فصل تازه تروریسم
آیا کشورهای غربی همان آینده نگری یا حتی تمایل را برای آماده شدن علیه هجوم رادیکالهای بازگشته از اوکراین خواهند داشت که با کسانی که از درگیریها در مناطق با اکثریت مسلمان بازگشته بودند؟
بیان فردا | نویسنده: محمد حسین | مترجم: لیلا عسگری وش | اثرات زیادی از تهاجم روسیه به اوکراین وجود دارد که طی ماه گذشته تقریبا به صورت جدلی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. از آشکار شدن نژادپرستی آشکار جامعه اروپایی و همبستگی گزینشی گرفته تا تهدید نظم بینالمللی، درباره این موضوع به غایت سخن گفته شده و کفگیر این بحث دیگر به ته دیگ خورده است.
با این حال، یکی از پیامدهایی که باید روی آن متمرکز شد و آن را ارزیابی کرد، تهدید احتمالی بازگشت جنگجویان خارجی است که به قصد کمک به اوکراین از کشورهای غربی به این کشور رفتهاند. از آنجایی که کشورهای اروپایی مانند بریتانیا تایید یا حتی تشویق خود را برای پیوستن شهروندانشان به نبرد با مسکو اعلام کردهاند بسیاری از آسان گرفتن و تمایل آنها به این پیشنهاد متعجب شدهاند.
کسانی که زنده هستند و در دهه ۱۹۸۰ فعال بودند به همان اندازه چنین تمایل و تشویقی را که به کسانی که قصد جنگیدن در افغانستان علیه اشغال شوروی داشتند به یاد میآورند. در واقع در آن دوران مجاهدین عموما به عنوان مبارزان آزادی تلقی میشدند و یا حداقل به آنها نگاه بیطرفانه وجود داشت. حتی گزارشهایی از تلاشهای هماهنگ برای جذب فعال و یا اجازه عضوگیری دانشجویان و سایر افراد جامعه غرب برای جنگ در افغانستان در آن زمان وجود داشت.
این نگاه آشکارا دوباره در عدم جلوگیری از پیوستن مبارزان داوطلب به قیام لیبی در سال ۲۰۱۱ و سالهای اولیه دیده شد. زمانی که غرب هرگونه حمایت باقیمانده از معمر قذافی را پس گرفت و اجازه داد تا فصل شکاری آزادی علیه دیکتاتور و رژیمش برگزار شود.
اکنون همین روند برای اوکراین و ورود جنگاروان خارجی برای دفع تهاجم روسیه در حال تکرار است. و هنوز معلوم نیست با این مبارزان خارجی پس از بازگشت در سالهای آینده چگونه رفتار خواهد شد. پس از بازگشت شرکتکنندگان غربی در «جهاد» افغانستان در دهه ۱۹۸۰، و همچنین بازگشت اخیر کسانی که در لیبی و سپس سوریه علیه بشار اسد و متحدان روسی او جنگیدند، دولتها و سازمانهای اطلاعاتی آنها را به عنوان تهدیدات امنیتی ملی هدف قرار دادند.
- :
این روند ممکن است بهتدریج آغاز شده باشد. زیرا تهدید ادعایی «اسلامگرایی» و «جهادیسم» در زمان مقاومت علیه حمله شوروی به افغانستان و پیش از ظهور القاعده شناخته شده نبود. اما زمانی که ترم «جنگ علیه ترور» در اواسط دهه ۲۰۰۳ درحال گسترش بود هرکسی با هر پیوند و یا وابستگی به آن مفاهیم مورد هدف قرار گرفت. کمپین شیطانسازی در مقیاس جهانی آنقدر گسترده و همهگیر شد که حتی دولتهای کشورهای دیگر، به ویژه با اکثریت مسلمان، تحت فشار قرار گرفتند تا با دستگیری افراد مشکوک وابسته به گروههای هدف، با همتایان غربی خود یا حامیان خود همراه شوند.
