین بسیج کارگری در تاریخ جهان در سال ۲۰۲۰ که ۲۵۰ میلیون کارگر و کشاورز را بیرون آورد. منع آمد و شد که توسط دولت تحمیل شده بود به راحتی قیام‌های مدنی را تضعیف کرده بود.

هنگامی که دولت با گسترش ویروس شروع به اعمال قرنطینه‌های محلی شدید کرد، محله‌هایی را که با تظاهرات‌ها شناسایی شده بودند را مشخص کرد. در این مناطق [شناسایی شده]، موانع سنگین پلیس برای هفته‌ها بر روی ساکنان محصور شده بسته شد.

دولت همچنین ده‌ها میلیون کارگر مهاجر در اعتصاب را وادار کرد تا برای قرنطینه به روستاهای خود راهپیمایی کنند و در طول راه سرکوب بی‌رحمانه دولتی، مانند بی‌حرمتی شدید، مرگ در بازداشت و دستگیری‌های دسته‌جمعی را تحمل کنند حالا تصور کنید که همه این ‌ ها در حالی است که موکش آمبانی، ثروتمندترین مرد هند، در طول همه‌گیری، ثروت خود را ۱۲ میلیون دلار در ساعت افزایش داد.

در ایالات متحده، موجی از بسیج کارگری که حتی قبل از سرایت کووید-۱۹ افزایش یافته بود، به رهبری تعدادی از اعتصاب‌های گسترده معلمان در سال‌های ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹، در طول پاندمی، به لطف شرایط کاری وخیم و ناامن کار در مدارس در بحبوحه بحران همه‌گیری، گسترده شد.

خیزش‌های تاریخی ۲۰۲۰ «زندگی سیاه پوستان مهم است» با سرکوب وحشیانه دولتی مواجه شد. گروه‌های حاکم به دلیل ترس از دست دادن کنترلشان بر اوضاع، هیچ مانعی برای به‌کار انداختن دستگاه سرکوب‌گر دولت بر ضد معترضان عمدتاً مسالمت‌آمیز که حداقل ۱۴ کشته، صدها زخمی و حدود 10 هزار بازداشت بر جای گذاشت، باقی نگذاشتند.

دولت‌ها در سراسر جهان در واکنش به همه‌گیری متمرکز شدند و وضعیت‌های اضطراری اعلام کردند، در واقع، آنچه را برخی «حکومت نظامی پزشکی» می‌نامیدند، تحمیل کردند. چنین هماهنگی متمرکزی ممکن است برای مقابله با بحران سلامت ضروری بوده باشد. اما تمرکز قدرت‌های اضطراری در دولت‌های سرمایه‌داری اقتدارگرا برای توسعه نیروهای پلیسی و نظامی، محکومیت هرگونه انتقاد از دولت‌ها، مهار نارضایتی‌ها، تشدید نظارت‌ها و تحمیل کنترل اجتماعی سرکوب‌گر یعنی پیش‌برد دولت پلیسی جهانی استفاده شد.

کشور به کشور،‌قدرت‌های اضطراری برای ممنوعیت انتخابی معترضان در خیابان استفاده شد به این دلیل که آن‌ها کووید-۱۹ را گسترش می‌دهند، مخالفان را آزار می‌دهند، روزنامه‌نگاران و گروه‌های اقلیت قربانی را سانسور می‌کنند. حداقل ۱۵۸ دولت محدودیت‌هایی را برای تظاهرات اعمال کردند.

در بسیاری از کشورها، دولت‌ها از شهروندان خواستند تا مدارکی را به همراه داشته باشند که «حق» آن‌ها برای بیرون از خانه بودن در طول قرنطینه را تأیید می‌کند. به نظر می‌رسد این ایده صرفاً عادت دادن مردم به درخواست مجوز برای حضور در فضای عمومی بوده است. در فیلیپین، رودریگو دوترته، رئیس‌جمهور قدرتمند، دستور تیراندازی برای کشتن هر کسی که از قرنطینه ماندن در خانه سرپیچی می‌کند صادر کرد، این درحالی است که دولت او کمپین خود را برای کشتار فراقانونی هزاران جنایتکار فرضی افزایش داد.

در آمریکای لاتین، به گفته عفو بین‌الملل، دولت‌ها به تاکتیک‌های خودسرانه، تنبیهی و سرکوبگرانه روی آوردند تا اقدامات قرنطینه را اجرا کنند و اعتراضات مردمی را سرکوب کنند. علاوه بر چالش‌های ساختاری و شکاف‌های اجتماعی و اقتصادی گسترده موجود پیش از همه‌گیری، این اقدامات تنها به تداوم نابرابری و تبعیض در سراسر قاره منجر می‌شوند.» چنین سرکوبی در سراسر جهان گسترانیده شده بود.

همانطور که در کتاب جدیدم با عنوان «جنگ داخلی جهانی: سرمایه داری پس از پاندمی» توضیح می‌دهم، همه‌گیری کشور به کشور بهانه‌ای مناسب برای سرکوب شورش‌های جهانی، تشدید نظام‌های نظارت جمعی و کنترل اجتماعی و تصویب وضعیت اضطراری قانونی که به آن‌ها اختیارات گسترده‌ای برای سرکوب جنبش‌های اعتراضی که در آستانه شیوع به اوج خود رسیده بود را در اختیار دولت‌های سرمایه‌داری قرار داد.

