وحید اشتری کیست؟
با افشای ماجرای موسوم به سیسمونی گیت از سوی یکی از جوانان عدالتخواه به نام وحید اشتری این سوال مطرح شده که وحید اشتری کیست؟ چگونه به اطلاعات سفر خانواده قالیباف دست پیدا کرد؟ و چرا بازداشت نمیشود؟
حالا که موج ماجرای کالسکه و پستانک ِترک نوه محمدباقر قالیباف فضای مجازی را تسخیر کرده است، اینکه کسی اولین روایت را منتشر کرد کیست و پرسش از اینکه چرا بازداشت نشده یا نمیشود، سئوالاتی هستند که ذهن بسیاری را به خود مشغول کردهاند. این سئوالات را با خودش در میان گذاشتم؛ وحید اشتری.
میگوید یک نفر برای او در شبکههای اجتماعی پیامی فرستاد و از حضور خانواده قالیباف در پرواز ساعت ۱۳:۴۵ از ترکیه خبر داد. وحید ابتدا لیست پروازها را چک میکند. متوجه میشود که چنین پروازی وجود داشته است. اما اینکه خانواده قالیباف در پرواز بودهاند یا نه برایش روشن نمیشود.
ناگهان اطلاعرسان تهبلیط خودش را برای او میفرستد تا اعتماد او را بیشتر جلب کند. وحید اطمینانش بیشتر میشود. فرد اطلاعرسان میگوید وقتی در پاویون بوده یک خانواده مذهبی را دیده که چهار چرخ بزرگ در دست داشتهاند؛ پر از چمدان، کالسکه، واکر کودک و... با گیت صحبت میکردهاند و فامیلی قالیباف چندبار به گوشش خورده است. وحید هنوز اعتماد نکرده است.
اشتری میگوید: «اکثر قریب به اتفاق روایتهایی که برایم ارسال میشود، درست نیست. حتی بعضی به عمد مطالب نادرستی میفرستند و از ما میخواهند که آنها را منتشر کنیم اما متوجه میشویم که صحت نداشتهاند. در همین موضوع خانواده آقای قالیباف مطمئن نبودم که آیا این عکس و فیلم واقعاً برای خانواده رئیس مجلس هست یا نه؟ یا صرفاً تشابه قیافهای وجود دارد؟ اگر برای آنهاست برای چه زمانی است؟ ممکن بود برای چند سال پیش باشد.»
اشتری ابتدا حدس میزند که الیاس قالیباف، پسر محمدباقر قالیباف و دخترش در پرواز بودند اما بعد از استعلامهای پیاپی و چند واسطه به فردی مطلع در فرودگاه امام خمینی(ره) میرسد. فرد مطلع تأکید میکند نمیتواند اسامی لیست پرواز را برایش بفرستد اما «اگر اسم بدهی میتوانم بگویم که نامبرده در این پرواز حضور داشته یا نه.»
از وحید اشتری میپرسم چگونه با این فرد تماس گرفت و اشتری تجربیات سابقش را توضیح میدهد: «وقتی به من اطلاع دادند که علیاصغر عنابستانی به عابد اکبری، سرباز راهور سیلی زده است مجبور بودم یک نفر را در سبزوار پیدا کنم چرا که عنابستانی هیچ جای آن فیلم نیست. با تماسهای پیاپی با دفتر عنابستانی و دوستانش مطلع شدم که نماینده سبزوار در تهران است و دو روز پیش در دروازه دولت تهران یک درگیری داشته است. وقتی منبع خبر خبرنگار است، کار خبرنگار استعلام گرفتن است.»
