در عصر فضاهای ابری، نوستالژی چه معنایی دارد؟
امروز که تصاویرِ تکتک وقایع زندگیمان تا ابد در بایگانیِ فیسبوک و اینستاگرام ذخیره میشوند آیا باز ممکن است فریب حافظه را بخوریم؟ آیا دوباره میشود خاطرات تلخ را فراموش کرد و از گذشته نوستالژی ساخت؟
بیان فردا | نوستالژی یعنی غم از دست دادنِ گذشتهای شاد که شاید اصلاً وجود نداشته و صرفاً ساختۀ ذهن خودمان است. حافظه فریبمان میدهد و گذشتۀ تلخ را با خاطرات شیرین همراه میکند؛ گذشتهای که تا پیش از ظهور اینترنت محدود به چند عکسِ تار و احتمالاً یکیدو فیلم بیکیفیت بود. اما امروز که تصاویرِ تکتک وقایع زندگیمان تا ابد در بایگانیِ فیسبوک و اینستاگرام ذخیره میشوند آیا باز ممکن است فریب حافظه را بخوریم؟ آیا دوباره میشود خاطرات تلخ را فراموش کرد و از گذشته نوستالژی ساخت؟
سم لیت، اسپکتیتور— آخرین مُد در میان شاخههای نورستۀ نسل زِد -متولدین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۲- انتشار «ویدئوهای یادآورانه»1 در تیکتاک است، ماری که دُم خودش را میخورَد.2 نسل زدیها، پس از رسیدن به سن پختگی، مثلاً ۱۱سالگی، بایگانیشان را شخم میزنند تا انتقاد ملایمی ارائه کنند از آن مدل موی خجالتآوری که در گذشتهای مبهم و دوردست، مثلاً، ۱۸ ماه پیش داشتهاند، یا با دوستانشان از خاطرات «فیلترهای اسنپچتی که همهمان سابقاً استفاده میکردیم» میگویند. مضحک است، ولی کمی غمانگیز هم هست.
وقتی ما برای تعمق دربارۀ رویدادهایی با اهمیتِ جهانی -چیزهایی ازقبیل اثرات طولانیمدت برگزیت؛ تنظیمِ مجددِ وضعِ موجود در امنیت اروپا؛ حتی بحران تغییرات اقلیمی- از جداول زمانیِ دَه، بیست، یا پنجاهساله استفاده میکنیم، بعید نیست تغییراتی را که بهطور بالقوه حتی پایدارتر و بنیادیتر هستند نادیده بگیریم. بهنظر من، این داستانِ ظاهراً بیاهمیتْ تأثیر ثانویۀ یکی از همین تغییرات است. به این معنا که، بهتدریج و بیسروصدا، نسل بومیان دیجیتال در جهانی به بزرگسالی رسیدهاند که در آن گذشته دیگر معنای سابق را ندارد.
هیچچیز فراموش نمیشود. هرچیزی که تجربه کردهاید و هر اقدامی که انجام دادهاید، بهنحوی نازُدودنی، جایی درون اَبْر ثبتوضبط میشود. حافظه نمیتواند فریبتان دهد یا گذشتهتان را با خاطرات دلپذیر جلا دهد. نمیتوانید پیازداغ سرگذشتتان را زیاد کنید، یا آن را بازآفرینی یا از نو روایت کنید. نهایتِ کاری که برای تصاحب آن از شما ساخته است، همانطور که این یادآوران تأیید میکنند، ترکیب دوبارۀ مواد خام است و تبدیل آنها به مشآپ 3 یا ویدئویی کوتاه و جذاب -که خودِ این مشآپ یا ویدئوی کوتاه و جذاب تبدیل به سندِ زمانِ حالِ شما میشود. تجربۀ انسانیْ اکنون روی چیزی ثبت میشود که کمی شبیه به نسخۀ غیررسمیِ بلاکچین است -دفتر کل عمومی توزیعشدهای که ریاضیاتِ بیرحم آن زیربنای ارزهای دیجیتال است.
ازجمله اثرات فرعی همۀ اینها -اثر ثانویهای که تصادفی است ولی قطعاً بیاهمیت نیست- همانی است که به نظر میرسد بر آیندۀ سیاستْ اثرگذار باشد. یعنی محتمل است افرادی وارد مشاغل دولتی شوند که یکی از یکی عجیبوغریبترند. آن «بیاحتیاطی جوانانه» -همان تجربۀ مواد مخدر در سالهای آغازین دهۀ سوم زندگی، انتخاب لباس فانتزی خجالتآوری از سر بیذوقی، یا آن لحظۀ فوران میل جنسی که شاید دوست نداشته باشید به یادش بیفتید- دیگر چیزهایی نیستند که بتوان بیسروصدا فراموش کرد، یا با ماستمالیکردن و گردننگرفتن کماهمیت جلوه داد. مستندات آنها جایی، در ویدئوی نفرینشدهای روی بایگانی تیکتاک یا اینستاگرام، تا ابد موجود خواهند بود.
شاید فکر کنید که ما انسانها، بنا به ضرورت، اخلاق عمومیمان را طوری سامان خواهیم داد که باگذشتتر باشیم. اما به نظر نمیرسد که فرهنگ در این مسیر حرکت کند: بلکه ما از هر زمان دیگری مشتاقتریم تا ریزبهریزِ تاریخِ جمعی و شخصیمان را بجوییم تا تخلفی پیدا کنیم. بنابراین، احتمالاً فقط افرادی در انتخابات صاحبصلاحیت میشوند که، از اوایلِ نوجوانی، مصمم بودهاند در آینده شغل دولتی داشته باشند و به همین دلیل هوشیاریِ ابرانسانی به کار گرفته و اطمینان حاصل کردهاند که قرار نیست کارهایشان مایۀ رسواییشان باشد. همۀ ما چند نفری را میشناسیم که چنین ذهنیتی دارند و اینها افرادی نیستند که من بخواهم انتخابشان کنم تا بر ما حکومت کنند. در بین اینها افراد خودمحور، خودنما و دیوانه زیاد است.
