پایان خانواده سنتی در ایران؟
کد خبر: 5911
زنگ خطری که آمار طلاق به صدا درآورد

پایان خانواده سنتی در ایران؟

کارشناسان خانواده و جامعه‌شناسان ثبت یک طلاق به‌ازای هر دو ازدواج را پررنگ شدن یک بحران در خانواده ایرانی می‌دانند؛ بحرانی به نام پایان خانواده سنتی!

بیان فردا | جامعه | عددها خبرسازند، آمارها خبرسازند، رکوردها خبرسازند. به خاطر همین است که هر از چندی عددها و آمار و رکوردهای طلاق یا حتی ازدواج، اگر که باشد، اینقدر خبرساز می‌شود. مثل همین مورد اخیر؛ که باز هم اخبار مربوط به طلاق خبرساز شده است. کدام اخبار؟ این‌که کم‌کم داریم به عدد یک به دو، در مقایسه ثبت طلاق به ازدواج می‌رسیم. یعنی به ازای هر دو ازدواج، یک طلاق صورت گرفته و ثبت شده داریم. همین‌ها باعث شد تا جامعه حسابی وحشت کند؛ طوری که بعضی‌ مدعی شدند ثبت احوال آمارش را حذف کرده تا دیگر مورد هجمه قرار نگیرد.

آمار ثبت احوال، نشان می‌دهد که در بهار همین امسال، نزدیک به 80 هزار ازدواج ثبت شده است. این که مشکلی ندارد و خیلی هم خوب است. اما همین آمار، سخن از ثبت 36 هزار طلاق می‌دهد. قبلا هم چنین آمارهایی اعلام می‌شد؛ مثلا میزان طلاق ثبت شده در سال‌های اخیر یک به چهار بوده، بعد کم‌کم یک به سه رسیده، بعد یک به سه و نیم و حالا... یک به دو!

بر این اساس،‌ وضعیت مناطقی چون البرز، تهران، مازندران، سمنان و ... در این زمینه از دیگر نقاط کشور بحرانی‌تر است. تورم، بیکاری، دخالت خانواده‌‌ها، ازدواج‌های اجباری، مشکلات جنسی، عدم مشاوره‌های درست به جوانان و ... از رایج‌ترین دلایل این طلاق‌ها دانسته شده‌اند. به نظر می‌رسد حرکت به سمت چنین بحران‌هایی در کشور ما چندان غیرمنتظره هم نباشد. جامعه ایرانی به واقع در حال حرکت از یک جامعه سنتی به سمت یک جامعه فردگراست و این‌ها، نتایج چنین حرکتی است.

این البته در حالی است که برخی نمی‌خواهند چنین آماری را بپذیرند. آن‌ها می‌گویند صحبت از بحران طلاق در ایران، یک بحث انحرافی است. اما چطور؟ این «برخی»، می‌گویند که در بحران‌سازی آمار طلاق، صرفا به نوعی خاص از محاسبه‌های میزان طلاق استناد می‌شود؛ آن‌هم محاسبه‌هایی که از نظر علمی زیر سئوال است. آن‌ها می‌گویند چون طلاق‌های ثبت شده در یک سال از ازدواج‌های سال گذشته و طی مراحل طلاق در سال‌های گذشته شروع شده و صرفا ثبت آن به سال مورد نظر ربط دارد، پس مقایسه آن با ثبت ازدواج‌های یک سال درست نیست. 

در زمستان سال گذشته نیز دکتر علیرضا لاور، کارشناس مسائل خانواده، مدلی دیگر از محاسبات را مطرح کرد که نشان می‌داد از هر 10 ازدواج صورت گرفته، حتی در مجموع یک مورد از آن‌ها هم به طلاق ختم نشده است.

پررنگ شدن بحران خانواده در ایران

جدا از چنین بحث‌هایی، باید اذعان کرد که طلاق در ایران تبدیل به بحرانی اجتماعی شده است. در دهه 80 که با دکتر اکبر محسنی‌فرد، مددکار اجتماعی و جامعه‌شناس، درباره موضوعات خانواده‌محور صحبت می‌کردیم، همیشه اشاره می‌کرد که :«بحران خانواده در ایران با شدت زیادی در حال پررنگ شدن است. صریحا به شما می‌گویم که احتمالا ما، آخرین نسل خانواده‌های استاندارد و سنتی در ایران هستیم و با این وضعیتی که جامعه ایرانی طی می‌کند، خانواده سنتی جایگاهی در آن نخواهد داشت.» حالا وقتی که به جامعه ایرانی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که ادعاهایی از این دست چندان هم بی‌ربط نبوده است.

تقی آزاد ارمکی، جامعه‌شناس نیز درباره پدیده طلاق و علل آن در ایران گفت: «افزایش و کاهش طلاق در کشور از اختیار دولت خارج است، یعنی نه با دستور نه با تشویق‌ها نمی‌توان مردم را به سمت طلاق یا عدم طلاق سوق داد. طلاق یک پدیده کاملا اجتماعی و برآمده از فعل و انفعالات و مناسبات پیچیده بین افراد است. ایراد از نهادی به نام خانواده است که بجز زن و شوهر، فرزند یا فرزندانی نیز در آن حضور دارند و پدر و مادر و دوستان و آشنایان را نیز شامل می‌شود.»

