در برابر تباه سازی ایران بایستیم
کد خبر: 7687

در برابر تباه سازی ایران بایستیم

کار بیکاری به قلم نعمت الله فاضلی تقدیم به دکتر مهدی خویی که از دانشگاه علامه اخراج شد.

بیان فردا |  کار بیکاری به قلم نعمت الله فاضلی  تقدیم به همکارم دکتر مهدی خویی که از دانشگاه علامه اخراج شد. در موقعیت دشوار کنونی چه کنیم؟ هر کس متناسب توانایی ها و موقعیتش درگیر این پرسش دشوار است. عده ای در کار غارتگری اند، و چنان بی رحمانه که برنج های سمی به خورد ملت می دهند. عده ای هم در تقلای […]

تقدیم به همکارم دکتر مهدی خویی که از دانشگاه علامه اخراج شد

در موقعیت دشوار کنونی چه کنیم؟

هر کس متناسب توانایی ها و موقعیتش درگیر این پرسش دشوار است.

عده ای در کار غارتگری اند، و چنان بی رحمانه که برنج های سمی به خورد ملت می دهند. عده ای هم در تقلای پست و مقام اند تا پول و پله بادآورد و گنج قارون به چنگ آورند. عده ای هم فرار بر قرار را ترجیح داده و می کوشند گلیم خویش از آب بیرون کشند.

کم هم نیستند آنها که زانوی غم بغل کرده و منتظر ناجی یا در انتظار مرگ اند.

اما ایران دوستان وطن خواه که آبادی و آزادی ایران را خواهانند، نه مرگ، نه مهاجرت، بل “ماندن موثر” و “زندگی سرزنده” را انتخاب می کنند. آنها بیکار نمی نشینند و ناظر بی عار هم نمی شوند.

خاندان هدایت معرف حضور همه هست. در سال های ۱۳۳۰ اتفاق شگفتی افتاد که درسی برای امروز ماست.

صادق هدایت در ۱۳۳۰ چنان از بهبود اوضاع ایران نومید شد که خودکشی کرد و مرگش هم به اندازه نوشته هایش او را جاودانه کرد. چنان شد که هدایت و خودکشی مترادف هم در اذهان شدند.

اما شگفتا که از خاندان هدایت، خاندان پر فروغی که ادیبان و سیاستمداران بزرگی برخاست، نام “مهدیقلی خان هدایت” ملقب به مخبرالسلطنه در اذهان عمومی جا نیافت، در حالی که او هم سیاستمدار بزرگی بود هم محقق، شاعر، مورخ، زباندان. ادیب، موسیقیدان و اندیشمندی بزرگ تر از صادق هدایت.

مهدی قلی خان همان زمان که هدایت خودکشی کرد از سمت والی فارس عزل و بیکار شد.

در نظر بگیرید مردی که سال ها نخست وزیر و صاحب جاه و جلال بوده، و انبوهی از آثار ماندگار خلق کرده، به زبان های عربی، المانی، انگلیسی، فرانسه و ادبیات فارسی تسلط داشته، بیکار شود.

مهدی قلی خان برخلاف صادق خان، راه زندگی موثر و خلاقانه را انتخاب کرد. او تصمیم گرفت افکار سیاسی، اجتماعی و فلسفی خود را بنویسد و به نقد اندیشه های فلسفی اروپا بپردازد. حاصل یک عمر مطالعات، سفرها و تجربه هایش را نوشت و عنوان کتابش را هم گذاشت “کار بیکاری”.

داستانش را این طور به نظم می گوید:

شدم احضار تهران شکر الله

گلخن کردمی رو سوی گلشن

گمان کردم که جستم من از آن بند

ز وادی محن آیم به مآمن

ندانستم که از جور رفیقان

به کنج خانه بایستی خزیدن

چنان شد کم ز مجلس باز راندند

رقیبان بدل، شیطان ریمن

به سختی می گذشتم زندگانی

صبر و از قناعت کرده جوشن

ز موسیقی یکی دفتر همی ساز

بکردم  می نماندم هیچ از هن

اکنون ماییم و این دو راه. راه صادق هدایت و راه مهدی قلی خان. من راه دوم را برای خودم انتخاب کردم. گرچه بسیاری  با شور و شوق ستایشگر غمزدگی و دلمردگی هستند و گمان دارند روشنفکر و اهل اندیشه، آدم سوگزده و در انتظار مرگ است.

مهدی قلی خان ها از بیکاری، کار می سازند، کاری کارستان. آنها نیک می دانند دشمنان ایران سوگناکی مردمان این خاک را می خواهند. مهدی قلی خان اثری فلسفی و تاریخی و سندی بزرگ در اوقات بیکاری اش نوشت و سهمی در ساختن ایران پیدا کرد و در این بنای باشکوه آجری از طلای اندیشه نهاد.

ما هم می توانیم از بیکاری ها، کاری بسازیم به شرط ان که صادق هدایت، هادی ما نباشد و در خاطرمان مهدی قلی خان بماند.

ما، در هر موقعیت و هر تونایی باشیم، می توانیم از بیکاری کار بسازیم و این تنها محدود و منحصر به دانشگاهیان و محققان و نویسندگان نیست.

می شود محمد درویش شد، فعال خستگی ناپذیر دفاع از محیط زیست ایران. درویش هم ۱۴۰۰ بازنشسته شد اما از پای ننشست و چون نهادی بزرگ مسوولیت عظیم کنشگری زیست محیطی اش را تا بی نهایت گسترش داد.

می شود حسین حسینی نژاد بود و مجله ای برای گسترش انشانویسی درست کرد. حسینی نژاد معلم بازنشسته ای است که با دست خالی و بی حمایت از جایی شانزده سال ۱۵۴ شماره ماهنامه انشا و نویسندگی را تاکنون منتشر کرده است.

می شود علی صادقی خیاط شد و لباس عمو خیاط تن کرد و برای نجات کودکان کار و سوادآموزی ها جنگید و قهرمان بی پناه ترین کودکان گردید.

می شود روزنامه نگار شجاع، فعال مدنی، آزادیخواه جسور، معلم راستین، مطالبه گر از جانگذشته حقوق زنان، کودکان و فرودستان، ترویج گر کتاب، و صدها کار سازنده دیگر شد و عمر را در خدمت انسانیت و ایران گذراند، اگر مهدی قلی خانی بیندیشیم نه صادق خانی؛ و اگر همین لحظه مصمم شویم که خود را باور کنیم و باور کنیم که ذهن ما ظرفیت آغاز کردن دارد.

فراموش نکنیم آنها که مهدی خویی، رضا امیدی، آرمان ذاکری، آرمان امیر، محمد فاضلی جامعه شناسان خلاق و توانای کشور، و صدها محقق و نویسنده و فعال مدنی دیگر را اخراج، بازنشسته، خانه نشین، زندان و طرد می کنند مقصودشان ویران کردن ایران از راه تباه کردن نیروی انسانی موثر کشور است.

بیایید از بیکاری کار بسازیم و در برابر تباه سازی ایران و خودمان بایستیم.

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

 

دیدگاه تان را بنویسید