مجلس ترحیم دیگری باید؟
علیخواه نوشت: در رسانهها خواندم که طی تصمیم اعضای شورای فرهنگ عمومی شهرستان آستارا، ممنوعیت برگزاری مجالس ترحیم در تالارهای شهرستان و همچنین استفاده از تصاویر بانوان در اعلامیهها و سنگ مزار به تصویب این شورا رسیده است. و باز هم بانوان!
بیان فردا | فردین علیخواه|عضو گروه جامعهشناسی دانشگاه گیلان | در رسانهها خواندم که طی تصمیم اعضای شورای فرهنگ عمومی شهرستان آستارا، ممنوعیت برگزاری مجالس ترحیم در تالارهای شهرستان و همچنین استفاده از تصاویر بانوان در اعلامیهها و سنگ مزار به تصویب این شورا رسیده است. و باز هم بانوان!
نوشته زیر را چند سال قبل منتشر کردم که با اندکتغییراتی دوباره منتشر میشود.
در سالهای اخیر برخی از ایرانیان ترجیح میدهند تا مجلس ترحیم عزیزان خود را نه در سالنهای مساجد شهر بلکه در سالنهای پذیرایی وابسته به بخش خصوصی برگزار کنند. واقعیت آن است که سبک زندگی، سلایق، افکار و جهانبینی بخش قابلتوجهی از جامعه ایرانی دچار تغییراتی شده است که ظاهراً نهادهای رسمی کشور نمیخواهند و یا به هر دلیلی نمیتوانند با آن همراه و همگام شوند و همین امر باعث شده است تا شاهد تفاوت الگوها در شیوه اجرای مراسم و مناسبتها بین گروههایی از مردم و نهادهای رسمی باشیم. منظورم همان شکاف معروف رسمی/ غیررسمی، و به شکلی وسیعتر شکاف دولت - ملت در جامعه ایرانی است. از این لحاظ شاید تفاوتی بین عروسی و عزا وجود نداشته باشد. برای برگزاری جشن عروسی به شیوه مرسوم و متداول در جامعه ایرانی نیز گروههایی از مردم با پرداخت هزینههای بیشتر، بهناچار باید به سالنهای عروسی خارج از شهرها پناه ببرند تا بتوانند موسیقی زنده داشته باشند، آنگونه که دوست دارند لباس بپوشند و با اقوام و نزدیکان خود پایکوبی کنند.
سالنهای خاص مجالس ترحیم وابسته به مساجد ضعفی عمده دارند، اینکه همه چیز از قبل برنامهریزیشده است و سالها به شکل کلیشهای خود پیش میرود. فرقی نمیکند جامعه ایرانی و سبکهای زندگی مردمان چه تغییراتی کرده باشد. فرقی نمیکند سلیقه نسلهای جوان دچار چه تحولاتی شده باشد، فرقی نمیکند مخاطبان و شرکتکنندگان در مجلس از کدام اقشار اجتماعی باشند، فرقی نمی کند بانوان گرامی به چه موفقیتهایی در جامعه دست یافته باشند. چند دهه است که همان حرفها، همان اشعار پشتِ وانتی، همان روضهها و همان جملههای کلیشهای و کسالتآور که ارتباطی با زندگی واقعی جامعه و تغییرات سبکهای زندگی ندارد بیان میشود. بهیقین میتوانم بگویم که در این مجالس بهندرت کسی به صحبتهای مدّاح گوش میدهد. گویی مهم فقط حضور و عرض تسلیت به خانواده متوفی است. این وضعیت باعث شده است تا این مجالس تبدیل به کسلکنندهترین مجالس شوند بهگونهای که حتی حوصله سالمندان نیز از حضور در آن سر رود و بهناچار مدام درگوشی با یکدیگر صحبت کنند.
تفکیک جنسیتی یکی دیگر از مشکلات جدی سالنهای مجالس ترحیم مساجد است. امروزه باتوجهبه حضور و مشارکت زنان در عرصههای مختلف جامعه، بسیاری از کسانی که در این مجالس شرکت میکنند نه از اقوام بلکه همکاران، دوستان و همکلاسیهای جنس مخالف اعضای خانواده متوفی هستند؛ ولی نکته آن است که آنان امکان تسلیت و دیدار حضوری ندارند و اگر بخواهند حضوری تسلیت بگویند باید تا پایان مجلس صبر کنند تا در بیرون از سالن و در خیابان به سوگوار تسلیت بگویند.
فعلاً برگزاری مجلس ترحیم در سالنهای بخش خصوصی، متعلق به اقشار تحصیلکرده، فرهنگی و متفاوت جامعه است؛ ولی پیشبینی میشود که در صورت عدم تغییر جدی در شیوه اجرای مجالس ترحیم در مساجد، استقبال از این شیوههای جدید افزایش یابد. ویژگی بارز شیوه جدید برگزاری مجالس ترحیم در سالنهای بخش خصوصی، عدم تفکیک جنسیتی و حضور محترم و مؤدبانه همکاران، دوستان و آشنایان متوفی در کنار یکدیگر است. همچنین ذکر خاطرات شیرین و حتی طنزآمیز در خصوص متوفی (بهجای ذکر مصیبت و اشکدرآور)، بیان نقاط مثبت شخصیتی متوفی توسط دوستان و همکاران و همکلاسیها، در مواردی پخش موسیقی موردعلاقه یا خواندن صفحاتی از کتابهای موردعلاقه متوفی، نواختن ملودیهای غمگین با سازهای سنتی، خواندن اشعاری از حافظ و مولانا از جمله برنامههایی است که شاید بتوان گفت سالنهای بخش خصوصی را از کسالت حاکم بر سالنهای مساجد دور میکند. در ضمن، در این مجالس آدمها حس محترم بودن دارند. این بسیار مهم است. در اینجا فاصله واقعیت اجتماعی و فضای حاکم بر سالن کاهش مییابد و آنچه میگذرد همهوهمه درباره شخص متوفی است.
سبک زندگی، سلایق، جهانبینیها و افکار در جامعه ایرانی در حال تحول است. درک این نکته چندان دشوار نیست. نمیدانم چرا مدام مجبوریم نهادهای رسمی را مخاطب قرار دهیم و درباره بدیهیات بنویسم.
دیدگاه تان را بنویسید