بیان فردا، رسانه‌ای در خدمت توسعه، دموکراسی و ترویج گفت‌وگو
کد خبر: 3229

بیان فردا، رسانه‌ای در خدمت توسعه، دموکراسی و ترویج گفت‌وگو

بیان فردا رسانه‌ای است که می خواهد باب گفت وگو را باز نگه دارد و می‌تواند هم صدای تحلیل‌گران و کنشگران باشد و هم کارگزاران را به سوی مدیریت کارآمد و ارتباطی مؤثر با ملت سوق دهد. با این حال ستون اصلی و سرلوحه حرکت ما طرح دغدغه‌های مردم و تأمین خواست آنهاست.در بیان این اندیشه مرزی جز حفظ کیان ملی و حرکت در مدار اخلاق و پایبندی به اصول گفت‌وگو را نمی‌شناسیم.

مرامنامه بیان فردا

 

«بیان فردا» در ایامی فعالیت رسانه‌ای خود را آغاز می‌کند که ایران پس از ورود به قرن شمسی جدید، شاهد یکی دیگر از اعتراضات دامنه‌دار و گسترده‌ای بوده که در پنج سال اخیر تاکنون به دفعات و با فراگیری و جامعه هدف خاص در کشور به وقوع پیوسته است. برای ریشه یابی و علل حوادث و اعتراضات دنبال‌دار سال‌های اخیر صاحبنظران، اساتید و فعالان سیاسی واجتماعی تحلیل‌های گوناگونی ارائه می‌کنند اما پرواضح است که بیش از چهار دهه حکمرانی در نظام جمهوری اسلامی ایران،‌ تجربه‌ای از توفیقات و ناکامی‌ها را پیش روی مردم و سیاست‌گذاران قرار داده است.

آنچه که بیش از همه ایران دوستان را نگران کرده فرسایش شدید سرمایه‌ اجتماعی است. براساس پژوهش‌های صورت‌گرفته یکی از مراکز معتبر دولتی که نتایج آن در اختیار مدیران و مقامات ارشد کشور نیز قرار گرفته؛ در پنج دهه گذشته، سرمایه اجتماعی در ایران شیب نزولی داشته و بنا بر همین تحقیقات؛ سرمایه اجتماعی در هر 10 سال، حدود 10 درصد کاهش یافته است.

 «پنداشت مردم از موفقیت نظام در حل مشکلات» روند نزولی را طی کرده و اعتماد به مسئولان به شدت کاهش یافته است.

بدون تردید و بر اساس سیر نزولی سرمایه اجتماعی در ایران می‌توان پیش‌بینی کرد که پس از حوادث اعتمادسوزی چون آبان 1398، سرنگونی هواپیمای اوکراینی، دو انتخابات مجلس و ریاست جمهوری اخیر وکاهش چشمگیر میزان مشارکت مردم در دو انتخابات گذشته، در کنار نارضایتی گسترده اقشاری چون معلمان، کارگران و بازنشستگان و همچنین اعتراضات صورت گرفته پس از درگذشت خانم مهسا امینی در پلیس امنیت اخلاق، باور مردم نسبت به شیوه حکمرانی به شدت مخدوش شده است.

مروری بر مقدمات پیش‌گفته حاکی از آن است که شرط ورود به دروازه موفقیت در قرن جدید، پذیرش و باور ناکارآمدی سیستمی، شناخت چالش‌ها و ضرورت اصلاح این شیوه از حکمرانی است که تا این اندازه جامعه و حاکمیت را دچار فرسایش کرده است.

