حتی کسانی که به خدا اعتقاد ندارند، حق زندگی دارند
آیت الله سید محمدجواد علوی بروجردی تاکید کرد:ما حق نداریم کسانی را که در کشورمان به دنیا آمدهاند، حتی اگر به خدا هم معتقد نیستند، بکشیم یا از کشور بیرونشان کنیم.
بیان فردا | آیت الله سید محمدجواد علوی بروجردی تاکید کرد:ما حق نداریم کسانی را که در کشورمان به دنیا آمدهاند، حتی اگر به خدا هم معتقد نیستند، بکشیم یا از کشور بیرونشان کنیم. اینها هم حقوقی دارند. حتی قانون اساسی جمهوری اسلامی هم این حقوق مدنی را به رسمیت شناخته است. اینها هم حق زندگی دارند. حق کار و ازدواج و تحصیل در این کشور را دارند. حق دارند گذرنامه بگیرند و رفت و آمد داشته باشند. چرا نباید حقوق شهروندی داشته باشند؟
آیت الله علوی بروجردی گفت: کشور ما درگیر مشکلات اقتصادی است. بسیاری از مردم هم باعث و بانی این مشکلات را روحانیان میدانند و لذا به روحانیت نظر خوبی ندارند و حتی به ائمه علیهمالسلام هم گاهی انتقاداتی دارند. اما آیا باید تکتک آنها را بکشیم؟!
تأکید حضرت علی علیهالسلام در عهدنامۀ مالک اشتر بر رعایت حقوق بشر
فقه اسلامی برای انسان حقوق و کرامت قائل است. وجود مقدس امیرالمؤمنین صلواتالله و سلامه علیه، در عهدنامۀ مالک اشتر، به مالک تصریح میفرمایند شما که به مصر میروید، مردم آنجا دو دستهاند: «فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ، وَإِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ».
«نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ»، یعنی مثل شما مسلمان نیستند، اما مثل شما انسان هستند و صاحب حقوقاند. از نظر فقه شیعه، اگر کسی مسلمان نباشد، اینطور نیست که در جامعۀ اسلامی و در جوامع غیراسلامی، هیچ حقوقی نداشته باشد. فقه همان طور که برای انسان مسلمان حقوق و کرامتی قائل است، برای افراد غیرمسلمان هم همین کرامت را قائل است. حضرت رسول صلواتالله و سلامه علیه پس از مهاجرت به مدینه، با دو قبیلۀ یهودی بنینضیر و بنیقریظه که در مدینه بودند، مراوده و رفاقت داشتند؛ تا زمانی که آنها مقابل پیغمبر ایستادند و جنگیدند. در چنین موقعیتی، هر انسانی از خود دفاع میکند؛ هر کس که باشد و پیرو هر عقیدهای که باشد. این مسئلهای جداست. پیامبر همچنین مسیحیانی را که خدمت ایشان میآمدند، تکریم میکردند.
صبر ائمۀ اطهار علیهمالسلام در بحث و گفت وگو با مخالفانشان
فراتر از همۀ اینها، ابنابی العوجاء، در اصطلاح امروزی، ماتریالیسم بود. او محضر امام صادق علیهالسلام میرسید و تمام بحثهای خداشناسی و رسالت را انکار میکرد و از حضرت سؤال میپرسید. امام صادق علیهالسلام نهتنها با او تندی یا بیاحترامی نمیکردند، بلکه با کمال حوصله حرفهایش را میشنیدند و پاسخ میدادند. حتی یک بار ابن ابیالعوجاء با هُشام بن حکم، که از شاگردان امام صادق بود و در علم کلام تبحر بسیاری داشت، شروع به بحث کرد و معمولاً در بحثها سماجت نشان میداد. هشام عصبانی شد. ابن ابی العوجاء به او گفت: «من با استاد تو امام صادق ساعتها جر و بحث میکنم، اما از ایشان یک بار عصبانیت ندیدم!» در طول تاریخ شیعه تا به امروز، رفتار مراجع و بزرگان اینگونه بوده است و این خصوصیات ائمه در رفتارشان نمود دارد.
