چرا ایرانیان به دنبال مهاجرت به کشورهای دیگر هستند؟
کد خبر: 8624

چرا ایرانیان به دنبال مهاجرت به کشورهای دیگر هستند؟

سیدجواد میری با اشاره به آمار بالای مهاجرت ایرانیان می‌گوید: اگر ایران همین تحریم ها را به کشورهای دیگر اعمال می کرد، بسیار بعید بود که شهروندان آن کشورها ایران را برای مهاجرت انتخاب می کردند که این را باید طنزی تلخ برای ایران بدانیم.

بیان فردا | سیدجواد میری استاد جامعه‌شناسی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در باب پدیده مهاجرت ایرانی‌ها صحبت کرده است. بخش‌های مهم این مصاحبه در ادامه می‌آید:

*‌ پدیده مهاجرت را می‌توان از چند جهت بررسی کرد. اساسا تمدن‌های موجود در روی کره زمین، از ابتدا نقطه آغازین‌شان با مهاجرت شروع شده است. یعنی ما نمی‌توانیم، تمدن یا مدنیتی را در طول تاریخ بشر پیدا کنیم، الا اینکه با مهاجرت ارتباط داشته است. یعنی انسان‌ها دائما از نقطه‌ای به نقطه دیگر، از قاره‌ای به قاره دیگر و ... در حال مهاجرت بودند که این پدیده در دوره‌های گوناگون علت مختلفی می‌تواند داشته باشد. مثلا در دوره‌های شکار، کشاورزی، در مناطق گوناگون کره زمین به دلیل سرما، گرما، نداشتن مراتع کافی، حتی به دلیل پیدا کردن سرزمین‌های جدید و نیروی کار جدید و حتی در دوران برده‌داری برای پیدا کردن نیروی کار ارزان و مواد عذایی مورد نیاز دلایل مختلفی برای مهاجرت می‌توان دید.

*‌ نوع مهاجرت در کوران کنونی نیازمند فهم دقیق ساختار نظام سرمایه‌داری یا کاپیتالیسم هم هست؛ به این معنی که برای شناخت علل مهاجرت جنوب به شمال یا شرق به غرب را مطالعه قرار بدهیم، به جای اینکه صرفا روی انگیزه‌های روانشناختی تمرکز کنیم، باید بتوانیم شرایط موجود در ساختار کلی را هم در نظر بگیریم. به عنوان مثال وقتی به شمال آفریقا نگاه می‌کنیم و در آن سوی مدیترانه اسپانیا، فرانسه و ایتالیا و... را نگاه می‌کنیم، خط سیر دائمی را می‌بینیم که مهاجرانی ازکشورهایی چون الجزایر، تونس، مراکش و حتی کشور‌هایی که در مرکز آفریقا قرار دارند هم به سمت اسپانیا، فرانسه و ایتالیا و بعضا به انگلستان مهاجرت می‌کنند. یعنی مهاجرت از شمال یا مرکز آفریقا به سمت اروپا انجام می‌شود و بالعکس سرمایه از اروپا به آفریقا می‌رود و در حوزه‌های مختلف سرمایه‌گذاری می‌شود و بعد از مدتی با «سود» به کشور‌های مبدا! بازگردانده می‌شود.

*‌ یکی از دلائل مهاجرت از جنوب به شمال این است که معمولا زاد و ولد در مناطق اروپایی خیلی کاهش پیدا کرده است و نیروی کار کماکان لازم است. مثلا در حوزه کشاورزی در تابستان نیازمند نیروی کار ارزان هستند که برخی از کارگران در کشور مقصد می‌مانند و سکنی می‌گزینند. در واقع نظام سرمایه‌داری نیروی کار را جذب کرده و ثروت تولید می‌کند که این سیر در ۲۰۰ سال اخیر مشاهده شده است.

*‌ بحث مهاجرت را از زاویه دیگری هم می‌توان مورد مطالعه قرار داد. معمولا ملت‌ها در طول تاریخ جنگ را باهم تجربه کرده‌اند؛ لذا وقتی کشوری برابر کشور دیگری قرار گرفته است، یکی از مهمترین اِلمان‌هایش این است که طرف مقابل را وادار به تمکین و تسلیم تمام‌عیار کند و آن را در وضعیتی قرار بدهد که کاملا متعهد و تسلیم برابر ملت دیگری باشد.

