
گشت ارشاد به روایت شاعران پارسیگو
شرح وظایف گشت ارشاد امروز، در حقوق عمومی یا الاحکام السلطانیه، برابر نهاد «احتساب» در نظام حقوقی ایران بعد از اسلام است که مسئولان و ماموران موظف این نهاد با عنوان «محتسب» شناخته میشدند.
بیان فردا | شرح وظایف گشت ارشاد امروز، در حقوق عمومی یا الاحکام السلطانیه، برابر نهاد «احتساب» در نظام حقوقی ایران بعد از اسلام است که مسئولان و ماموران موظف این نهاد با عنوان «محتسب» شناخته میشدند. محتسب در ادبیات فارسی، برای همه فارسیزبانان چهرهای آشناست. در ادبیات معاصر هم بیش و کم همگان این شعر پروین اعتصامی را در دیالوگ محتسب و مست خوانده یا شنیدهاند که «محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت/ مست گفت ای دوست! این پیراهن است، افسار نیست.»که البته پروین این مضمون را از داستان مست و محتسب در مثنوی مولانا اقتباس کرده است .باری، گشت ارشاد امروز در طول تاریخ به قولی از عصر خلیفه دوم فاتح امپراطوریهای ایران و روم، آغاز شد و بعد با نظم جدیتر به عنوان «حسبه و احتساب» زیر نظر مأمورانی با عنوان «محتسب» نهادینه شد که این ماموران محتسبنام برای حفظ قواعد شریعت و جلوگیری از تخلفات در کوچه و بازار هر شهر در قالب گشت ارشاد، حضوری چشمگیر داشتند و بر مسائل جمعی از صحت اوزان و مقادیر، نرخ ارزاق و جلوگیری از گرانفروشی و احتکار در بازار گرفته تا پوشش و آرایش مردم نظارت داشتند و آنها را زیر نظر میگرفتند و در مقام تفتیش و تجسس به احتمال حمل یا صرف مشروبات الکلی یا پس از کشف جرم، متخلف را به دارالقضا میکشاندند. البته خود محتسب هم در صورت مشاهده جرم تا حدودی در مقام ضابط، حق اعمال قدرت داشت که من در کتاب تاریخ حقوق ایران به آن اشاره کردهام. محتسبان یعنی ماموران گشت ارشاد قدیم، گاهی هم از حدود وظایف خود تخطی میکردند و با زدن شلاق، گرداندن متهمان در شهر، تشهیر و بدنام یا بیآبرو کردن آنان، منع اشتغالبهکار یا حرفه و یا کسبشان و حتی نفی بلد و تبعید از اقامتگاه شان دستبهکار میشدند.
مهمترین وظیفه محتسبان حفظ نظم عمومی و الزام شهروندان به رعایت احکام شرع و مقررات عرف در مرئی و منظر بود. برای مثال، نظارت بر کسب و کار، سازماندهی اصناف و مشاغل، رعایت اخلاق حسنه در پوشش زنان، جلوگیری از تردد شرابخواران یا حمل مواد مخدر یا مشروبات الکلی از اهم وظایف محتسبان بود. محتسبان در معابر، شوارع و بناهای عمومی از مساجد گرفته تا زورخانهها و مراسم و برنامههای همگانی هم نظارت داشتند. جالب آن که برگزاری و مدیریت مجالس لهو و لعب و رقص و طرب و مخصوصا فاحشهخانهها که به آنها «بیتالطف» میگفتند و از آنها مالیات میگرفتند، هم زیر نظر محتسبان بود. حافظ به همین دلیل که فاحشهها باید با اخذ مجوز به کسبوکار تنفروشی می پرداختند، از این «پروانه کار» با واژه «دستوری» یادکرده و گفته است:«دوستان ! دختر رز توبه زمستوری کرد/ شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد.» محتسبان، عموما به شهروندان و خصوصا به نوازندگان و رقاصان که به آنان مطرب میگفتند، جفا میکردند و مانع تردد و آمد و شد ایشان میشدند. محتسبان به همین دلیل، در میان هنرمندان و شاعران و ادیبان محبوبیتی نداشتند و متون نظم و نثر پارسی، اغلب «محتسبان» را مورد تمسخر و طعن و استهزاء قرار داده است. ما در اینجا نمونههابی از آنچه شاعران در گستره وسیع ایران فرهنگی در باره محتسبان سرودهاند، به دست میدهیم.