بیان فردا؛ رسانه‌ای در خدمت توسعه کشور

«بیان فردا» خاستگاهی مستقل دارد و بر این باور است که از دموکراسی‌خواهی نمی‌توان دست کشید، چرا که سرنوشت محتوم حکومت‌های غیردموکرات چیزی جز سقوط نیست. آرمان بزرگ مردم ایران در بیش از یک قرن اخیر؛ حاکمیت ملت بر سرنوشت خویش بوده و جان‌ها و خون‌های بسیاری در این راه هزینه شده است. این آرمان افتخار مردم ایران از دوران مشروطه تا امروز است و در تمام تحولات پس از آن، مانند ملی شدن صنعت نفت و پایان دادن به نظام سلطنت در انقلاب 1357 تداوم داشته است. بنابر این  برای تحقق توسعه‌ی پایدار در ایران، رفتن به هر راه دیگری جز این، خطاست.

باور داریم که مسیر توسعه ایران از دموکراسی می‌گذرد. در عین حال، معتقدیم که فرآیند دموکراسی‌خواهی و توسعه در ایران نیازمند بازبینی و تجدیدنظر است. دموکراسی نیازمند سازمان‌یافتن گروه‌های اجتماعی است و قبل از پیروزی و فتح نهادهای قدرت باید بر مقدمات واجب آن متمرکز شد که همان توانمندسازی و قدرت‌ گرفتن گروه‌های اجتماعی و احزاب است.

همچنین «عدالت اجتماعی» آرمان دیگری است که از اصول اصلی بیان فردا خواهد بود. جامعه و اقتصاد رانتی، بسیاری از مردم را مغموم کرده و ایده‌های جدید و رشد و سعادت آنان را نشانه گرفته است. سیاست صدقه‌ای و تقسیم پولی ناچیز میان مردم را نه‌تنها مصداق عدالت نیست، بلکه این شیوه‌ها جامعه را به سمت فقر بیشتر سوق می‌دهد. حرکت به سمت عدالت در همه شئون آن(اقتصادی، سیاسی، اجتماعی) باید به جد پیگیری و دنبال شود تا از این رهگذر یأس و ناامیدی را از جامعه دور کنیم.

از دیگر سو تاریخ همواره گواه جنگ و کشتار بوده اما هم‌زمان «صلح و صلح‌طلبی» نیز  آرمان دیرپای بشر است. لذا «صلح‌طلبی» یکی دیگر از اصول بنیادین بیان فردا خواهد بود.

به بیان بهتر؛ «دموکراسی‌خواهی»، ‌«عدالت‌طلبی» و «صلح‌جویی» سه اصل بنیادین تفکر بیان فردا را تشکیل می‌دهد. باور داریم که تحقق توسعه متوازن و مطلوب، در گروی ارتقای «عدالت» از طریق افزایش شفافیت، پاسخگویی و اِعمال حاکمیت قانون و نیز تقویت «دمکراسی» و تلاش در جهت ایجاد «صلح پایدار» خواهد بود.

استاد شفیعی کدکنی در نوشتاری روشنفکران را به دو گروه «روشنفکران نمی‌خواهم» و «روشنفکران چه می‌خواهم» تقسیم کرده است. بیان فردا می‌خواهد در عصر رسانه‌های «نمی‌خواهم» فارسی زبان داخلی و خارجی که ذهن مردم و امید آنها را نشانه گرفته‌اند، رسانه‌ای در خدمت همه علاقمندان به ایران، دموکراسی، عدالت، صلح و توسعه با رویکرد «چه می‌خواهم» باشد.

 

مسئله شناسی در بیان‌فردا

در قرن جدید، ایران امروز همچنان مملو از سر و صداها و منازعات بی‌فایده‌ای است که توجهی به تحولات جهانی و سرعت بالای تغییرات آن ندارد. جامعه امروز ایران از یک‌سو مملو از انرژی و انگیزه‌ی مردم، خصوصا نسل‌های جدید برای پیشرفت، توسعه و آزادی است و در عین حال، از آشفتگی شدید ساختاری و مدیریتی رنج می‌برد.