یکی از این افراد، معظم بیگ، مدیر کمپین کیج ( CAGE ) مستقر در بریتانیا و یک زندانی سابق در زندان بدنام گوانتانامو آمریکا بود. بیگ که در پاکستان دستگیر شده، توسط نیروهای آمریکایی در افغانستان و سپس در خلیج گوانتانامو نگهداری میشد و سالها بعد توسط مقامات بریتانیا به دلیل فعالیتهای ادعایی در رابطه با جنگ داخلی سوریه دستگیر شده بود، بیشک محصول آن «جنگ علیه ترور» جهانی است.
بیگ تایید کرد که هنگام مقاومت افغانستان در برابر حمله شوروی «نه تنها [بهوسیله کشورهای غربی] از جنگجویان خارجی و آرمانهایشان حمایت میشد» بلکه پیش از فروپاشی شوروی و سپس وقایع سال ۲۰۰۱، مجاهدین و گروههای مبارز اسلامی که در حال شکوفا شدن بودند «منحوس نبودند و آنها را به عنوان متحدی علیه کمونیسم الحادی میدانستند.»
سالها پس از آغاز «جنگ علیه تروریسم» و به گفته بسیاری، یک سال پس از آنکه به پیروزی طالبان در افغانستان پایان داد، همچنان هر کسی که به افراطگرایی یا ستیزهجویی اسلامی منصوب است، بدون توجه به اینکه هدفشان چیست یا با چه کسی می جنگیدند، شیطانسازی میشود.
یک نمونه از آن را میتوان در مورد ابوبکر دقیاس پدری که ماه گذشته در بریتانیا به اتهام سخنرانی در یک مسجد درمورد فضیلت جهاد به یک جمعیت کوچک از مخاطبان محکوم شد مشاهده کرد. دو تن از پسران او که در جنگ سوریه علیه بشار اسد کشته شده بودند نیز به پروندهاش اضافه شد.
بیگ که در جریان پرونده دقیاس به او مشاوره میداد گفت: «پسران خودش در جنگ با نیروهای سوری تحت حمایت روسیه جان باختند. او به دلیل ارتباط با این دو کودک به رادیکالیسم محکوم شد که البته رفتن آنها [به جنگ] غمانگیز است. گرچه او صریحا با پیوستن پسرانش به گروههای سوری مخالف بود.»
در همین حال، جنگجویان خارجی که درحال حاضر از کشورهای غربی به اوکراین سفر میکنند، علیرغم مبارزه با همان دشمنی که مسکو و گروههای وابسته به آن هستند، به عنوان تهدیدی بالقوه نادیده گرفته میشوند. بیگ تاکید کرد که چنین دوگانگی ثابت میکند که: «یک معیار دوگانه و ریاکاری وجود دارد که به وضوح آشکار میشود.»
«مسلمانانی که میخواهند برای دلیلی بجنگند تا اساسا تجاوز مورد حمایت روسیه در آنجا متوقف شود، تجاوز واقعی روسیه در سوریه شیطانی میشوند در حالی که افرادی که میروند و علیه تجاوز روسیه در اوکراین میجنگند، که اغلب شامل جنگیدن در کنار راستهای افراطی و آموزش همراه آنها میشود. گروههایی مانند [راست افراطی] گردان آزوف در اوکراین، که در حال حاضر جرم انگاری نشدهاند و در واقع موافقت ضمنی وزرای دولت [بریتانیا] را دریافت کردهاند.
بیگ با اظهار سردرگمی ادامه داد: «اگر اوکراینیها حملات انتحاری علیه نیروهای نظامی انجام دهند خوب است. اما اگر مسلمانان همین کار را علیه نیروهای نظامی بشار اسد انجام دهند، خانهها و خانوادههایشان در بریتانیا مورد حمله و هدف قرار میگیرند.»
با این حال، باید بررسی شود که آیا کسانی که از اوکراین به کشورهای غربی باز میگردند، از جمله جنگجویان اوکراینی بهویژه جنگجویان خارجی، تهدیدی برای جامعه و امنیت ملی خواهند بود و اینکه میزان خطرناک بودن آنها سنجیده شود.