مروادۀ علمای شیعه با پیروان سایر ادیان
علمای شیعه مانند شیخ طوسی و شیخ مفید در بغداد با سنّیها محشور بودند. همچنین با مردم مسیحی و یهودی معاشرت داشتند. حتی در ایران، از قدیم تا به امروز، علمای شیعه با زرتشتیان همنشین بودهاند. مرحوم آیتالله سید محمدرضا شیرازی امام جمعۀ کرمان بود. معروف است وقتی که ایشان از دنیا رفت، تعداد جمعیت زرتشتی که در تشییع جنازهاش شرکت کردند، بیشتر از افراد مسلمان بود؛ چون حرفش این بود که ما باید حقوق همه را حفظ کنیم و نباید بگوییم چون فلان کس زرتشتی است، حقی ندارد و حقوقش را ضایع کنیم.
ارامنه یک گروه مسیحی ایرانی هستند. زمانی که عثمانیها به آنها فشار میآوردند و آنها را میکشتند، همان طور که شیعهکُشی میکردند، این ارامنه به ایران پناه آوردند. ایرانیها و علمای شیعه با آغوش باز از این ارامنه استقبال کردند. ما باید با همۀ انسانها مراوده داشته باشیم.
عشق و ارادت یهودیان بروجرد به مرحوم آیتالله بروجردی
مرحوم آیتالله بروجردی مدت ۱۵ سال مرجعیت عام دنیای شیعه و مدت ۱۷ سال در قم اقامت داشتند. پیش از آن، ایشان ۳۴ سال در بروجرد اقامت داشتند. یعنی ایشان ۱۰ سال برای تحصیل اصفهان بودند، سپس ۱۰ سال به نجف مشرف شدند. بعد از آن به بروجرد آمدند. و زمانی که در قم مریض شدند، ایشان را به تهران بردند. چه در دورانی که در بروجرد بودند و چه در دورانی که در قم بودند، ما شاهد و ناظر روش و رفتار ایشان با دیگران بودیم. مثلاً در بروجرد، از قدیم تا کنون، یهودیان بسیاری زندگی کردهاند و میکنند. عدهای از آنها به اسرائیل مهاجرت کردند، ولی بسیاری از آنها هنوز هم در بروجرد هستند. رابطۀ یهودیان با مرحوم آیتالله بروجردی به گونهای بود که وقتی ایشان از دنیا رفتند، این یهودیان برای ایشان مجلس برگزار کردند و بیشتر از مسلمانها عزاداری میکردند. چون آیتالله بروجردی در مدتی که در آن شهر بودند، اگر برای رفع اختلافی که یک طرف ماجرا یهودی بود به ایشان رجوع میکردند، ایشان هیچ وقت حاضر نبودند حق یهودی، اگر ذیحق است، ضایع شود. این مطلب را همه میدانستند. ایشان حتی دربارۀ نحوۀ برخورد مسلمانها با آنها حساسیت داشتند.
شرکت مرحوم آیتالله بروجردی در تشییع جنازۀ یهودیان
در میان محلۀ یهودیها و قبرستان آنها، محلۀ مسلماننشین بوده است. وقتی یک یهودی از دنیا میرفت، برای تشییع جنازهاش باید از محلۀ مسلمانها رد میشدند. معمولاً بچههای مسلمانها جمع میشدند و به جنارۀ یهودی سنگ میزدند. مرحوم آیتالله بروجردی چندین بار در مسجد سلطانی بروجرد، که الان مسجد امام نام دارد، این مسئله را تذکر دادند و مردم را نهی کردند. اما مردم اعتنا نکردند. ایشان تصمیمی گرفتند و به یهودیها اعلام کردند که از این به بعد اگر کسی از شما فوت شد، به من خبر بدهید. وقتی به ایشان خبر میدادند، ایشان به محلۀ یهودیها میرفتند و جنازۀ یهودی از دنیا رفته را با مشایعتکنندگان تا قبرستان همراهی میکردند. لذا بچهمسلمانها به احترام آیتالله بروجردی دیگر به جنازه سنگ نمی زدند. یهودیهای بروجرد به ما میگفتند مرحوم آیتالله بروجردی قدس سره اینقدر سالها این کار را کردند تا این رسم سنگپرانی از بین رفت وبه مردم آموختند که جنازۀ یهودی هم احترام دارد و ما حق نداریم به آنها توهین کنیم.