در حالی که ممکن است واکنش بزرگ دولت از نقطه نظر بهداشت عمومی ضروری بوده باشد، روشن شد که «نرم جدید» جهان که پس از پاندمی پدیدار شد، شامل یک دولت پلیسی جهانی گسترده‌تر، از جمله نظارت دائمی جمعی و یک زیست سیاسی جدید می‌شود. نظامی که در آن دولت‌ها می‌توانند از «سلامت عمومی» به عنوان بهانه‌ای جدید برای سرپوش گذاشتن بر شورش جهانی استفاده کنند.

دولت‌ها از چیزی استفاده کردند که محقق روابط بین‌الملل، کیس ون در پیجل، از آن به عنوان «وضعیت اضطراری زیست‌سیاسی» یاد کرد تا نظارت و کنترل سرکوبگرانه دولتی را به گونه‌ای که یادآور پیامدهای حملات ۲۰۰۱ باشد، عادی و نهادینه کنند. در پی آن حملات، ۱۴۰ کشور قوانین امنیتی سخت «ضد تروریستی» را تصویب کردند که اغلب سرکوب جنبش‌های اجتماعی و مخالفت‌های سیاسی را قانونی می‌کرد. این قوانین تا مدت‌های طولانی پس از سال ۲۰۰۱ به جای خود باقی ماندند.

همه‌گیری خشونت سیاسی

گزارش اخیر لویدز لندن، یک موسسه بیمه و مالی جهانی، هشدار داد که «مواردی از سرایت خشونت سیاسی در حال افزایش است» و به سمت آنچه که آن را «همه‌گیری خشونت سیاسی» می‌نامد، پیش می‌رود.» این موضوع به اصطلاح «گونه‌های شدید» خشونت سیاسی را شناسایی کرد. از جمله آنچه که لویدز به‌عنوان این گونه‌ها می‌داند، «جنبش‌های استقلال‌طلبانه» «ضد امپریالیستی»، جنبش‌های اجتماعی که خواستار حذف «نیروی اشغالگر»، «اعتراضات توده‌ای طرفدار اصلاحات علیه دولت‌ها» و «مسلحانه» با الهام از «مارکسیسم» و «اسلامیسم» هستند.

پاسخ‌های دولتی به «خشونت سیاسی» تجارت بزرگی است. بر اساس گزارشی در سال ۲۰۱۶، بازار جهانی نظام کنترل شورش (۲۰۱۶-۲۰۲۰) توسط یک شرکت هوش تجاری جهانی که مشتریانش شامل مجله فورچون ۵۰۰ هستند تهیه شده است. در این بازار نظام‌های کنترل شورش در چند سال آینده یک رونق چند میلیارد دلاری در سراسر جهان رخ خواهد داد. این گزارش «افزایش چشمگیر ناآرامی‌های مدنی در سراسر جهان» را پیش‌بینی می‌کند.

از لحاظ تاریخی، ستیزه‌جویی کارگری و اعتراضات توده‌ای به صورت موج‌هایی آشکار می‌شوند که با گسترش سرمایه‌داری و بحران‌ها، جنگ‌ها و تغییرات عمده سیاسی هماهنگ هستند. گروه‌های حاکم توانستند آخرین چرخه عمده تحرک جهانی از پایین را، در دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰، از طریق جهانی‌سازی سرمایه‌داری و ضدانقلابی نئولیبرال، به عقب برانند.

اما این بار شرایط متفاوت است. سرمایه‌داری جهانی با توجه به تهدید زیست‌بوم و افزایش رویارویی هسته‌ای به محدودیت‌های برای گسترش خود می‌رسد. این بحران بی‌سابقه و همچنین وجودی است. علاوه بر این، اقتصاد و جامعه جهانی بیش از هر زمان دیگری یکپارچه‌تر و به هم وابسته‌اند و ارتباطات جهانی جوامع را در مقاومت با یکدیگر در آن سوی مرزها و در مقیاس سیاره‌ای پیوند می‌دهد.

به جز سرنگونی سیستم، تنها راه برون رفت از بحران اجتماعی برای توده، معکوس کردن تشدید نابرابری‌ها از طریق توزیع مجدد ریشه‌ای ثروت و قدرت به پایین و از طریق اقدامات شدید زیست محیطی است.

چالش مبارزات رهایی بخش این است که چگونه شورش توده‌ای را به پروژه‌ای تبدیل کنیم که بتواند قدرت سرمایه جهانی را به چالش بکشد و چنین بازتوزیع رادیکالی را به وجود آورد. تا به امروز، شورش جهانی به طور نابرابر گسترش یافته است و با چالش‌های بسیاری، از جمله پراکندگی، مجذوب فرهنگ سرمایه‌داری، و عمدتاً فقدان ایدئولوژی چپ منسجم و چشم‌اندازی از پروژه‌ای دگرگون‌کننده فراتر از خواسته‌های فوری مواجه است.

برای مقابله موثر، جنبش‌های از هم گسیخته باید راه‌هایی برای گرد هم آمدن در یک پروژه بزرگ‌تر رهایی بخش، و توسعه استراتژی‌های خلاقانه برای پیشبرد چنین پروژه‌ای پیدا کنند.

انتهای پیام

منبع: Truthout

دیدگاه تان را بنویسید

آخرین اخبار

پربازدیدترین