حکیم ناصرخسرو قبادیانی - که من قبل از انقلاب راجع به زندگی و اندیشه او سلسله مقالاتی تحت عنوان« بینش سیاسی و اجتماعی ناصرخسرو » در مجلههای نگین به مدیریت دکتر محمود عنایت، هفتهنامه ناهید به مدیریت سیدمحمد مقدسزاده و ماهنامه هلال پاکستان منتشر کردم- محتسبان را در کنار حکومتگران ستمگر عصر خود و محتسبان ریاکار روزگار خود را، نوشنده خون امام حسین و خورنده گوشت شتر صالح برشمرده و گفته است:«حاکم در خلوت خوبان به روز نیمشبان محتسب اندر شراب خون حسین آن بچشد در صبوح وین بخورد ز اُشتر صالح کباب.» جمالالدین عبدالرزاق اصفهانی، نیز محتسبان را عمله ظلم و جور، معرفی کرده است و در انتظار برآمدن امیر عدالت گستریست که به یاری مظلومان برخیزد و به اقامه عدل بپردازد:«عادلی کو که به حق یاری مظلوم دهد تا هم از محتسب شهر تظلم بینی.» حکیم نزاری قهستانی با تعریض به محتسبان از ایشان میخواهد که به جای گیر دادن به شرابخواران بیآزار، به تعقیب متجاوزان، خائنان و رِباخواران و... بروند:«چه هراسد از میخواره محتسب گو از حرام و فسق و ربا و زنا هراس.» نسیمی که از شاعران شورشی و پیروان حروفیه و نقطویه است، در مقام انتقاد از احوال و اوضاع جامعه در باب شاهان ظالم، قاضیان رشوهخوار، واعظان مستمری بگیر و محتسبان مردمآزاری سخن میگوید که جلوی در خانه مردم در حال مفتشی اند، درحالی که اکثریت افراد جامعه از پیر و جوان دیگر اساساً به اصل دین اعتقاد ندارند:«طفل، بیپروا زِ دین و پیر، فارغ از نماز، محتسب همچون عسس پیوسته در پیش در است/ قاضیان رشوتستان و واعظان مرسومخوار، شاه را از نو خیال عدل کامل در سر است.» بدتر آن که محتسبان که باید آمر به معروف و ناهی از منکر و مبلغ و مروج احکام دین باشند، خود ایمان و اعتقادی به احکام شرع نداشته و تنها با تظاهر، ریاکاری، دورویی و دینفروشی در زندگی شخصی خود آلوده به انواع گناهان بودند. مولانا در گزارش این احوال میگوید:«سرمستان را ز محتسب ترسانند، شد محتسب مست همه میدانند.» حافظ شیرازی بزرگ هم از ریاکاری همه عوامل و اجزای نهاد مذهب در زمانه خود، پرده برداشته، گفته است:« مِی خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب، چون نیک بنگری همه تزویر میکنند» یا «محتسب شیخ شد و فِسقِ خود از یاد بِبُرد، قصه ماست که در هر سرِ بازار بِمانْد» حافظ محتسبان را نماد زهدفروشی و ریاکاری و تظاهر میشناساند که شرابخوارگی خود را از چشم خلق پنهان میکنند، اما دیگران را به همین تهمت تعزیر میکنند: «دانی که چنگ و عود، چه تقریر می کنند؟ پنهان خورید باده که تعزیر میکنند/ ای دل طریقِ رندی از محتسب بیاموز، مست است و در حقِ او، کس این گمان ندارد.» محتسبان به حریم خصوصی مردم سرک می کشیدند و با تفتیش و تجسس دنبال پیداکردن و نابود کردن خمرههای شراب و آلات قمار میگشتند، حرکتی که مورد نقد سعدی هم واقع شده است:«هر که را جامه پارسا بینی، پارسا دان و نیکمرد انگار/ ور ندانی که در نهانش چیست، محتسب را درون خانه چه کار؟» این، یک مثل سایر و ضربالمثل معروف است که:«گر حکم شود که مست گیرند/ در شهر هر آن که هست، گیرند.» خواجوی کرمانی هم در تایید همین نظر گفته است: «محتسبِ بیهُدهگو منع مکن رندان را، آن که با شاهد و مِی نیست، کدام است امروز؟»
عبدالرحمان جامی که خود شیخالاسلام دولت تیموریان هرات یعنی قاضیالقضات وقت بود، محتسبان روزگار خود را مورد انتقاد قرار داده و عملکرد نادرست و خشونتآمیز آنان را موجب دینگریزی و شریعتستیزی مردم مسلمان تشخیص داده است:«محتسب در منع مِی از حد تجاوز میکند، میبَرَد زین فعل منکر رونق اسلام را.» جالب آن است که گاهی بعضی از شاعران فارسیزبان از مقابله به مثل در برابر خشونت محتسبان حمایت کردهاند، چنان که شاعری به استناد آیه قصاص گفته است:«محتسب، خم شکست و من سر او! سن بالسن و الجروح قصاص» طنزپرداز نابغه عبید زاکانی هم محتسب و شحنه را مخاطب قرار داده و گفته است:«از محتسب نترسیم وز شحنه غم نداریم، تسلیمگشتگان را بیم از بلا نباشد.» همچنین امیرخسرو دهلوی، از مردم میخواهد که با نافرمانی مدنی در برابر محتسبان بایستند و حمله محتسبان به خود را با حمله متقابل و حتی کندن ریشش پاسخ گویند:«گر چه بد مستی است عیب حریف کندن ریش محتسب هنر است.» من قصد استقرا ندارم و فقط به ذکر شواهدی از ادب منظوم پارسی اختصار و اقتصار میکنم، چرا که تقابل بین محتسبان که قباله کهنه و نسخه قدیم گشت ارشاد امروز بودهاند، با مردم عادی همیشه مورد انتقاد و اعتراض نخبگان جامعه به ویژه شاعران پارسیگو و در رآس آنان حافظ بوده است که نماد حافظه تاریخی و وجدان ناخودآگاه جمعی ماست.
منبع: روزنامه همدلی
دیدگاه تان را بنویسید