دهه هشتادی ها، نسلی از جنس دیگر!
کد خبر: 2812

دهه هشتادی ها، نسلی از جنس دیگر!

بروز و شکل گیری شکاف نسلی در بستر فرهنگی اجتماعی جهانی شدۀ امروز،‌ بی تردید، شدت و حدت یافته است.

بیان فردا | افراد محصول بستر فرهنگی‌ای هستند که در آن زاده می شوند و با فرهنگ زادگاه خود ـ حتی پیش از به دنیا آمدن در رحم مادر خود آشنا شده و خو می گیرند. من و همسالانم که زادۀ سال های پیش از انقلاب اسلامی بوده ایم، جو فرهنگی متفاوتی را زیست و تجربه کرده ایم و اصطلاحا، در هوای دیگری نفس کشیده ایم. اولین نسل مولود سال های پس از استقرار جمهوری اسلامی در ایران، که به «دهه شصتی ها» معروف اند نیز، تولدشان همزمان شد با پدیده های شگرفی چون بروزجنگ هشت ساله، پیامدهای تحریم اقتصادی، کمبود منابع و محدودیت های مالی و رفاهی در کنار مشکلات و تنگناهای آموزشی و بهداشتی، که شدت یافتن مشکلات در تجربۀ زیسته آن نسل، از جمله مرتبط بود با مساله انفجار جمعیتی و رشد بی سابقه جمعیت، ناشی از تعطیلی برنامۀ تنظیم خانواده بنا به فاصله گرفتن ایدولوژیک از سیاست‌های جمعیتی رژیم گذشته. طی سال های بعد، شاهد برآمدن نسل هایی بوده ایم که در دوران سازندگی کشور پس از جنگ و تلاش تدریجی مسوولان وقت، برای توسعه کشور و تعامل بیش تر با جهان، رشد و نمو کردند. این نسل ها، به تدریج، با شتاب گرفتن جریان توسعۀ فن آوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطاتی مواجه بودند که خود، با گشایش هایی در زمینۀ کیفیت زندگی، رفاه عمومی، توسعۀ نسبی اقتصادی فرهنگی و ارتباطات رسانه ای در جامعه، توام شد و چنین شرایطی، بی تردید بر هویت یابی نسل‌های جدید، در سایۀ ارزش های فرهنگی ـ اجتماعی جهانی تاثیرگذار بوده است. با این حال، به نظر می رسد با عدم تحقق وعده‌ها و شعارهای مطروحه در سیاست گذاری عدالت محور، نسل های جدید، هر روز بیش تر، خود را در شرایط گسترش نارضایتی های ناشی از افزایش انواع تبعیض و نابرابری های اقتصادی ـ اجتماعی می دید که بر جریان زوال سرمایۀ اجتماعی می افزود و همۀ این ها،‌ به شکل گیری احساس محرومیت نسبی در جوانان دامن می زد.

نسل هایی که با توجه به کاربرد وسیع ابزار رسانه ای اینترنتی و ماهواره‌ای و شبکه‌های ارتباطی اجتماعی نوین، بسیار آسان تر از نسل‌های پیشین، با تنوع سبک‌های زندگی، حقوق و ارزش‌های انسانی و آرمان خواهی جوانان در سطح بین المللی از شرق تا غرب آشنا شده بودند، اینک به سختی می توانستند با عدم تناسب دسترسی شان به فرصت های مشارکت و برخورداری‌شان از حقوق شهروندی ـ در مقایسۀ وضعیت خود با شرایط متعارف جاری در جهان امروز در مورد هم نسلان شان در شرق و غرب عالم و حتی در مقایسه با آنچه در کشورهای همسایه و منطقه‌اش می گذرد ـ سازگار شده یا کنار بیایند. آمار بالای مهاجرت جوانان به مقصد کشورهای توسعه یافته چه به قصد تحصیل یا به قصد اشتغال، که در ادبیات تجربی محققان علوم اجتماعی در کشور، به خوبی منعکس شده و آشکارا، نگرانی مسوولان کشور را نیز برانگیخته است، به روشنی، گویای حساسیت و اهمیت این موضوع بوده است و همچنین نشان از آن دارد که بخش مهمی از جوانان نسل های نو، دستیابی به ایده آل‌هایشان را، در خارج از مرزهای زادگاه خود می جویند. از سوی دیگر، بخشی از جوانان نیز هستند که سودای خروج از کشور را در سر نمی پرورانند، اما بنا به شواهد، ‌در شرایط سرخوردگی به سر برده اند، و در نگرانی از آینده‌ای ناروشن،‌ گاه به چنان یاس و ناامیدی مبتلا شده اند که شرایط شان، در آمارهای رسمی حاصل از پژوهش های دولتی و دانشگاهی، در زمینۀ میزان بالای افسردگی و مشکلات روانشناختی و گاه در مشاهدۀ نرخ قابل توجه خودکشی در سنین پایین بازتاب یافته است. در هر دو صورت، وقوف به چنین شرایطی، باید برای دغدغه مندان این جامعه اعم از دانشگاهیان، سیاست گذاران و مدیران اجرایی زنگ خطر را خیلی پیش از اینها به صدا در می آورد و واکنش درخوری را برمی انگیخت.  