کاهش شدید سرمایه اجتماعی و باور مردم به توانمندی نظام برای حل مشکلات ریشه در جوشش نسل جدید و ضعف مدیریتی شدید سیاستگذاران و کارگزاران دارد. تقلا و کوششی که اگر با اصلاحات بنیادین در شیوه حکمرانی و حل چالش‌های اساسی همراه نشود، سیلی ویرانگر از ناامیدی مردم را در پی خواهد داشت که می‌تواند قدرت تخریب بالایی داشته باشد.

«نابرابری شدید اقتصادی، سیاسی و اجتماعی»، ‌«بحران محیط زیست»، ‌«کاهش سرمایه اجتماعی» ،«دخالت در حریم خصوصی و سبک زندگی مردم» و «روند فرسایشی مناسبات بین‌المللی» را شاید بتوان بنیادی‌ترین چالش‌های پیش روی حکمرانی در ایران دانست.

در این وضعیت خاص و تاریخی، باید نگاهی دقیق به واقعیت‌های کشور در عرصه‌‌های مخلتلف داشت و بر اساس همین واقعیت‌ها،  به بازتعریف نسبت میان مردم و حاکمیت و نسبت  میان ایران و جهان پرداخت. برای درک بهتر این امر، می‌توان به طرح پرسش‌هایی از این دست پرداخت؛

به‌راستی حد و اندازه‌ی اقتصاد ایران و ظرفیت‌های آن چقدر است؟  دنیا به چه میزان به تولیدات ما وابسته است؟ چه راهی برای بالفعل‌سازی ظرفیت‌های انسانی، فنی و علمی کشور  جهت افزایش مزیت‌های‌ اقتصادی خود داریم؟ ساختار نهادهای اجتماعی - فرهنگی ما تا چه حد با جایگاه مطلوب مورد نظر متناسب است؟ ذهنیت جامعه و از همه مهم‌تر، ذهنیت نخبگان ما تا چه حد با کسب مزیت در دنیای پیش‌رو مطابقت دارد؟ و از همه مهمتر؛ مردم ایران تا چه اندازه از میزان آزادی‌های سیاسی و اجتماعی، رفاه، آسایش و امنیت خود راضی و خرسندند؟

برنامه و نقشه سیاستگذاران برای کمبود سرمایه و فقیرتر شدن اقشار مزد بگیر و تورم ساختاری و سختی معیشت مردم چیست؟ برای بحران‌های توامان آب و خاک و هوا آیا ایده‌ای وجود دارد و یا همچنان بحران محیط زیست به بحرانی اجتماعی و بعد سیاسی و سپس امنیتی تبدیل خواهد شد؟

آیا روند مهندسی جامعه و بن‌بست‌های سیاسی در کنار ایده‌‌های محدودکننده اجتماعی ادامه خواهد یافت و یا برای افزایش سرمایه اجتماعی، خواست و صدای مردم بهتر شنیده خواهد شد؟

برای مبارزه با انواع فسادهایی که به باور مردم، دیگر تنها مختص به یک جناح سیاسی نیست و بسیاری از کارگزاران درون سیستم به آن آلوده شده‌اند، آیا ایده و طرحی تازه و فراتر از شعارهای مرسوم را می‌توان یافت؟

نظام اداری ناکارآمد چگونه می‌تواند خود را اصلاح و از فرسایش سرمایه اجتماعی جلوگیری کند؟

برای نسل‌های جدید، دیگر تنش‌های طولانی با نظام بین‌الملل به همراه شعارهای ایدئولوژیک فاقد ارزش آرمانی است. بخشی قابل توجه از این نسل، ایران را جزیره‌ای جدا از نظام بین‌الملل می‌پندارند که توسط کارگزارانش به اسارت گرفته شده است. در نتیجه‌ی گسترش همین باور است که میزان مهاجرت به طرز غریبی افزایش یافته و حتی به سنین نوجوانی رسیده است.