پیروان سایر ادیان در مسئلۀ توحید، با مسلمانان همعقیدهاند
ما باید توجه به خدا و اخلاص پیروان سایر ادیان را هم به رسمیت بشناسیم. در عقیده، مسئلۀ توحید مطرح است. در توحید، آنها هم مثل ما هستند و فقط در احکام باهم تفاوت داریم. پس آنها برای خدا کار انجام میدهند و کارشان میتواند اخلاص داشته باشد. ما باید متوجه این موضوع باشیم. ماجرای این چاه هنوز هم ادامه دارد. سالها بعد از رحلت آیتالله بروجردی، زمانی که آیتالله سید محمدحسن طباطبایی متولی مسجد اعظم هم فوت شدند و نوادۀ ایشان، مرحوم آقا سید محمدصادق طباطبایی، این مسئولیت را به عهده گرفتند، در زمان ایشان چاه مشکل پیدا کرد و آب استخراج نمیشد. مجدد به دفتر آقای یگانگی رجوع کردند و آنها پس از بررسی، بازسازی آن را به عهده گرفتند و آبدهی چاه مثل گذشته شد. اما آنها هم صورتحساب نمیدادند. وقتی پیگیری کردند، متوجه شدند آقای یگانگی فوت کرده است و پسر ایشان متصدی دفتر است. پسر آقای یگانگی گفته بودند پدرم در این پرونده نوشته است که این چاه را ما به مسجد آیتالله بروجردی تقدیم کردهایم و تا وقتی این بنگاه هست و تا وقتی شماها هستید، هر مشکلی که این چاه پیدا کند، موظفید آن را رایگان ترمیم کنید.
از ذکر این ماجرا میخواهم این نتیجه را بگیرم که امروز شیعه در همۀ دنیا پراکنده است. از شمالیترین شهر در نروژ تا جنوبیترین شهر در نیوزلند، شیعیان حضور دارند. دلیل آن هم همین رفتارهاست. در ماه رمضان، از ما دربارۀ روزهگرفتن استفتا میکنند. شیعیان در همۀ دنیا پراکندهاند و در میان پیروان سایر ادیان مانند مسیحیان و یهودیان یا سایر مردمی که اصلاً دین ندارند، زندگی میکنند.
افزایش مهاجرت از کشورهای شیعهنشین
متأسفانه مهاجرت از کشورهای شیعهنشین بسیار زیاد است، مخصوصاً از ایران و عراق و هند و پاکستان. از ایران حدود هفت میلیون مهاجر در کشورهای دیگر داریم. این شیعیان همه جا پراکندهاند و در هر کشوری که زندگی میکنند، موظفاند قوانین حاکم بر آن کشور را رعایت کنند. در واقع ما فتوا میدهیم و تأکید میکنیم که وظیفه دارند آن قوانین را رعایت کنند. گاهی اوقات بعضی از عوام شیعه میگویند: «ما اجازه داریم به فروشگاههای آنها دستبرد بزنیم یا حقی از آنها ضایع کنیم!» خیر! ما چنین حقی نداریم. ما طبق قانون آنها از حقوق مدنی برخورداریم و باید به قوانینشان احترام بگذاریم. آنها هم باید همان حقی را که برای شهروندان خود قائلاند، برای اینها قائل باشند. مرجعیت شیعه هم موظف است که این حقوق را برای شیعه در سرتاسر دنیا با هر ارتباطی تأمین کند.
آیتالله بروجردی برای مال بهائیان هم حرمت قائل شدند
بهاییها دین و مذهب ندارند و گروهی ساخته پرداختۀ قدرتها هستند و در تاریخ معاصر ایران نقش داشتند. در زمان شاه، مدتی بهاییها در دربار رسوخ کرده و بسیاری از مقامات دولتی را اشغال کرده بودند. لذا میکوشیدند در هر ادارهای بهایی را به جای مسلمانها استخدام کنند. آیتالله بروجردی با این کار مقابله کردند. در تهران هم مکانی به نام حظیره القدس داشتند که کعبۀ آنها بود. در آنجا تبلیغات بسیاری برای دانشگاهها و مدارس جهت جذب جوانهای مسلمان داشتند. آیتالله بروجردی برای اینکه مسلمانها و جوانها را حفظ کنند، به مرحوم فلسفی، خطیب معروف آن زمان، دستور دادند که در مسجد سید عزیزالله منبر برود و یک ماه رمضان راجع به بهائیت صحبت کند که از رادیو ایران هم پخش میشد. مردم اجتماع کردند و توانستند حظیره القدس را بگیرند. سپس خدمت آیتالله بروجردی رفتند و از ایشان اجازه خواستند که آنجا را مسجد یا حسینیه کنند. این ساختمان هنوز هم در تهران در خیابان حافظ هست. با اینکه خدای ما با خدای آنها فرق میکند و اهل ذمه نیستند، آیتالله بروجردی با پیشنهاد آنها مخالفت کرده و گفته بودند: «شما آنجا را که مرکز گمراه کردن مردم و مرکز اضلال بود، تعطیل کردهاید. کارتان تمام شده است. مال چه کسی را میخواهید مسجد یا حسینیه کنید؟!» یعنی ایشان برای مال بهائیان هم حرمت قائل شدند.
