خودکشی چهار کارگر پیمانکاری پتروشیمی ظرف مدت یک سال| وقتی فقر و استیصال چارهای جز پایان زندگی نمییابد
وقتی به آخر خط میرسی، دیگر جایی برای ماندن نداری. وقتی با کار کردن و حقوق گرفتن، کمیت زندگی لنگ است و چرخ آن اصلاً ساده نمیچرخد، چطور میشود با بیکار شدن ناگهانی بعد از ۱۸ سال کار کارگری شرافتمندانه کنار آمد؟
بیان فردا | وقتی به آخر خط میرسی، دیگر جایی برای ماندن نداری. وقتی با کار کردن و حقوق گرفتن، کمیت زندگی لنگ است و چرخ آن اصلاً ساده نمیچرخد، چطور میشود با بیکار شدن ناگهانی بعد از ۱۸ سال کار کارگری شرافتمندانه کنار آمد؟
این کنار نیامدن و رفتن، حکایت جانسوز «حیدر محسنی» است؛ متاهل و پدر دو فرزند که با ۱۸ سال سابقه کار در روزهای آخر هفته گذشته، در پتروشیمی چوار ایلام، حکم اخراج را دستش دادند و دیگر جایی برای ماندن و راهی برای زیستن پیدا نکرد، او پنجشنبه شب پنجم مرداد ماه، در خانه خود را حلقآویز کرد.
این خبر در مجموعه پتروشیمی چوار ایلام که اکثریت کارگران آن پیمانکاری و فاقد امنیت شغلی و امید به آینده هستند و مدتهای مدید است در انتظار اجرای طرح طبقهبندی مشاغل و بهبود نسبی حقوق ماهانه روز را به سختی به شب گره میزنند، غوغا برپا کرد. کارگران هفتم مرداد در محوطه مجتمع تجمع کردند و خواستار برکناری و مجازات همه آنهایی شدند که حکم اخراج را بعد از ۱۸ سال کار و زحمت، به دست «حیدر محسنی» دادند. در آن روز شورای تامین چوار اطلاعیه داد که «تعدادی از مدیران پتروشیمی ایلام ممنوعالورود شدند».
بنا بر مصوبه جمعه شب به تاریخ ششم مرداد ماه ۱۴۰۲ شورای تامین شهر چوار و در پی اتفاق تلخ و ناگوار خودکشی یکی از پرسنل شرکت پتروشیمی ایلام، تعدادی از مدیران و دستاندرکاران آن به مجتمع پتروشیمی ممنوعالورود شدهاند
در این اطلاعیه آمده است: «بنا بر مصوبه جمعه شب به تاریخ ششم مرداد ماه ۱۴۰۲ و در پی اتفاق تلخ و ناگوار خودکشی یکی از پرسنل شرکت پتروشیمی ایلام، تعدادی از مدیران و دستاندرکاران آن به مجتمع پتروشیمی ممنوعالورود شدهاند».
وعده اخراج مدیرانی که پایان محسنی را رقم زدند
روز بعد (هشتم مرداد) با همکاران کارگر متوفی تماس گرفتم. بعد از تجمع و مصوبه شورای تامین، چه اتفاقی افتاد و آیا واقعاً مدیرانی که باعث بیکاری حیدر محسنی، پدر میانسال دو فرزند شدند، دیگر به مجتمع نمیآیند و قرار است عزل شوند؟
کارگران پتروشیمی چوار میگویند: هنوز چیزی مشخص نیست و هیچ اتفاقی نیفتاده، فقط قول دادهاند ظرف مدت یک هفته آنهایی که موجب اخراج این شخص شدهاند، اخراج میشوند اما هنوز کسی اخراج نشده و هیچ اسمی به ما اعلام نکردهاند.
کارگران میگویند با جدیت پیگیر مساله اخراج همکارشان هستند؛ مرگی که به غایت دردناک است و مجموعه را تکان داده، هر چند خودکشی حیدر محسنی، اولین خودکشی در مجموعه چوار ایلام نیست.
نوزدهم مرداد ماه ۱۴۰۱ تقریباً یک سال قبل، یک منبع کارگری در شهرستان چوار استان ایلام با تایید خبر خودکشی دو کارگر جوان گفت: کارگران یاد شده با نام «محمد منصوری» و «علی محمدکریمی» از اهالی روستای آبزا و شهر چوار بودند که به دلیل مشکلات خانوادگی و اقتصادی جان خود را از دست دادند. «محمد منصوری» با ۳۲ سال سن و دو فرزند روز ۱۶ مرداد ماه خود را در محل سکونتش حلقآویز کرد و «علی محمدکریمی» نیز بعد از گذشت ۲۴ ساعت از حادثه اول خود را به ضرب گلوله از پای درآورد.
