تا اوضاع فرهنگ بسامان نشود، گریبان اقتصاد و سیاست از این فساد و بی‌اخلاقی آزاد نمی‌شود
کد خبر: 671
گفت‌وگو با کیهان کلهر:

تا اوضاع فرهنگ بسامان نشود، گریبان اقتصاد و سیاست از این فساد و بی‌اخلاقی آزاد نمی‌شود

متأسفانه کرونا در کشور ما چهره بی‌رحمانه‌تری داشت، در شروع به‌خاطر نبودن واکسن و...، بسیاری از ما، عزیزانمان را از دست دادیم؛ بماند بی کاری و ناامیدی و صدها دردی که شمه‌ای از آن را می‌توانم بیان کنم.

بیان فردا | بی‌تردید نام‌آورترین و پرآوازه‌ترین چهره موسیقایی حال حاضر ایران‌زمین است. ستاره‌های بسیاری در آسمان موسیقی این سرزمین درخشیده‌اند که امروز زیر خاک آرمیده‌اند. حالا چند سالی است ستاره پرنور دیگری، پرچم موسیقی ایران را بر فراز قله‌ها به اهتزاز درآورده است. صحبت از کیهان کلهر است؛ کمانچه‌نوازی که شاید تعدادی از هموطنانش، مخاطب جدی موسیقی‌اش نباشند، اما او را نیک می‌شناسند و حداقل اثر یا آثاری از این موسیقیدان شنیده‌اند.

در خانواده‌ای هنردوست، چشم به جهان گشود. در کودکی، پای فیلم‌های موج نوی سینمای ایران تحت ‌تأثیر موسیقی فیلم قرار گرفت، اما مسیری متفاوت برگزید و به سوی موسیقی اصیل ایرانی رفت. از محضر بزرگان بسیاری بهره برد. آموزه‌های پیشینیان را با ذوق و استعداد شگرف خویش درهم آمیخت و شیوه و بیانی شخصی ارائه کرد. همکاری‌های درخشانی در کارنامه پربار او به چشم می‌خورد؛ از اجراهای خاطره‌انگیز گروه «دستان» تا همنوایی‌ها و همنوازی‌های تکرارنشدنی با محمدرضا شجریان و حسین علیزاده.

حاصل همنشینی او با خسرو آواز، انتشار «شب، سکوت، کویر» بود؛ آلبومی تحسین‌برانگیز با قطعاتی جاودانه مثل «ببار ای بارون ببار» که در حافظه موسیقایی مردمش ثبت شده است. کیهان کلهر، روحیه‌ای جست‌وجوگر دارد و همیشه در پی کشف و شهودی تازه است. او در ادامه پای را فراتر از مرزها گذاشت و به همکاری با چهره‌های برجسته موسیقی جهان پرداخت؛ از «اردال ارزنجان» ترکیه‌ای و «شجاعت حسین خان» هندی تا «یو-یو ما»ی چینی و «عالیم قاسیم‌اُف» آذربایجانی.

در کمانچه‌نوازی به کمال رسیده و بر سازهای دیگری چون تنبور و سه‌تار هم تسلط دارد. سازی هم ابداع کرده که 15 سال برای ساختش زمان صرف کرده است؛ «شاه‌کمان». نامزد «گرمی»، معتبرترین جایزه موسیقایی جهان شده و سال 2017 با همراهی گروه «جاده ابریشم» به رهبری «یو-یو ما» توانسته برای آلبوم «Sing Me Home» برنده جایزه گرمی بهترین موسیقی جهانی شود.

او در ساخت فیلم «جوانی بدون جوانی»، اثر فرانسیس فورد کاپولا، کارگردان شهیر سینما و خالق سه‌گانه «پدرخوانده» نیز در قامت نوازنده، «اسؤالدو گلیخوف»، آهنگ‌ساز آرژانتینی را همراهی کرد. در واپسین روزهای سال 1400 به گفت‌وگو با کیهان کلهر نشستیم. از آنچه بر او گذشت تا به نقطه امروزین برسد، آغاز کردیم و در ادامه به موسیقی فیلم و سپس سایه سنگین کرونا بر سر هنر رسیدیم.

ماحصل گفت‌وگو با چهره برجسته موسیقی ایران‌زمین را در ادامه می‌خوانید.

از حضور در «دستان» گرفته تا همکاری با محمدرضا شجریان در آلبوم «شب، سکوت، کویر» مجموعه کارهای شما با چهره‌های معتبر در زمینه موسیقی ایرانی است؛ از آن پس اما انگار مسیر شما در این عرصه متحول شد. این تغییر مسیر ناگزیر بود؟ از سر دلخوری حاصل شد یا در ادامه باید اتفاق می‌افتاد؟

همه آنچه در گذشته انجام داده‌ام با در نظر گرفتن آن مقطع زمانی، اموری بوده که اجرای آنها را لازم می‌دانستم. آن تاریخ و آن آثار، در زندگی حرفه‌ای من متعلق به هم هستند. این زندگی حرفه‌ای خوشبختانه پر است از همکاری و سفر و زندگی با هنرمندانی که برای تک‌تک آنها احترامی بسیار قائلم.