در کنار همه این چالش‌ها یکی از مهمترین نگرانی‌ها، تضعیف نهاد حاکمیت و دولت در نظر جمهور است. منتخبین دو انتخابات منتهی به قرن جدید یعنی مجلس دوازدهم و دولت سیزدهم حداکثر با رای تنها 30 درصد واجدین شرایط بر مسند نشسته‌اند. آنها حتی اگر از پیروزی در جریان انتخاباتی بدون رقیب و با مشارکتی پایین، خوشحال باشند نیز می‌دانند که برای بازسازی اعتماد مردم باید دستاوردی مشخص داشته‌ باشند. بحران دستاورد از مهمترین چالش‌های جدید حاکمیت در قرن جدید است که اگر از عهده‌ی آن برنیاید، کشور در مسیر فاجعه‌بار استقرار «دولت ضعیف» قرار خواهد گرفت.

کلام نخست بیان فردا

در شرایطی که هر یک از گروه‌های اجتماعی در ایران امروز، نوعی استیصال را تجربه می‌کنند و هر کدام پژواک نومیدی یکدیگر هستند، کنشگران و کارگزاران باید برای برون رفت از این فضا تلاش مضاعفی کنند. معتقدیم درک دترمینیستی از تاریخ یک اشتباه بزرگ است و کنشگران و کارگزاران باید راهی را برای دگرگونی و خلق امید در جامعه باز کنند. گام نهادن در راه توسعه متوازن در ایران از مهمترین راه‌های این برون رفت است. توسعه نیازمند توانمندسازی توأمان حاکمیت و جامعه است و هر کدام از کنشگران و کارگزاران باید نقش خود را در این زمینه به درستی ایفا کنند.

تجربه‌های اندک از میزان قدرت گروه‌های اجتماعی نشان می‌دهد که کنشگران و مصلحان باید قبل از صرف انرژی خود جهت بسیج آنی و لحظه‌ای افکار عمومی و  پیروزی‌های انتخاباتی، نسبت به تشکیل گروه‌های اجتماعی و افزایش نفوذ آنها به عنوان حلقه واسط میان حاکمیت و مردم اقدام کنند.

مهمترین وظیفه کنشگران سیاسی و اجتماعی در قرن جدید، تقویت تشکل‌های اجتماعی و جامعه مدنی است. به هر میزان که نیروهای اجتماعی در قالب اتحادیه‌ها، انجمن‌های صنفی، اصناف و سازمان‌های مردم‌نهاد متشکل شوند، می‌توان  هم مردم‌سالاری را در نهادهای قدرت به گونه‌ای پایدار پی گرفت و هم در مسیر توسعه و آبادانی کشور قدم نهاد. قطعا فشار تشکل‌های اجتماعی می‌تواند ساخت قدرت را به سمت حرکت در راستای محورهای مطرح‌شده سوق دهد.

در این روزهای «خوف و خون و خطر» که زمزمه عده ای «بنشینم و صبر پیش گیرم» است، بیان فردا فعالیت خود را با هدف باز نگه داشتن و ترویج گفت‌وگو آغاز کرده است. این رسانه می‌تواند هم صدای تحلیل‌گران و کنشگران باشد و هم کارگزاران را به سوی مدیریت کارآمد و ارتباطی مؤثر با ملت سوق دهد. با این حال ستون اصلی و سرلوحه حرکت ما « هذا بَیانٌ لِلنَّاسِ» است و رسالت خود را، طرح دغدغه‌های مردم و تأمین خواست آنها می‌دانیم.

با این نگاه، بیان فردا را صدای اندیشه خود بدانید. ما نیز تلاش می‌کنیم پژواک صادقی برای آن باشیم؛ اهتمام خود را به کار خواهیم بست تا روایتگریِ صادقانه با بیانی پیراسته را پیشه خود کنیم. بی‌تردید در بیان این اندیشه مرزی جز حفظ کیان ملی و حرکت در مدار اخلاق  و پایبندی به اصول گفت‌وگو را نمی‌شناسیم.

دیدگاه تان را بنویسید