اشتری ادامه میدهد:«همیشه هم استعلام گرفتن کارساز نیست؛ هر چند که اولویت ما استعلام گرفتن است اما گاهی باید خلاقیت به خرج داد. در آن ماجرای رشوه ۶۵میلیاردی وقتی سخنگوی قوه قصائیه از بازداشت یک نماینده مجلس خبر داد، آخرین بازدید(last seen) نمایندگان از صفحات مجازی درگیر در پرونده را چک کردم و فهمیدم نماینده اشکذر دو یا سه هفته است که آنلاین نشده است. در توییتر به مردم گفتم که احتمالا نماینده اشکذر بازداشت شده است. اگر به خبرنگار میگویند که زهرا ساداتمشیر در فلان پرواز است و خبرنگار نمیتواند ارتباط بگیرد، باید شماره همسر آقای قالیباف را داشته باشد تا دستکم او را چک کند و ببیند که با ساعت پرواز میخواند یا نه.»
اشتری از کسی که در فرودگاه با او ارتباط داشته سوال میکند آیا زهرا سادات مشیر (همسر محمدباقر قالیباف) در پرواز ترکیه به تهران هست؟ فرد پاسخ مثبت میدهد. وحید میپرسد که آیا مریم قالیباف (دختر محمدباقر قالیباف) و همسرش امیررضا بحیرایی (داماد محمدباقر قالیباف) در پرواز بودهاند؟ فرد پاسخ مثبت میدهد و وحید پس از اطمینان یافتن روایات را منتشر میکند.
این اولین بار و احتمالا آخرین باری نیست که وحید اشتری، فارغالتحصیل علوم سیاسی دانشگاه تهران، به موضوعی حساس پرداخته است. وقتی روایت خودکشی سربازان منتشر میشود و در نگاهی کلانتر هشتگ #از_سربازی_بگو در مخالفت با سربازی اجباری ترند میشود، وقتی ماجرای ویلاسازیها در باستی هیلز مطرح میشود و خبر از این میرسد که مالکیتش فقط و فقط برای یک نفر است، وقتی پرونده اکبر طبری، معاون اجرایی سید محمود هاشمی و آملی لاریجانی در قوه قضائیه افشا میشود یا وقتی وقتی دولت روی دهونک، محل سکونت 30 - 40 متری 70 - 80 ساله کارگران دست گذاشت و دانشگاه الزهرا حکم قضایی تخریب گرفت، وحید اشتری و دوستانش صحنهگردان اصلی مخالفت بودند.
اشتری و ۲۹نفر دیگر در انتخابات یازدهمین دوره مجلس شرکت کردند و از این لیست تنها یک نفر رأی آورد. یک نفری که در لیست ایران سربلندِ سردار دکتر خلبان هم بود. شاید از همان زمان اختلافات جریان موسوم به عدالتخواه با محمدباقر قالیباف عیانتر شد. نه اینکه پیش از آن خبری نباشد یا اسمی از عیسی شریفی نیاورده باشد اما شاید تا این نقطه پیش نرفته بود که یک ویدئوی کوتاه تبلیغاتی آقای قالیباف را صراحتاً «فردی فاسد» بنامد و بگوید که:«تعارف نداریم. تکلیف پرونده املاک نجومی چی شد؟ ۵ آبان ۱۳۹۵ دادستان کل کشور متخلفین را ۴۵ نفر نامید تا همین امروز هنوز مشخص نشده است که آن ۴۵ نفر چه کسانی بودند؟»
اشتری ۳۲ساله پیش از انتخابات یازدهمین دوره مجلس یک بار توسط پلیس امنیت بازداشت میشود اما پس از رسیدن به مقر پلیس امنیت اظهار میکند که نامزد انتخاباتی است و طبق تبصره ۱ماده ۶۷ فصل هفتم قانون انتخابات اگر دستگیری او ثبت شود، پلیس امنیت مرتکب جرم شده است.