اما دغدغۀ اصلی من اینجا تأثیر روانی و فرهنگی آن بر جمعیتی وسیعتر است. نوستالژی تا حد زیادی از توانایی انسان برای اشتباه بهیادآوردن بهره میگیرد. شکل متعارف نوستالژی، که در معنای واژۀ پرتغالیِ «سودآد» 4هم آمده، حسرتِ شادیِ ازدسترفتهای است که شاید کاملاً ساختگی باشد. حافظۀ بینقصْ نفرین است یا، اگر نخواهیم کلیگویی کنیم، واقعیتِ روانی و اجتماعی جدیدی در تجربۀ بشری است.
شاید با غُرغر بگوییم تقصیر این جوانان ابله لعنتی است که در رسانههای اجتماعی احمقانهشان جولان میدهند -و شاید از یک لحاظ اینطور باشد. اما با سِلفی منتشر نکردن، از بایگانی دیجیتال محو نمیشوید (و کار معقولی هم نیست که توقع داشته باشیم جوانان یکسره از مشارکت در فرهنگ نسل خود اجتناب کنند). به هزار روش مختلف، که همهشان هم زادۀ ابتذال یا خودشیفتگی نیستند، زندگی ما دائماً ضبط میشود و اشتباهاتمان نه درس عبرتی برای آینده بلکه موجب قطورشدن پروندۀ خطاهایمان میگردد.
اکثر ما، یا کسانی که در زمانهای بزرگ شدهاند که اینترنت هنوز برج و باروی عظیمش را برپا نکرده بود، درکِ شخصی از سرگذشتمان را پیرامون داربستی از خاطرات نامعتبر، اشیای ارزشمند و حکایتهای شخصی نخنما و تاحدودی تخیلی ساختهایم. شاید عکسها، یا بُرشهای آفتابسوختۀ ویدئوهای خانگی، اسناد رنگورورفته و کتابهای درسی قدیمی، یا جواهراتی که دیگر ارزشی ندارند بخشی از سالهای جوانیمان را نشان دهند. این اشیا همراه همیشگی ما نیستند. در کوتاهمدت، یا اغلب حتی در میانمدت، علاقۀ چندانی بهشان نداریم. آنها در اتاقهای زیرشیروانی و کشوها خاک میخورند. میگذاریم تا مثل شرابْ کهنه شوند. و بعد، بووم! به خودمان میآییم و میبینیم که داریم به گذشته نگاه میکنیم.
مارتین اِیمیس این را خیلی خوب شرح داده و بهنظرم فراز و فرودِ این فرایند را تصویر کرده است: «جوانیات همان اوایلِ سالهای چهل زندگی که در آیینه مینگری بُخار میشود. بعد هم تظاهر به اینکه قرار نیست بمیری شغل تماموقتت میشود و، بعد، میپذیری که خواهی مُرد. سپس در سالهای پنجاه زندگیات همهچیز کمرمق است. بعد هم، ناگاه سرزمین عظیمی درون خودت پیدا میکنی که همان گذشته است و قبلاً آنجا نبوده». این فکر که «قبلاً آنجا نبوده» -البته که بوده، اما فکر میکنیم نبوده- به نظرم مهمترین نکته است. گذشته دور و برمان را شلوغ نمیکرد. توی اتاق زیرشیروانی، توی همان کشوها بود و مثل خورش جا میافتاد. اما امروزه مسیری که تجربه را به فکر دربارۀ آن تجربه -زندگی را به بررسی زندگی- وصل میکند با سرعت سرسامآوری کوتاهتر میشود. داگلاس کپلند عنوان فرعی رمانش نسل اِکس را گذاشته بود «حکایتهایی برای فرهنگ شتابزده». کپلند، مثل همیشه، یک نسل از زمانۀ خودش جلوتر بود. فرهنگ شتابزدۀ واقعی اکنون است. بهگمانم یکی از عمیقترین مسائلِ این نسل، نسلی که در بحر خاطراتی که تنها چند سال پیش ساخته و رسانۀ «کهنهای» که برای ساختشان استفاده کرده فرو میرود، این خواهد بود که چطور میان این نوع حافظۀ شتابزده، این جنس نوستالژی آنی، با سِیر عُمری دراز سازش برقرار کند.
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ ویژه قرار میگیرند. در پروندههای فصلنامۀ ترجمان تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «مینیمالیسم»، «فقر و نابرابری»، «فرزندآوری» و نظایر آن پرداختهایم. مطالب ابتدا در فصلنامه منتشر میشوند و سپس بخشی از آنها بهمرور در شبکههای اجتماعی و سایت قرار میگیرند، بنابراین یکی از مزیتهای خرید فصلنامه دسترسی سریعتر به مطالب است.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان، دریافت کتاب الکترونیک بهعنوان هدیه و دریافت کدهای تخفیف در طول سال برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.
این مطلب را سم لیت نوشته و در تاریخ ۳۰ ژوئیۀ ۲۰۲۲ با عنوان «?Is Technology Killing Nostalgia» در وبسایت اسپکتیتور منتشر شده است و برای نخستین بار با عنوان «در عصر فضاهای ابری، نوستالژی چه معنایی دارد؟» در بیستوششمین شمارۀ فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی با ترجمۀ علی امیری منتشر شده است. وب سایت ترجمان آن را در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۲با همان عنوان منتشر کرده است.
منبع: ترجمان
دیدگاه تان را بنویسید