بیرون از آبادۀ شیراز، چند آبادی بهائینشین بود. کنار آنها هم چند آبادی مسلمان نشین قرار داشت. اینها با هم اختلاف پیدا کردند. بهائیها به قریۀ مسلمانها حمله کردند و چند نفر را کشتند و مجروح کردند و اموالی را به غارت بردند. مسلمانها تصمیم گرفتند مقابله به مثل کنند. این خبر به آیتالله بروجردی رسید. هیئتی از علمای قم را به آنجا فرستادند. آن گروه علما شب در آبادی بهائینشین خوابیدند که مسلمانها به احترام آنها به آبادیهای بهائینشین حمله نکنند. ایشان برای حفظ جان بهائیها چنین کردند.
در اسلام، غیبت مؤمن حرام است؛ اما غیبت غیرمؤمن، چه مسلمان سنّی باشد چه غیرمسلمان، حرام نیست. به این معنا که من عیبی را که او دارد برای دیگری نقل کنم. درست است که از باب غیبت حرام نیست، اما از باب هتک یک انسان حرام است و با عنوان دیگری حرمت دارد. من حق هتک حرمت هیچ انسانی را ندارم.
ما حق هتک هیچ انسانی را نداریم. صرف اینکه این انسان همدین ما نیست، من حق ندارم او را هتک کنم. پس«وَإِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ» چه میشود؟! امروز عهدنامۀ مالک اشتر در سازمان ملل به عنوان یکی از اسناد اعلامیۀ جهانی حقوق بشر نگهداری میشود و ثبت شده است. ما اگر همین حقوق بشری را که امروز دنیا از آن دم میزند در کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام میبینیم، حق نداریم کسی را هتک حرمت کنیم، چه با غیبت چه با تهمت؛ حتی اگر وهن مذهب ما لازم بیاید، در هر کجا و در هر حکمی.
دیدگاه فقه اسلامی دربارۀ نجس بودن پیروان سایر ادیان
دربارۀ بحث نجاست، ما از کسانی هستیم که اهل کتاب را پاک میدانیم. حتی مشرک یا غیر اهل کتاب را هم از نظر ظاهری نجس نمیدانیم. فقط برای آنها قذارت معنوی قائلیم. لذا اگر مشرکی در آمریکا باشد و بچۀ نابالغ او اینجاست، این بچه هم در نجاست تابع او است. یا بهعکس، اگر او آمد و مسلمان شد، این بچۀ کوچک خردسال هم پاک میشود. و پاک شدن نه به این معنا که ما او را آب میکشیم تا پاک شود، بلکه با همین جملۀ شهادتین پاک میشود. پس این قذارت ظاهری نیست، یک قذارت معنوی است، یعنی یک انحراف معنوی است که از نظر عقیدۀ حق است. در میان شیعیان هم افکار انحرافی وجود دارد، و آن عقیدۀ صحیح هم در بین شیعه یک عقیدۀ صاف خالص است. در بین آنها هم همین طور است و مراتب دارد. بنابراین ما حق نداریم کسی را هتک کنیم و لذا قائل هستیم که انسان از نظر ظاهری نجس نمیشود. ما قائل به طهارت انسان هستیم.
تنها استثنایی که دربارۀ اموال و حقوق وجود دارد، فقط دربارۀ کافر حربی است. منظورمان از کافر حربی این نیست که ما با او روابط سیاسی نداریم یا همدیگر را متهم میکنیم یا رابطهمان قطع است. حربی فقهی شامل اینها نیست. حربی فقهی کسی است که در حال حرب فعلی با ما باشد. اموال او هدر است و اموال او نزد ما محترم نیست. اما همان کافر حربی که در حال جنگ با ماست، زن و بچهاش در اماناند. من حق ندارم به زن و بچۀ او صدمه بزنم. حق ندارم اگر به کشورشان هجمه کردم، درختشان را بِبُرم و جنگلشان را از بین بِبَرم. حق ندارم پیرمرد آنها را بکشم یا به آنها تعرض کنم. فقط با خود آن که «فی حال الحرب» است، حق جنگیدن دارم و فقط اوست که حقوقی ندارد. اما اتباع او و غیرنظامیها هم همان حقوق را دارند. این مطالب در نصوص ماست، یعنی در خود نهج البلاغه، در صحیفۀ سجادیه و در روایاتی که از ائمه داریم.
