مسئلۀ نظام بازنشستگی؛ نقدی بر رویکرد بحران
کد خبر: 7944

مسئلۀ نظام بازنشستگی؛ نقدی بر رویکرد بحران

اساس روش‌شناسی روایت بحران بر فردگرایی است و از نظر حامیان این رویکرد، هزینه‌های نظام بازنشستگی و سالمندی توان رقابتی بنگاه‌ها را کاهش می‌دهد و بازارهای کار را تحریف می‌کند و انباشت سرمایه را مختل و نظام اولویت‌بندی در بودجۀ عمومی را منحرف می‌کند.

بیان فردا | رضا امیدی | اردیبهشت‌ماه سالجاری در برنامه‌ای که به مناسبت نکوداشت دکتر حسین عظیمی در دانشکدۀ اقتصاد دانشگاه علامه برگزار شد، بحثی ارائه کردم با عنوان «مسئله‌گریزی در تحلیل نظام بازنشستگی؛ نقدی بر رویکرد بحران» که متن آن در ویژه‌نامۀ «برنامۀ هفتم توسعه؛ بدون تاریخ، بدون جغرافیا» روزنامۀ شرق منتشر شده است. در این بحث توضیح داده‌ام که «بحران» فراتر از «بیان وضعیت»، یک «رویکرد تحلیلی» است که نارسایی‌های زیادی در تحلیل نظام بازنشستگی ایران دارد. گزارش‌های متعددی که مبتنی‌بر این رویکرد دربارۀ نظام بازنشستگی ایران تهیه شده‌اند با : ۱. نادیده‌انگاری و وارونه‌نمایی روابط علّی بروز بحران، ۲. نادیده‌گرفتن پیشینۀ تاریخی متفاوت صندوق‌ها و تحولات طی‌شده، و ۳. بی‌اعتنایی به فلسفۀ تأسیسی نظام بیمه‌ای راهکارهایی را پیشنهاد می‌دهند که هموارکردن مسیر برای همان سیاست‌هایی است که وضعیت فعلی را برای نظام بازنشستگی ایجاد کرده‌اند.

استفان نی؛ از صاحبنظران برجستۀ تحلیل تعارض در سیاست‌گذاری حول مسائل پیچیده و چندکنشگری، سه رویکرد بحران، ثبات، و شهروندی را در تحلیل نظام بازنشستگی و سیاست‌های سالمندی دسته‌بندی کرده است. اساس روش‌شناسی روایت بحران بر فردگرایی است و از نظر حامیان این رویکرد، هزینه‌های نظام بازنشستگی و سالمندی توان رقابتی بنگاه‌ها را کاهش می‌دهد و بازارهای کار را تحریف می‌کند و انباشت سرمایه را مختل و نظام اولویت‌بندی در بودجۀ عمومی را منحرف می‌کند. در این رویکرد راه‌حل عبور از بحران هم تأسیس نظام چندپایۀ تأمین اجتماعی و محدودشدن نقش دولت به لایۀ صفر است. چنین نظام چندپایه‌ای کارگران را ناگزیر می‌کند که از طریق حضور در لایه‌های خصوصی به فکر دورۀ بازنشستگی خود باشند و این روند منابع بازارهای مالی خصوصی را نیز تقویت می‌کند. یعنی عقل معاش فردی جایگزین صندوق‌های مبتنی‌بر همبستگی صنفی و نسلی می‌شود. مخاطرات شغلی ازجمله بازنشستگی دیگر یک مخاطرۀ جمعی نیست، بلکه فردی است و خود فرد باید به فکر آتیۀ خود باشد. یعنی رویکرد بحران از یکسو مخاطره‌های کاری را به دوش فرد می‌اندازد و از سوی دیگر مخاطره‌های کاری را ظرفیتی برای گسترش بازارهای مالی و بیمه‌ای خصوصی می‌داند.  

رویکرد بحران در ایران به تطبیق‌های نادرست و  نابجا و بی‌توجه به زمینه‌های سیاسی و اقتصادی متکی است و آخرین نقطۀ اصلاحات در کشورهای دیگر را به‌عنوان گام اول اصلاحات در ایران پیش رو می‌گذارد. این رویکرد چالش نظام بازنشستگی را به سطح حسابداری و نه حتی اقتصادی تقلیل داده و نظام بازنشستگی را به‌مثابه موجودیتی منفک از نظام اقتصادی و اجتماعی می‌نگرد و ازهمین‌رو، اقداماتی که برای برون‌رفت از وضعیت پرچالش صندوق‌ها پیشنهاد می‌شود بیش از آنکه راه‌حل باشد، تن‌دادن به مسئله است. 

 

دیدگاه تان را بنویسید