بروز و شکل گیری شکاف نسلی در بستر فرهنگی اجتماعی جهانی شدۀ امروز،‌ بی تردید، شدت و حدت یافته است. این را می توان امروز به ویژه، دریافت،‌ یعنی زمانی که شاهد هستیم، ویژگی های رفتاری و کنشگری نمادین « دهه هشتادی ها»، والدین شان، مسوولان کشور،‌ یا حتی متولدین یک دهه پیش از آنها، ‌یعنی دهه هفتادی‌ها را نیز،‌ در جریان مواجهه با ابعاد کم نظیر تحول در نقش آفرینی و آرمان‌خواهی شان، دچار غافلگیری و حیرت کرده است. این نسل، هرچند مولود نظام حاکمیتی پس از انقلاب بوده است، اما از لحاظ تطابق با ارزش ها و آموزه‌هایی که در چارچوب آموزش و پرورش رسمی، برخی نهادهای فرهنگی فعال و نیز رسانه های سنتی، سال ها برایشان ترویج و تبلیغ شده است، چنین دور از انتظار به میدان عمل آمده است.

به نظر می رسد گسترش تدریجی رسانه های غیررسمی مبتنی بر پیشرفت های فناوری‌های اطلاعاتی ـ ارتباطی و گسترش شبکه های اجتماعی با هزینۀ کم و دسترس پذیری بالا ـ که اقبال گستردۀ جوانان را به دنبال داشته است ـ تاثیر تعیین کنندۀ خود را- در کنار سهم تمامی عوامل اقتصادی فرهنگی و سیاسی قابل تصور، بر این نسل جدید نهاده باشد. فعالیت و تحرک آزادانۀ جوانان در فضای زندگی مجازی، در تقابل قرار گرفته است با تجربه زیستۀ ایشان در شرایط زندگی واقعی ـ که محدودیت‌های متنوعی را بر ایشان تحمیل می کرده است. احتمالاً دشواری تحمل شرایط زندگی در چارچوب معیارهای دوگانه (یا دبل استاندارد) نیاز به بروز کنشگری جدیدی را در ایشان پرورانده است. دستاوردهای فناورانه حوزۀ ارتباطات و شبکه های مجازی و دسترس پذیری امکانات ماهواره ای، نیز از سوی دیگر، با بی معنا کردن «بعد مکان»، افق‌ها و چشم اندازهای فرهنگی متنوعی را پیش چشم نسل جدید گشوده که می توانسته به شکل گیری ارزش های جدید، سلایق جدید، تمایل به سبک های زندگی معاشرتی و فراغتی متمایز از نسل های پیشین،‌ و آرزوی تحقق خویشتن خویش به عنوان هویتی مستقل و همچنین بلندپروازی و ایده آل گرایی در زندگی شان بیانجامد. در نتیجه، انتظارات، مطالبات و نیازهای نویی در وجودشان پدیدار شود و امروز،‌ ما را با نسل جدیدی روبرو سازد که به نظر می رسد به سادگی تسلیم الگوها و مرزگذاری های تحمیلی ـ از خارج از خرده فرهنگ درون ـ نسلی خودـ نمی شود، چرا که مدتی است، چشم بر فراسوی چنین مرزبندی هایی در زندگی واقعی خود دوخته،‌ و عملا گذر از موانعی فرهنگی را، تجربه و هوایی نو را، تنفس کرده و دیگر به کم تر از آن، در زندگی واقعی اش نیز راضی نمی‌شود.