سفارش پیامبر صلیالله علیه و آله بر حفظ حرمت مادر بتپرست
روایت داریم که جوانی اسلام آورد و به حضرت رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم بسیار اظهار ارادت میکرد. نزد حضرت آمد و گفت: «مادری دارم که هرچه تلاش میکنم، مسلمان نمیشود. بتپرست است و بتش هم در خانۀ ماست. اما علاقۀ بسیاری به من دارد و من تنها فرزند او هستم. او با من در یک ظرف غذا میخورد و اگر با او غذا نخورم، اصلاً غذا نمیخورد. وظیفهام چیست؟» روایت داریم رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم به او دستور دادند در همان ظرف با مادرش غذا بخورد و همغذایی خود را با او ترک نکند.
حضرت فقط به او سفارش کردند که از این به بعد بیشتر از گذشته به مادرش محبت کند. بعد از مدتی، آن مادر متوجه تغییر رفتار پسرش شد و به او گفت تو از وقتی مسلمان شدی، بیشتر از گذشته به من رسیدگی و محبت میکنی. پسر گفت این دستور پیغمبر ما در حق مادر است. مادر گفت این چه دینی است که نسبت به احترام به مادر اینقدر اهتمام دارد. آن مادر بعداً مسلمان شد. روش اسلام اینگونه بوده است. ما در حق همۀ انسانها آن حقوقی را که لازم است، باید در همۀ شئون رعایت میکنیم.
حضور پیروان سایر ادیان به مساجد و اماکن متبرکه هتک حرمت نیست
در دین اسلام کافر نباید به قرآن دست بزند و حتی مسلمانان هم نباید بدون وضو به قرآن دست بزنند و از این کار نهی شدهاند و و لمس قرآن بیضو، هتک قرآن محسوب میشود. لذا این کسی که یهودی هست یا نصرانی هست این میآید داخل مسجد میشود این را ببینید کلمات فقها چون هتک مسجد است اگر هتک نباشد
اخیراً رئیسجمهور فرانسه به عراق آمد و در شهر کاظمین برای ادای احترام به حرم کاظمین رفت. در عراق هم مرجع بزرگی مثل آیتالله سیستانی هستند. اما ایشان نه یک کلمه اعتراض کردند و نه اعلامیه دادند و نه محکوم کردند. لذا ورودشان به داخل حرم و مساجد هتک نیست. پیروان ادیان دیگر برای ادای احترام وارد مجالس ما میشوند و اشکالی هم وارد نیست.
رئیس زرتشتیان، موبد موبدان، به ایران آمد و در مجلس عزاداری امام حسین علیهالسلام سخنرانی هم کرد. ما هم از او استقبال کردیم. در مجلس روضۀ آیتالله بروجردی در بروجرد، یهودیها هم شرکت میکردند و در کنار ایشان مینشستند.
ما باید این احکام را بازنگری کنیم. الان ما مسلمانان در کنار بقیۀ انسانها زندگی میکنیم. بسیاری از آنها همدین ما نیستند. حتی متدین به دین ابراهیمی هم نیستند، بلکه بودایی یا هندو هستند. علما اینها را نجس نمیدانند، بلکه برایشان قذارت معنوی قائلاند. مضافاً اینکه ممکن است در آداب اخلاقی و رعایت حقوق ما، آنها بسیار مقیدتر و بهتر از مسلمانها عمل کنند. ما حق نداریم به آنها و هویتشان یا به کشورشان هتاکی کنیم. آنها هم جهات انسانی دارند.
در ماجرای میانمار که که بوداییها مسلمانها را میکشتند، نامهای به آقای دالایلاما نوشتم، بااینکه با ایشان هیچ آشنایی قبلی هم نداشتم. مضمون نامه این بود که شما که جایزه صلح نوبل گرفتهاید و دم از صلح میزنید، و بوداییها هم در دنیا معروف به صلح هستند، چرا هیچ اقدامی نکردید. ایشان پاسخ مفصلی نوشتند و اقدامات خود را شرح دادند و گفتند پیشنهادهای شما را انجام دادیم. دفعۀ بعد ایشان ابتدائاً به من نامه نوشتند که ما مایلیم با شما رفاقت داشته و برای حفظ حقوق شیعه، با همۀ گروهها و نحلهها و با همۀ مذاهب ارتباط داشته باشیم.