وحید در سال 1387 که حوزه علمی مروی مجوز جذب دانشجو و طلبه به طور همزمان را گرفت به آنجا رفت. یک پایش در حوزه علمیه بود و یک پای دیگرش دانشگاه تهران. از حجره به کتابخانه و دفتر بسیج دانشجویی میچرخید تا اینکه فعالیتهای دانشجویی را به حوزه ترجیح داد و قید زندگی طلبگی را زد. او میگوید که همزمان با درس خواندن، کار میکرده و نمیتوانسته همه چیز را با هم مدیریت کند. پاتوقش دفتر بسیج دانشجویی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود. میگوید: «دفتر بسیج دانشجویی دانشکده حقوق فضای متفاوتی داشت. در واقع ما یک گعده عدالتخواهانه داشتیم و نشریه «مستضعفین» را منتشر میکردیم. قرابت فکری زیادی با بچههای عدالتخواه داشتیم. برنامههای دانشجویی مشترک زیاد میگرفتیم یا بیانیه مشترک زیاد میدادیم.»
این گذشته شاید نور بیشتری بر شکاف بین اصولگرایان و عدالتخواهان اصولگرا بیندازد. اینکه امروز اصولگرایان، جوانان مذهبی عدالتخواه را «عدالتخوار» مینامند، از یک سابقه دیرینه برخوردار است. اشتری میگوید: «ما در دانشگاه به نوعی سمپات عدالتخوهان به حساب میآمدیم. همیشه به ما میگفتند که شما نفوذی عدالتخواهان در بسیج هستید.»
البته ماجرای اختلافنظرها با وحید اشتری صرفا به اصولگرایان پایداری و اصولگرایان کت و شلواری محدود نمیشود. او در دل عدالتخواهان و در نگاهی وسیعتر در دل منتقدان بیچونوچرای سازوکار سیاست در ایران مخالفانی دارد. مخالفانی که او را «سوپاپ اطمینان»، «اشعری»، و... مینامند یا افشاگریهای او را محدود مینامند؛ یعنی شاید به بعضی مصداقها ورود نکرده یا نمیکند. شاید ریشه همه انتقادات به این ختم شود که چرا وحید اشتری بازداشت نمیشود یا کسی با او کاری ندارد. در یک نگاه اول شاید بتوان گفت که او پروندههای زیادی داشته یا دارد. بارها به دادگاه احضار شده و حکم گرفته است. اما با نگاه نافذتری متوجه وجود «نوعی تبعیض در برخورد با فعالان رسانهای» میشویم که خود اشتری هم به این موضوع معترف است.
اشتری میگوید که در ایران هنوز سازوکاری برای حمایت از افشاگری یا سوتزنی وجود ندارد و این در حالی است وجود نهادهای قانونی پشتیبان برای روزنامهنگاران تحقیقی حوزه فساد در کشورهای دیگر یک چیز عادی است. بنابراین در داخل کشور در نبود چنین ساختارهایی نوعی تبعیض در برخورد امنیتی با فعالان رسانهای به وجود آمده است.
اشتری میگوید:«اگر فعالان دانشجویی بسیج علیه سازمان خصوصیسازی تجمع کنند - هر چه قدر هم رادیکال باشند - حاکمیت تصور میکند که این قشر اگر گوشت نظام را بخورند، استخوانش را دور نمیاندازند؛ اما اگر جریان چپ به غذای سلف دانشگاه اعتراض کند، موضوع برای حاکمیت جدی میشود. من به این تبعیض معترفم. این یک اتفاق تلخ در کشور ماست. همین نوع برخوردی که با یک فعال چپ میشود هیچ گاه مساوی با برخوردی که با من میشود، نیست.»
وحید اشتری میگوید:«با وجود همه فعالیتهایم هنوز به عنوان تهدید علیه نظام شناخته نمیشوم. پیشینه، تجربه زیسته من و عالمی که از آن میآیم با مخالفان شناسنامهدار حاکمیت متفاوت است. در عین حال هیچ تضمین امنیتی ندارم که کسی با من کاری نداشته باشد اما در کشور ما اعتراض جانباز دفاع مقدسی که یک پایش مصنوعیست- هر چه قدر هم افراطی باشد - مساوی با برخوردهای سفت و سخت با اعتراضات فعالان کارگری نیست.» او میگوید: «من از این تبعیض بهره میبرم که بتوانم حرف کسانی را بزنم که نمیتوانند.»
انتهای پیام
*روزآروز
دیدگاه تان را بنویسید