این عبور از مرزها در مورد نسل جدید را شاید در مورد زنان این نسل،‌ با وضوع و تجلی آشکارتری (در مقایسه با مردان) شاهد باشیم، چرا که محدودیت‌های اعمال شده برای محصور نگاهداشتن در مرزبندی‌های مریی و نامریی فرهنگی و جنسیتی را، زنان حتی بیش تراز مردان هم نسل شان، در چرخۀ زندگی خود تجربه کرده اند. خواه ناخواه،‌ زنان امروز، باسواد تر، توانمندتر، مصمم تر و آگاه ترند و در خصوص مطالبات نوپدیدشان، انگیزه مندی و عاملیت بیش تری نشان می دهند، تا جایی که ایشان را تا مرحلۀ پیشقراول شدن تغییر، به جلو رانده است . این، واقعیت امروز دختران ماست، که به رسمیت نشناختن اش، چشم پوشی نسبت به آن، یا مسکوت گذاشتن آن،‌ ناممکن، غیرموجه و عملا تلاشی بیهوده است.

تفاوت آشکار هویت یابی جنسیتی زنان نسل نو با زنان دهه‌های پیش،‌ در ابعاد گسترده تر سطوح آموزش، تحصیلات و سرمایه های فرهنگی شان‌ نمود پیدا است. این را باید در کنار انگیزه های قوی و عزم شان برای نقش آفرینی های اجتماعی، اقتصادی،‌ سیاسی و فرهنگی دید که مدتهاست به دغدغۀ مطالعاتی صاحب نظران و علاقمندان حوزۀ مطالعات زنان در این جامعه، نیز تبدیل شده است، هرچند پرداختن به موضوع زنان بنا به قوانین نانوشته، چندی است مشمول تحدید و اعمال ملاحظاتی در چارچوب فعالیت های آکادمی رسمی شده و محصول پژوهش های با موضوع زنان،‌ تنها مشروط به رعایت خط قرمزهای تنظیم شده از بالا، امکان انعکاس در نشریات علمی ـ دارای مجوزـ پیدا می کند.

تغییرات محسوس در ویژگی های فردی ـ اجتماعی زنان و هویت پذیری جنسیتی نوین ایشان، را می توان همچنین، با نگاهی به آمارهای رسمی کشور دریافت، به عنوان مثال، با نگاهی به شاخص هایی در زمینۀ سن ازدواج، میزان باروری کل، نسبت زنان راه یافته به مقاطع تحصیلات عالیۀ دانشگاهی. یکی از شاخص های تامل برانگیز،‌ در عین حال، نسبت فزایندۀ زنان شاغل در بازار غیررسمی اشتغال است. به ویژه، هنگامی که از واقعیت تکان دهندۀ عدم تناسب نسبت فعالیت زنان در بازار رسمی اشتغال، با نسبت فارغ التحصیلان دانشگاهی زن آگاه هستیم و متوجه می شویم که زنان جوان مستعد، به جبران موانع فرهنگی و حقوقی در مقابله با حضورشان در بازار اشتغال رسمی،‌ ‌ناگزیر اما مصمم،‌ متوسل به انتخاب انواع گزینه های نوـ گشودۀ فضای مجازی به عنوان بازار فعالیت شغلی می شوند،‌ یا تن به استخدام هایی بدون امنیت شغلی می دهند یا به مشاغل خانگی روی می آورند، و یا حتی مبتکرانه، مشاغلی را خلق می کنند تا نهایتاً، تلاش کنند در رقابت با مردان هم نسل خود، از دستیابی به منابع مالی و استقلال مالی عقب نمانند. ایشان نسلی هستند که منتظر دریافت حمایت مالی از پدران یا برادران خود نیز نمانده اند و آستین ها را بالا زده اند تا حق خود را برای دستیابی به جایگاه انسانی شان از جامعه، طلب کنند، این بار البته، نه همچنان در جریان ایفای نقشی وابسته، بلکه در نقش آفرینی با ارزش های استقلال طلبانه، با اتکای به نفس انسانی شان و آزادی عمل. این ها هم از مرزهایی گذر کرده اند که در مقابل شان، بیش از این،‌‌ سدی به شمار نمی رود.

در نهایت،‌‌‌ از چشم اندازی اجتماعی،‌‌ باید گفت، تحرک جوانان و تحول خواهی امروزشان را، بیش از این نمی توان نادیده گرفت یا مسکوت گذاشت. صدا و پیام جوانان که این روزها در جامعه، طنین انداز شده، برای عالمان علوم اجتماعی البته،‌ ناشنیده نمانده و نخواهد ماند. این صدایی است که نه می توان ناشنیده گرفت و نه می توان خاموش کرد، با صدا و مطالبات نسل امروز،‌ تنها می توان همراه و هم‌صدا شد، چرا که به وضوح، ‌ نیاز و مقتضیات زمانۀ خویش را بازتاب می دهند.

منبع: انجمن جامعه شناسان ایران

دیدگاه تان را بنویسید