رفتار آیتالله سیستانی با ایزدیان عراق
در عراق آیتالله سیستانی مرجع هستند. ایشان با ایزدیها چگونه رفتار میکنند؟ ایشان نسبت به آنها چقدر حساسیت نشان میدهند؟ آیا چون مسلمان و شیعه نیستند، و دینشان ابراهیمی نیست، اجازه میدهند داعش آنها را بکشد و دخترانشان را به اسارت ببرد؟! آیتالله سیستانی گفتند هیچ وقت چنین نمیکنیم و چون در داخل مملکت ما هستند، باید حقوقشان را حفظ کنیم.
بعضی از آقایان در داخل ایران این مسائل را در حق بهائیها برنمیتابند. بهائیها حداقل به یک چیزی معتقدند، ما داخل ایران کسانی داریم که به هیچ چیز معتقد نیستند. آیا باید آنها را بکشیم؟!
همه حق زندگی دارند، حتی کسانی که به خدا اعتقاد ندارند
ما حق نداریم کسانی را که در کشورمان به دنیا آمدهاند، حتی اگر به خدا هم معتقد نیستند، بکشیم یا از کشور بیرونشان کنیم. اینها هم حقوقی دارند. حتی قانون اساسی جمهوری اسلامی هم این حقوق مدنی را به رسمیت شناخته است. اینها هم حق زندگی دارند. حق کار و ازدواج و تحصیل در این کشور را دارند. حق دارند گذرنامه بگیرند و رفت و آمد داشته باشند. چرا نباید حقوق شهروندی داشته باشند؟
ضرورت بازنگری در فقه
ما باید در فقه خود بازنگری کنیم و آن هویت واقعی فقه را تشخیص بدهیم. امروز در دنیای دیگری زندگی میکنیم. من حتی نظراتی در باب ارتداد دارم. اینطور نیست که تا کسی امامان و آقا رسول الله صل الله علیه و آله و سلم را رد کرد، او را بکشیم. سب داستانی دیگر است. اما در این خصوص هم باید مصلحت را در نظر گرفت. اگر جوانی هنوز تردیدهایی داشته باشد و بگوید هنوز به خدا معتقد نیست و میخواهد تحقیق کند، حق نداریم او را مرتد یا نجس بدانیم. اتفاقاً این شک از نظر من مقدس است.
اگر برای مثال این شک او را به مسیحیت رهنمون شد، مرتد محسوب نمیشود و نباید او را کشت. طبق روایات، جهود معنایش این است که کسی حق و واقع را بفهمد و ایمان داشته باشد، اما از روی دشمنی مقابله کند. چنین شخصی را مرتد میدانیم.
مردم روحانیان را باعث و بانی مشکلات میدانند
کشور ما درگیر مشکلات اقتصادی است. بسیاری از مردم هم باعث و بانی این مشکلات را روحانیان میدانند و لذا به روحانیت نظر خوبی ندارند و حتی به ائمه علیهمالسلام هم گاهی انتقاداتی دارند. اما آیا باید تکتک آنها را بکشیم؟!
خوارج، علیبنابیطالب علیه السلام با آن عظمت را کافر خطاب میکردند. زمانی که ایشان خلیفه بودند، و نه در زمان بیست و پنج سال خانهنشینیشان، در میان خطبۀ نماز جمعۀ ایشان، یکی از خوارج به حضرت گفت: «قتل هذا الرجل ما افقه!» یعنی خدا او را مرگ بدهد! چقدر قشنگ حرف می زند! چون امیرالمؤمنین علیهالسلام بسیار فصیح و بلیغ صحبت میکردند، این خارجی خوشش آمده بود. حضرت فرمود کاری با او نداشته باشید، او نظر خودش را گفته است. ما باید روش علی بن ابیطالب علیهالسلام را یاد بگیریم و به مردم هم بیاموزیم. حضرت میتوانستند همۀ آنها را زندانی کنند، اما تا زمان جنگ نهروان چنین نکردند.
دیدگاه تان را بنویسید