بروز خشونتهای خانگی از دل بحرانهای اجتماعی
یک روانشناس میگوید: بیشتر مردم ایران دچار هیجانات آنی هستند و تحت تأثیر همین هیجانات تصمیمات لحظهای و بعضاً نادرست میگیرند و همین باعث میشود که ما به یک جامعه عصبانی تبدیل شویم، جامعهای که در تعاملات روزمره هم با یکدیگر مشکلداریم و نمیتوانیم نظرات مخالف را بپذیریم و این مسئله تبدیل به دلیلی برای نزاع میشود.
بیان فردا| «مرگ مرد بازنشسته پس از قتل همسر و دخترش»،«مرد عصبانی مادرش را از بالکن به خیابان پرت کرد»، «قتل فجیع دو کودک توسط پدر ۳۲ساله؛ میخواستم ادبشان کنم!» و … این خبرها دوشنبه 6 اردیبهشت، تنها به فاصله چند ساعت در خروجی خبرگزاریها قرار گرفت. درواقع روزی نیست که خبری از خشونتهای خانگی شنیده نشود. کشتن مادر، پدر، فرزند، همسر یا خواهر و برادر حالا دیگر بیشازپیش شنیده میشود. برخی از این حوادث رسانهای میشوند و بیشتر به چشم میآیند و برخی دیگر در سکوت و در خفا صورت میگیرند. بههرروی آنچه در این میان اهمیت دارد افزایش خشونت و بالا رفتن آمار خشونتهای خانگی است.
یاد نگرفتهایم رفتار خود را کنترل کنیم
محمدرضا ایمانی، روانشناس بر این باور است که خشونتهای خانوادگی ریشه در موضوعات مختلفی دارد که در سالهای اخیر پاندمی کرونا آن را تشدید کرده است. به عقیده او برخی مشکلات درونی و برخی دیگر بیرونی هستند و نمیتوان گفت سهم کدامیک بیشتر است. اما موضوع مهم مدیریت مکانیزمهای رفتاری است. در شرایط زندگی امروز احساس آرامش در فضای عمومی وجود ندارد یا بسیار کم است. با آمدن کرونا محرومیت و محدودیتها و بیماریهای زیادی در جامعه شکل گرفت و همه این موارد باعث شد تا ما نسبت به قبل، با خشم و عصبانیت و ناراحتی و نگرانی بیشتری با مسائل مواجه شویم.
ایمانی تصریح کرد: در این شرایط یک سری از افراد هیجانات خود را بروز میدهند و ممکن است آسیبرسانی کنند و گروه دیگری بهاصطلاح این هیجانات را در درون خود نگه میدارند که در برخی موارد منجر به خودکشی میشود. با شرایط پیشآمده بعد از کرونا مشکلات مالی و روانی مردم بیشتر شد و درنتیجه افراد برای دفع هیجانات خود دست به رفتارهای خشن زدند. این آثار همچنان ادامه دارد؛ به طوریکه بسیاری از آدمها با کوچکترین تلنگری توان مدیریت کردن اعصاب و روحیه خود را از دست میدهند و فاجعه میآفرینند.
این روانشناس در ادامه خاطرنشان کرد: عوامل درونی حوادثی از این دست نیز به این موضوع برمیگردند که ما یاد نگرفتهایم رفتار و احساسات خود را کنترل و مدیریت کنیم. ما برای مدیریت موضوعات اجتماعی هیچ آموزشی ندیدهایم و نمیدانیم در شرایط بحران باید چهکاری انجام دهیم. مثلاً لازم است که یاد بگیریم در شرایط عصبانیت تصمیمگیری نکنیم. زمانی که آگاهانه تصمیم نمیگیریم به خود و دیگری آسیب میرسانیم و دلیل همه این مسائل نداشتن یک روان سالم است.