در حال حاضر، گروههای شبهنظامی راست افراطی و نئونازی، مانند گردان آزوف، جنجالیترین عناصر نیروهای اوکراینی هستند که علیه روسیه میجنگند و معمولاً توسط هر طرفدار روسیه که میخواهد مقاومت اوکراین را لکهدار و یا از آن انتقاد کند، به آنها اشاره میکند. با توجه به داشتن ریشه در هواداران نازی که در طول جنگ جهانی دوم از ارتش آلمان به اوکراین استقبال کردند و بسیاری از میراث نازیها را در نگرش و جهانبینی خود به دوش کشیدهاند، درک اینکه چرا بسیاری از حضور آنها و ضرورت آشکار کییف برای آنها میترسند دشوار نیست.
ممکن است واقعاً دلیل خوبی برای این ترسها وجود داشته باشد، زیرا بسیاری از اعضای راست افراطی اروپا در طول هشت سال گذشته از اولین تهاجم مسکو به کشور، با آن شبه نظامیان همدردی کردهاند و گاهی با آنها جنگیدهاند. بگ میگوید: «حضور بسیار قوی نئونازیهای راست افراطی در اوکراین وجود دارد. آیا آنها مسلح هستند، آیا میجنگند، آیا در عملیات نظامی شرکت میکنند، آیا با مواد منفجره و سلاح آموزش میبینند و از آنها استفاده میکنند؟ پاسخ مثبت است.»
هنگامی که این افراد راست افراطی با تجربه کسب شده از دوران حضور خود در گروههای شبهنظامی نئونازی به کشورهای خود بازگردند، ظرفیت حمله به نهادها، سازمانهای دولتی، گروههای اقلیت، مهاجرین و بهویژه مسلمانان را در اروپا و غرب خواهند داشت.
مدیر کمپین کیج با اشاره به پرونده پابلو لاپشین، دانشجوی اوکراینی در بریتانیا که در سال 2013 به اتهام قتل یک مرد مسلمان در بیرمنگام و تلاش برای بمب گذاری در سه مسجد مجرم شناخته شد، گفت:«آیا اوکراینیها اقدامات تروریستی در انگلیس انجام دادهاند؟ پاسخ مثبت است.»
بگ توضیح داد: «بنابراین درحال حاضر سابقه حداقل یک اوکراینی وجود دارد که برای انجام اقدامات تروریستی علیه مسلمانان به بریتانیا آمده است. شما به وضوح میبینید که احتمال بسیار قوی وجود دارد که آنها بتوانند برگردند و خشم و نفرت خود را به سمت گروهی برگردانند که در بریتانیا بیش از همه مورد توهین قرار میگیرند و آن مسلمانان هستند.»
این امر احتمال خشونت را در کشورهای غربی که توسط راست افراطی در میان فضای فراگیر اسلامهراسی آغاز شده است، بسیار واقعی میکند، وقتی چنین شخصیتهایی: « آموزش دیده، مبارزان حرفهای، با تجربه و با انگیزه بازگردند.»
نگاه کردن به این موضوع تنها به عنوان یک موضوع راست افراطی ممکن است ارزیابی بسیار محدودی نیز باشد، زیرا این احتمال وجود دارد که عناصر چپ افراطی در اروپا و غرب نیز در خشونت جمعی و تروریسم در آینده پس از بازگشت خود هم از اوکراین و هم از مناطق تحت کنترل روسیه در این کشور درگیر شوند.
داوطلبان و مبارزان غربی که در دهه گذشته به سوریه سفر کردند، طبق گزارشهای مختلف رسانهای، حدود ۶۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر بودند که کشورهای آنها تا به امروز همه ابزارها و مکانیسمهای موجود را علیه آنها بسیج کردهاند. با توجه به اینکه داوطلبان غربی اکثریت تقریباً ۲۰ هزار جنگجوی خارجی در اوکراین را تشکیل میدهند، هر عنصر افراطی در صفوف آنها در مقایسه با جهادیهای غربی در سوریه، نشانگر موجی از رادیکالیسم بالقوه هستند.
آیا کشورهای غربی همان آینده نگری یا حتی تمایل را برای آماده شدن علیه هجوم رادیکالهای بازگشته از اوکراین خواهند داشت که با کسانی که از درگیریها در مناطق با اکثریت مسلمان بازگشته بودند؟
انتهای پیام
منبع: Middle East Monitor
دیدگاه تان را بنویسید