*‌ اگر بخواهیم تسلیم تمام‌عیار ملتی برابر ملت دیگر را مقایسه می‌کنیم، این موضوع پیش می‌آید که «جنگ» یکی از مهمترین مولفه‌های تغییر و تحولات در جهان بوده است و این سوال مطرح می‌شود که «اساسا جنگ چیست؟» که باید اذعان داشت، که تئوریسین‌های این پدیده جنگ را تمکین و تسلیم ملتی برابر ملت دیگر می‌دانند و پیروزی سهم کسی می‌شود که قانون را وضع کرده و به دشمن می‌قبولاند. موفقیت یا کامل و جامع و غیرقابل انکار است یا اصلا به دست نیامده است.

*‌ اگر جنگ را به عنوان مولفه‌ای بسیار مهم در تحولات جهانی و رابطه بین کشور‌ها تعریف کنیم، اگر بخواهیم «مهاجرت ایرانی‌ها» را مورد مطالعه قرار بدهیم این سوال پیش می‌آید که «آیا مهاجرت اراده ملت برابر حریفان یا برابر کسانی که به نوعی در جنگ با ایران هستند» است یا نه؟ شما وقتی نگاه می‌کنید، بسیاری از مهاجران ایرانی با تمام سرمایه‌های علمی، اقتصادی و فرهنگی‌شان و با تمام آنچه که موجودیت «سرمایه» را شکل می‌دهد، در حالی به غرب می‌روند که کمتر مشاهده می‌شود، افراد از غرب به مقصد ایران قصد مهاجرت کنند تا بتوان گفت، در این برهه از زمان آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها درصدد هستند بتوانند به صورت تمام‌عیار اراده‌شان را بر اراده ایران تحمیل کند. به این معنی که با وضعیت کاملا خاصی از جنگ مواجهیم و بسیاری از کسانی که در بابِ جنگ اندیشیده بودند، تصورشان این بود؛ جنگ زمانی معنا دارد که طرف مقابل، تعهد و تسلیم تمام در نسبت با رقیب پیدا کرده است.

*‌ اگر به مهاجرت‌های فصلی ایرانی‌ها نگاهی بیندازیم، می‌توانیم به این بپردازیم که چه عواملی در داخل باعث می‌شود، همبستگی اجتماعی، اراده ملی و اعتماد به نفس و البته تعهد به اراده ملی کاهش پیدا می‌کند. آیا این عامل و مولفه‌ها صرفا داخلی‌اند یا خارجی یا اینکه هم داخلی و هم خارجی هستند؟ یعنی به نوعی برایند یک برنامه بسیار دقیق و مطالعه‌شده‌ای است که حریفان در شطرنج بر ملت ایران و موجودیتی به نام ایران تحمیل می‌کنند. یکی از عرصه‌ها، عرصه‌های اقتصادی و عرصه‌های رسانه و فرهنگی است.

*‌ در بحث مهاجرت همچنین می‌توان نقش و سهم حکومت را هم مورد مطالعه قرار داد. به این معنی که حاکمان توانسته‌اند، به عنوان یکی از مولفه‌های مهم همبستگی لازم را ایجاد کرده است یا با سوءمدیریت به کاهش همبستگی ملی و تضعیف اراده ملت کمک کرده است؟ اگر مهاجرت را از این منظر بررسی کنیم، ممکن است بتوانیم این مفهوم را با چشم‌انداز دیگری صورت‌بندی کنیم.

*‌ برخی از رویکرد‌های سلبی که در برخی از برهه‌ها که در ساختار قدرت مشاهده می‌شود، به نوعی به کمرنگ شدن همبستگی بین ملت و دولت را دامن می‌زند که کاهش این بستگی فضایی را ایجاد می‌کند که حریفان در درگیری‌های جهانی بتوانند اراده‌شان را بر اراده ملی ایرانیان تحمیل کنند. با این توضیح که در این مواقع، افرادی که دست به مهاجرت می‌زنند، به آغوش همان کشور‌هایی می‌روند که برای تضعیف همبستگی ملی و قدرت اقتصادی کشور برنامه‌ریزی کرده بودند.

*‌ این بحث هم مهم و قابل توجه است که با چه مکانیسم‌هایی کشور‌هایی که حریف ایران تلقی می‌شوند، از نظر برخی ایرانی‌ها به عنوان مقصدی برای مهاجرت قلمداد شده و به نوعی رفتن به کشور‌های اروپا و آمریکا رفتاری نرمال قلمداد می‌شود. در حالی که اگر ایران همین تحریم‌ها را به کشور‌های دیگر اعمال می‌کرد، بسیار بعید بود که شهروندان آن کشور‌ها ایران را برای مهاجرت انتخاب می‌کردند که این را باید طنزی تلخ برای ایران بدانیم.

 

دیدگاه تان را بنویسید