این روانشناس افزود: بیشتر مردم ایران دچار هیجانات آنی هستند و تحت تأثیر همین هیجانات تصمیمات لحظهای و بعضاً نادرست میگیرند و همین باعث میشود که ما به یک جامعه عصبانی تبدیل شویم، جامعهای که در تعاملات روزمره هم با یکدیگر مشکل داریم و نمیتوانیم نظرات مخالف را بپذیریم و این مسئله تبدیل به دلیلی برای نزاع میشود.
موضوع بعدی که ایمانی مطرح کرد ادبیات و کلام ما است. او به این نکته اشاره کرد که در زمان دعوا یک پدر به فرزندش میگوید «اگر فلان کار را نکنی میکشمت» چرا نمیگوید «آرام باش»؟ چون خشونت در ناخودآگاه ما شکلگرفته و به آن فکر میکنیم بدون اینکه خواسته باشیم. زمانی که افراد با مشکلات روانی دچار عصبانیت و رفتارهای سادیسمی میشوند رفتارهای خشونتآمیز نشان میدهند. مثلاً جسمی را پرت میکنند. همین امر در موارد حاد منجر به درگیری و قتل میشود و به این دلیل است که در سالهای اخیر میزان جرم و جنایتهای خانوادگی تا این حد بالا رفته است. تا زمانی که ما به موضوعی فکر نکنیم احتمال اینکه در زندگی ما رخ دهد کم است اما زمانی که موضوعی در فضای ذهنی ما مطرح میشود احتمال به واقعیت تبدیل شدندش زیاد است و در چنین شرایطی نیاز است تا افراد به روانشناس مراجعه کنند.
آمارهای پزشکی قانونی و افزایش خشونتها
آمارهای اخیر پزشکی قانونی هم گویای همین موضوع است که خشونتها بالا گرفته؛ بهطوریکه در سال گذشته نزدیک به ۶۰۰ هزار نفر در ایران به دلیل جراحتها و آسیبهای ناشی از درگیری و نزاع به این مرکز رجوع کردهاند. 30 درصد از کل ارجاعات به بخش معاینات بالینی پزشکی قانونی مربوط به آسیبدیدگان ناشی از نزاع و درگیری است و سهم عمده این درگیریها هم در خیابان و در درون خانوادهها اتفاق افتاده است. البته سازمان پزشکی قانونی نیز اذعان دارد که بخشی از جراحات و ضایعات ناشی از درگیریها به دلایل مختلف به پزشکی قانونی گزارش نمیشود و بنابراین آمار یادشده لزوماً بازتابدهنده میزان واقعی مشاجرات و تنازعات منتهی به درگیریهای فیزیکی و آسیبهای ناشی از آن نیست. ازاینرو عدم افزایش قابلتوجه در آمار ارجاعات امسال به پزشکی قانونی هم میتواند با واقعیت فاصله داشته باشد، چراکه بر اساس بسیاری از گزارشها شمار منازعات و درگیریهای خیابانی و خانوادگی در سالهای اخیر رو به افزایش بوده است.
رواج همسرکشی در کشور
در سال گذشته قتلهای خانوادگی زیادی اتفاق افتاد و یکی از آنها همسرکشی بود. در مورد همسرکشی باید به جنبههای بسیار زیادی توجه کرد که باعث رخداد جنایت میشود. اما بهطور خاص شرایط اقتصادی، کاهش آستانه تحمل طرفین، ورود نفر سوم به رابطه، عدم گفتگو برای حل مشکل و عصبانیت آنی را میتوان مهمترین دلایل همسرکشی در کشور دانست. موضوعی که زنگ هشدار را به صدا درآورده و با رصد اخبار حوادث این روزها میتوان به آن پی برد.
بر اساس گزارشهای منتشرشده بیشتر زنانی که مرتکب قتل میشوند، قصد جدایی از همسر را داشتهاند که یا نتوانستهاند جدا شوند یا به خواست و زور خانواده مجبور به ادامه زندگی شدهاند. این زنان بیشتر مرتکب قتلهای خشن میشوند و برای ارتکاب جنایت از نفر سوم کمک میگیرند. در مردان بیشتر فشار اقتصادی، وجود نفر سوم در زندگی و دخالت خانواده زن انگیزه اصلی برای ارتکاب جنایت است.