این استاد دانشگاه افزود: «در شرایط سخت اجتماعی و اقتصادی موجود در کشور و ناتوانی حوزه فرهنگ برای این که افراد را توجیه کند چگونه با سختی‌های زندگی مواجه شوند، طلاق تنها راه عبور از مشکلات و سالم ماندن افراد است.»

وی توضیح داد: «طلاق پدیده‌ای نیست که مدام علتش را اقتصادی و مسائل اقتصادی تعبیر کنیم. ماجرایی که در ایران رخ داده این است که نهاد خانواده، ازدواج و فرزندآوری مقبولیت خود را از دست داده است. ازدواج دیگر یک امر مهم نیست و نوع احترامی که به اعضای ارشد نهاد خانواده گذاشته می‌شد نیز از بین رفته است. ما در جامعه‌ای زیست می‌کنیم که مسئله حرمت انسان‌ها و ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی مقبولیت خود را از دست داده است. اگرچه بهانه تحولات اجتماعی، اقتصادی در نظر گرفته می‌شود، اما کل فرایند نظام تغییر در اجتماع رخ می‌دهد.»

طلاق‌های در انتظار

اما نکته دیگری که برخی بدان اشاره می‌کنند، این است که به واسطه اجباری بودن شرکت زوجینی که خواستار طلاق هستند در کلاس‌های مشاوره پیش از طلاق، بخشی از کسانی که خواستار طلاق هستند، معمولا در نوبت می‌مانند؛ چرا که سقف ثبت این مراکز ثابت است و بیشتر از آن نمی‌توانند ثبت کنند. در واقع ما با گروهی از کسانی که می‌خواهند طلاق بگیرند روبه‌رو هستیم که در نوبت‌اند. حالا به این بحث، موضوع طلاق‌های عاطفی و جدایی‌های عاطفی و طلاق‌های توافقی و ... را هم اضافه کنید تا ببینید که واقعا در جامعه «فردی» شده ایرانی، طلاق تبدیل به یک بحران شده و نهاد «خانواده»، به شدت مورد تهدید قرار گرفته است.

توجیه‌های گنگ برای آمار طلاق

وقتی آمار طلاق جدید منتشر شد، برخی از مسئولان نیز واکنش‌‌های جالبی به موضوع داشتند. مثل وحید یامین‌پور، معاون امور جوانان وزارت ورزش و جوانان، در حساب شبکه اجتماعی‌اش نوشت: «بر اساس شاخص عمومی طلاق و طلاق متأهلان، با وجود افزایش تعداد طلاق‌ها، میزان شیوع طلاق در ۱۰سال گذشته در ایران تقریبا ثابت بوده است. بر اساس گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس، نرخ طلاق متأهلان به ازای هر هزار زن از سال ۹۲ تا ۱۴۰۰، بین ۸ تا ۹ متغیر بوده است». او اشاره می‌کند حتی اگر در سال‌های گذشته تعداد طلاق‌ها زیاد شده باشد، به دلیل آن است که تعداد ازدواج‌ها زیادتر بوده، وگرنه نسبت طلاق به زنان متأهل تقریبا ثابت است. 

آمار طلاق را جدی بگیریم

داریوش عزیزمحمدی، روانشناس و زوج‌درمانگر، می‌گوید: «ادامه زندگی مشترک هم مثل مهارت‌های دیگر؛ نیاز به آموزش و مشاوره دارد. مگر شما همین‌طور پشت فرمان می‌نشینید؟ این هم مثل همان است. تنها راه برای کاهش طلاق، این است که دوره‌های خوب و مفصل و کاملی برای زوجین قبل از تشکیل زندگی مشترک بگذاریم. چنین آموزش‌هایی با یک سری کلاس‌های ویترینی و نمایشی به هدف نهایی‌اش نخواهد رسید. باید کارشناسان و متولیان امر در این زمینه واقعا دغدغه، حساسیت و جدیت داشته باشند، جز این کار شدنی نیست.»

البته پیرامون آمارهای منتشر شده، بحث‌ها و تحلیل‌های دیگری هم وجود دارد. مثل این‌که جامعه ایرانی به بلوغی رسیده که در آن قوانین مربوط به طلاق و حمایت از زنان جدی است و به راحتی می‌توانند طلاق بگیرند؛ هرچند در برخی از این قوانین اما و اگرهایی وجود دارد. چرا که در جوامع سنتی اساسا چنین مواردی به «تحمل» و در نتیجه «تداوم» زندگی‌ها منجر می‌شود که آسیب‌هایش برای نهاد خانواده سهمگین‌تر است.

اما جدا از همه این موارد، باید اشاره کرد که هر عقل سلیمی، پیشگیری را مقدم بر درمان و حفظ زمین‌های موجود را ارجح بر فتح سرزمین‌های جدید می‌داند. این‌که صرفا بخواهیم جوانترها را تشویق به ازدواج کنیم تا در راستای قانون تعالی و جوانی جمعیت قدم برداریم آن هم در حالی که توجهی به خانواده‌های موجود و بحران‌هایی که تهدیدشان می‌کند نداریم، نشانه یک برنامه‌ریزی استراتژیک نیست. درست مثل ریختن آب در یک ظرف بزرگ سوراخ‌سوراخ می‌ماند؛ هرچه ورودی آب شما بیشتر باشد، باز هم نمی‌توانید در نهایت و در نتیجه نهایی آب بیشتری داشته باشید.

انتهای پیام

 

دیدگاه تان را بنویسید