چند ماه جلوتر میآییم و به روزهای ابتدای دی ماه ۱۴۰۱ میرسیم. در این روزها، یک کارگر پیمانکاری پتروشیمی چوار ایلام در اثر مصرف قرص برنج جان خود را از دست داد. منابع کارگری در این پتروشیمی، هویت کارگر جانباخته را «آرش تبرک» اعلام کردند. کارگران در آن زمان گفتند: دلیل خودکشی کارگر، ممنوعالورودی بود. او را به کارخانه راه ندادند و در نتیجه با قرص برنج جان خود را گرفت، هر چند آن زمان، رئیس روابطعمومی پتروشیمی چوار ایلام در رابطه با مرگ خودخواسته این کارگر به ما گفت: «خودکشی این کارگر ربطی به ممنوعالورودی او نداشته و به دلیل مسائل شخصی بوده است. این کارگر شنبه سر کار آمد و یکشنبه نیامد و بعد اقدام به خودکشی کرد».
کارگران پتروشیمی چوار با بیش از هزار نفر شاغل، یک تشکل صنفی مستقل ندارند و نمیتوانند در مورد سادهترین چیزها نظر بدهند. مراجعه این کارگران به نهادهای مسئول از اداره کار گرفته تا فرمانداری هم نتیجهای نداشته است
اتفاقات ناگواری که قابل جبران نیست
حالا در چهارمین خودکشی در ظرف یک سال، در موضوع مرگ رنجبار «حیدر محسنی» دیگر جایی برای توضیحات اضافه نمانده است. شورای تامین شهرستان چوار ماجرا را تایید کرده است و کارگران در روز بعد از این اتفاق، هم در محوطه مجتمع و هم مقابل فرمانداری تجمع کردند. یک منبع خبری در این باره گفت: همان تجمع کارگران مقابل فرمانداری در ظهر هفتم مرداد باعث شد که شورای تامین دست به کار شود و جلسه تشکیل دهد و اعلام کند گروهی که البته معلوم نیست چه افرادی هستند، ممنوعالورود شدهاند.
او ادامه داد: چهار خودکشی در یک سال در چوار اتفاق افتاده و هیچ کاری نکردهاند! اگر مدیران را برکنار کنند، باز هم دیر است. آیا حیدر محسنی زنده میشود؟ این اتفاق ناگوار هرگز قابل جبران نیست به خصوص برای فرزندانی که ناجوانمردانه یتیم شدند.
کارگران پتروشیمی چوار با بیش از هزار نفر شاغل، یک تشکل صنفی مستقل ندارند و نمیتوانند در مورد سادهترین چیزها نظر بدهند. مراجعه این کارگران به نهادهای مسئول از اداره کار گرفته تا فرمانداری هم نتیجهای نداشته است. هنوز طرح طبقهبندی مشاغل برای این کارگران اجرا نشده و هنوز پیمانکاران قرص و پابرجا سر جایشان ماندهاند و این کارگران هستند که با سالها سابقه کار با رای و اراده کارفرما یا به عبارت درستتر پیمانکار، یکشبه اخراج میشوند.
دستمزدها پایین است، امنیت شغلی حتی برای باسابقهها تعریف نشده و خبری از تشکل و اجازه اعتراض نیست. در چنین فضایی چهار کارگر در طول یک سال خودکشی میکنند و کارگران خواستار تغییر ساختاری مناسبات کار میشوند.
دست خالی کارگران
از آنچه توسعه میخوانند
بعد از خودکشی حیدر محسنی با تعدادی از کارگران این مجموعه و همکاران متوفی گفتوگو کردم؛ گفتوگویی آکنده از درددلهای انباشته سالهای طولانی. چکیده حرفهای این کارگران از شرایط سخت کار و بیثباتی مطلق حکایت دارد.
کارگر اول: مشکل ما با پتروشیمی یکی دو تا نیست، مشکلات باید ریشهای حل شود. همه دغدغه ما این شده که پیمانکار جدید کی هست و چه زمانی میآید. اگر همین پیمانکار فوقالذکر نبود، شاید حیدر محسنی تعیین تکلیف میشد و این اتفاق برایش نمیافتاد...
کارگر دوم: کاسبان شرکتهای پیمانکاری نمیذارن حیدر محسنی و ماها تعیین تکلیف بشیم. البته علاوه بر پیمانکارها، خیلیها این وسط دارن سود میبرن، سود مناقصهها کم نیست...
کارگر سوم: باید مسئولین مرتبط چارهاندیشی کنن. خیلی راجع به حذف پیمانکار وعده دادن ولی نتیجه چی شد؟ چرا همه مجموعه پتروشیمی باید زحمت بکشن تا جیب چند نفر خاص پر بشه؟!
و باز همان کارگر اول: از قضا این چند نفر هیچ نقشی در توسعه پتروشیمی ندارند...
«حیدر محسنی» قطعا در توسعه پتروشیمی نقش داشت. آن کارگران دیگری که دست به خودکشی زدند یا بعد از اخراج بیمار و خانهنشین شدند و سکته کردند، همه در توسعه پتروشیمی نقش داشتند اما نه تنها جیبهایشان پر نشد، بلکه شفاهی یا در یک تماس تلفنی به آنها گفتند «دیگر شما را نمیخواهیم، همه آنچه با دستان پینهبسته شما بالا آمده، حالا مال ماست، فقط مال ما....»
دیدگاه تان را بنویسید