هشدار درباره احتمال تکرار اعتراضات پاییز ۱۴۰۱
گفتگوی روزنامه «شرق» با مقصود فراستخواه، جامعهشناس، درباره نسبت ایرانیان با اعتراض و کنشگری در پسااعتراض را بخوانید.
بیان فردا | گفتگوی روزنامه «شرق» با مقصود فراستخواه، جامعهشناس، درباره نسبت ایرانیان با اعتراض و کنشگری در پسااعتراض را بخوانید:
این جامعه شناس تأکید دارد که اگر صدای جامعه شنیده نشود، شرایط مستعد اعتراض است.
بخشی از این گفتگو:
* در ایران نوعی نارضایتی تاریخی هم وجود دارد. ما یک ملت ناراضی هستیم. ایرانیها نسبت به تمدن، خاطرات، حافظه تمدنی و وضعیت موجودشان ناراضی هستند. همیشه یک شکایتی از تاریخشان دارند. یک گلایهای از بودنشان دارند. این نارضایتی هستیشناختی و تاریخی را در خیام میبینیم. شعر خیام اصلا شعر اعتراض است و در آن یک اعتراضات هستیشناختی عمیق وجود دارد. شعر حافظ اعتراض است؛ خیلی رندانه به زهد و به ریا اعتراض میکند و میسراید: میخور که چون نیک بنگری/ شیخ و حافظ و مفتی و محتسب همه تزویر میکنند. در واقع نوعی اعتراض هستیشناسی در ایران نفوذ دارد. این خصیصه اعتراضی را هم ما در این چند دهه میبینیم.
* «خصیصه اعتراضی» جامعه را به راحتی میبینیم. مثلا آببازی دخترها و پسرها در پارک که جنجالآفرین شد، یکی از نمودهای این خصیصه بود. خصیصه اعتراضی در مسئله سبک زندگی به راحتی قابل مشاهده است. تحقیقات دانشگاهی که در دهه 80 یعنی 20 سال پیش انجام شده، نشان میدهد مسئله دختران از آن زمان style of life (سبک زندگی) است. ولی چون با آن برخورد میشده به یک اعتراض و جنبش مدنی تبدیل شده است. از این جهت، هم میشود آن روح سازگار و هم آن خصیصه اعتراضی را دید. در واقع اتفاقات مربوط به مهسا امینی با تمام تفاسیری که از آن میشود، در جامعه ایرانی یک پیشزمینه داشته است.
* جامعه ایرانی یکباره به دنیای تغییرات پرتاب شده بود و گروههای اجتماعی جدید به وجود آمدند. زنان و جوانان به عرصه آمدند. همچنین تحولات نسلی که یکی از مهمترین آنها، اینترنت بود، اتفاق افتاد.
* جالب است که ایران یکی از کشورهایی است که بیشترین تمایل برای استفاده از اینترنت در آن وجود دارد یعنی بیشترین سرعت نفوذ اینترنت در ایران را شاهد هستیم. اصلا در ایران علاقه به تکنولوژی عجیب است و خیلی زیاد است.
* انقلاب 1357 هم انقلاب کاستها بود. تافلر در کتابش میگوید که در ایران شاه به رادیو و تلویزیون ملی مغرور بود. معتقد بود رادیو و تلویزیون دست من است اما متوجه نبود که تکنولوژی جدیدی آمده و آن هم نوار کاست است. این نوار کاست، کل سازمان ملی رادیو و تلویزیون را دور زد. به همین دلیل هم انقلاب ایران را گاهی بعضی از محققان از جمله همین تافلر، انقلاب نوار کاستها نامیدند.
* اساسا جنبش ملی قبل از انقلاب ایران، جنبش رادیویی بود. یکی از علتهای جنبشهای بعد از دهه 70 در ایران از جمله جنبش سبز هم اینترنت بود.
* مثال دیگر «گشت ارشاد» است. سالها در محیطهایی رسمی، دانشگاهی و در پنلهای مختلف بحث میکردیم که گشت ارشاد هیچگونه وجاهت معرفتی، اجتماعی، سیاسی، مدیریتی و حقوقی ندارد. من معتقدم که گشت ارشاد، عزت نفس شهروند ایرانی را تضعیف میکند. بعد ما انتظار داریم که دختران ما، شهروندانی با عزت نفس باشند؟ وقتی عزت نفس انسانها پایمال شود، رفتارها در زندگی، با فرزندان، نسبت به محیط زیست، در شهر و به طور کلی جامعه چگونه خواهد بود؟ شاید محترمانهترین رفتار «مهاجرت» است. نتیجه این برخوردها از نگاه جامعهشناسی، بیگانهشدن محض با سیستمهای اجتماعی، فرسایش سرمایههای اجتماعی، اعتماد، اعتماد به دولت و نظامات حقوقی، شکاف دولت-ملت و... خواهد بود.
* زیست مسالمتآمیز با سبکهای متنوع زندگی در دانشگاه یک نمونه است. ما میبینیم دانشجویان با سبک زندگی مذهبی با دانشجویان با سبک زندگی دیگر با یکدیگر در دانشگاه تعامل و معاشرت دارند و با هم واقعا زندگی میکنند. من در کلاسهای دانشگاه شاهد هستم. در دوره اعتراضات من در دانشگاه علامه طباطبایی کلاس دوره دکتری داشتم که هفت نفر بودند. سه نفر یک طور سر کلاس مینشستند و چهار نفر شکل دیگری و با هم گفتوگو میکردند. نه پشت صورتکهایی پنهان میشدند و نه به همدیگر انگ سیاسی میزدند، بلکه با هم زندگی میکردند. اما اگر یکی از آنها در این چرخههای سیاسی قرار میگرفت، قطعا میتوانست از آنجا سوءتفاهمها و مناقشهها هم شروع شود.
* جامعه آبستن است. تا زمانی که سیستم صدای جامعه را نشنود و با بخشهای تحولخواه اجتماعی ارتباط رضایتبخشی نگیرد، مستعد اتفاقات مختلف نظیر وقایع اعتراضی پاییز سال گذشته است.
* پس بهتر است جامعه را به حال خودش بگذاریم افراد با یکدیگر زندگی میکنند.
دیدگاه تان را بنویسید