آمار فرزندکشی از والدکشی بیشتر است
براساس آمار، میزان بروز پرخاشگری بین افرادی که با یکدیگر آشنایی و ارتباط خانوادگی دارند، بسیار بیشتر از افرادی اتفاق میافتد که با یکدیگر بیگانه هستند؛ دلیل آنهم این است که اعضای یک خانواده بهصورت مرتب با یکدیگر در ارتباط هستند و در بسیاری از موارد با یکدیگر اصطکاک پیدا میکنند.
گفتهشده عمده قتلهای خانوادگی بدون نقشه قبلی انجام میشود. معمولاً وقتی قاتل و مقتول با یکدیگر بیگانه هستند، این قتل با برنامهریزی و نقشهکشی قبلی اتفاق افتاده است، اما عمدتاً وقتی یک فرد توسط اعضای خانواده خود به قتل میرسد، قصد قبلی برای انجام این قتل وجود نداشته است و اساساً بسیاری از خشونتهای خانوادگی بدون برنامه قبلی رخ میدهد. در سالهای اخیر، تعداد خبرهای منتشرشده مربوط به پدرکشی یا مادرکشی در رسانهها بسیار کمتر از میزان خبرهای مربوط به قتل فرزند توسط والدین بوده است؛ موضوعی که نشان میدهد در کشور ما بیشتر از آنکه فرزندان به خود جرآت دهند تا پدر یا مادرشان را به قتل برسانند، این پدرها و مادرها هستند که به زندگی فرزندان خود پایان میدهند.
فقر و بحرانهای خانوادگی، عوامل اصلی خشونت
بیکاری، فقر، بحرانهای خانوادگی، احساس تبعیض و نابرابری و طرد اجتماعی؛ متهمان پرونده خشونتاند. به باور جامعهشناسان، از منظر جامعهشناختی خشونت زاییده این عوامل است. به اعتقاد پژوهشگران جرمشناس، بیکاری، فقر و … بستر آنومیکی را به وجود میآورند که سطح برانگیختگی فرد را بالا میبرد و بهمرور آستانه تحمل او در روبهرو شدن با مشکلات زندگی کاهش مییابد. افراد به دلایل گوناگون ازجمله تضاد منافع با یکدیگر درگیریهای خشونتآمیز داشته و دارند.
به اعتقاد روانشناسان در جامعه ما خشونتورزی بهعنوان بخشی از کنشهای متعارف و معمولی در مناسبات اجتماعی نهادینهشده است. همچنین بهعنوان ابزار حل مسئله تلقی میشود.
روانشناسان اجتماعی شرایط اقتصادی حال حاضر را زمینهساز بازتولید خشم در جامعه میدانند. شرایط اجتماعی، توأم با شرایط اقتصادی شهروندان را در رقابت با هم قرار میدهد و این یعنی فشار بیشتر. فشاری که گاهی با درگیری با دیگران جبران میشود و خشونت را بازتولید میکنیم.
از سوی دیگر مطالعات نشان دادهاند که یادگیری پرخاشگری عاملی تشدیدکننده است. بهواقع افراد در خانواده و محیط پیرامونشان میآموزند در مقابل هر ناکامی پرخاشگری کنند. شهروندانی که بهمرورزمان میآموزند در هر موقعیتی خشمشان را بروز دهند. پرخاشگریهایی که اغلب منجر به نزاع شده و مسائل بعدی را به وجود میآورد تنها راه از میان بردن خشم یا کاهش آن اصلاح ساختارهای فردی و اجتماعی است و شرایط اجتماعی نامناسب احتمال بروز پرخاشگری را افزایش میدهد.
انتهای پیام
دیدگاه تان را بنویسید