هیچ‌وقت میل به تکرار و انجام دو یا چندباره کاری نداشتم و تجربه همکاری‌های طولانی چه با شخص، چه با گروه که آخرین مورد با استادان علیزاده و شجریان به‌همراهی همایون گرامی بود، مربوط به زمانی است که همه ما لزوم بودن و حضورمان در کنار هم و بر صحنه را احساس می‌کردیم و طبیعی است که این احساس لزوم نمی‌تواند همیشگی باشد.

ما یک دهه با هم کار کردیم که محصولش کارهایی خوب و خاطراتی خوب‌تر است و به گمانم دوستداران موسیقی ایرانی از آن مجموع و حاصلش مانند بنده با خشنودی یاد می‌کنند.به هر رو کار با موسیقیدان‌های هموطن و در این 10، 15 سال اخیر به‌طور اخص کار با جوانان، همیشه جزء برنامه‌های اصلی من با در نظر گرفتن امکانات و تجربیاتم بوده است.

زندگی من در واقع مجموعه‌ای از این همکاری‌هاست که شماری از آنها درازمدت است و هنوز هم ادامه دارد، مثل همکاری با «جاده ابریشم»، همکاری «غزل» یا کارهای مشترک با «اردال ارزنجان».

در گفت‌وگویی از تأثیر عمیق اسفندیار منفردزاده بر خودتان در دوران کودکی و تماشای فیلم‌های موج نوی سینمای ایران گفتید. منفردزاده در ژانری کاملا متفاوت از موسیقی ردیفی دستگاهی و در معنایی دیگر سنتی ایران فعالیت داشت. ساز و سبک موسیقایی شما اما کاملا از او متفاوت است.

‎بله، بنده بارها از ارادتم به ایشان به عنوان آهنگ‌ساز فیلم و کسی‌ که زبان متفاوتی را در سینمای آن روز ایران مطرح کرد، صحبت کرده‌ام. یادم می‌آید مدت‌ها پیش با «مجله فیلم» مصاحبه‌ای داشتم که محور صحبت‌ها طبیعتا موسیقی‌ فیلم بود. از تأثیر ایشان و آهنگ‌سازان خوش‌ذوق و سلیقه دیگر مثل مرحوم «واروژان» نیز گفتم، خصوصا از جایگاه و ارزش کار ایشان در موسیقی‌ فیلم ایران.

تصور فیلم‌هایی که هر یک در سینمای ایران ماندگار شده و بخشی از حافظه تاریخی مردم این سرزمین را تشکیل داده‌اند، بدون موسیقی‌های ایشان واقعا دشوار است. آهنگ‌سازان بسیاری با آثار خود بر من تأثیر گذاشتند. شاید بسیاری از آنها کمتر شناخته‌شده باشند، اما به طور حتم یکی از آهنگ‌سازانی که مرا تحت تأثیر قرار داد اسفندیار منفردزاده است. از میان موسیقیدان‌های سرشناس غیرایرانی نیز می‌توانم به «جان ویلیامز»، «جان بری»، «انیو موریکونه» و «موریس ژار» اشاره کنم و از جمع کمتر‌شناخته‌شدگان، «آلبرتو ایگلسیاس»، «ادوارد آرتمیف»، «مایکل نایمن» و «ماسارو ساتو» را نام ببرم.

‎خانواده‌ام بیشتر با فیلم‌های جدی سر‌و‌‌کار داشتند تا فیلم‌های معمول آن زمان، چه ایرانی و چه غیر ایرانی. فیلم «گاو» را وقتی‌ که هشت، 9 سال داشتم با پدرم دیدم و پس از آن با برادرم «کامران» تا نوجوانی و رفتنم از ایران، اغلب فیلم‌ها را در سینما می‌نشستم و می‌دیدم. ما در محله‌ای زندگی‌ می‌کردیم که چهار سینما در فاصله بسیار نزدیکی‌ از خانه‌مان قرار داشتند؛ خیابان فرصت شیرازی، میدان ۲۴ اسفند سابق و انقلاب فعلی‌ و چند سینمای دیگر هم بسیار قابل دسترس بودند. هنوز هم هر وقت فرصتی پیدا کنم به تماشای فیلم می‌نشینم.

جهان موسیقی فیلم با آنچه در استودیو ضبط می‌شود یا روی صحنه می‌رود یا حتی موسیقیدان در خلوت خود می‌نوازد، تفاوت بسیاری دارد. آهنگ‌ساز برای موسیقی فیلم، تصویرسازی را در اولویت قرار می‌دهد تا به یاری داستان فیلم آمده و اثرگذاری بر مخاطب را افزون کند. اگر مخاطب با فیلمی ارتباط برقرار کند و تأثیر بپذیرد، بعدها وقتی به یاد فیلم بیفتد، صحنه‌های خاطره‌انگیزش را همراه با موسیقی‌اش به یاد می‌آورد.

کیهان کلهر به تعبیر علی‌اکبر شکارچی و مهدی آذرسینا، امروز تصویر موسیقی ایران در داخل و خارج از کشور است. این تصویر تا چه حد با آنچه درباره آینده خودتان در این زمینه در سر داشتید، همخوانی دارد؟

استادان پیشکسوت و بزرگوار، جنابان آذرسینا و شکارچی در گذشته بارها لطف و توجه خود را به بنده بذل نموده‌ا‌ند که همیشه مایه مباهات و دلگرمی‌ام بوده، من از این بزرگواران بسیار آموخته‌ام. در واقع اگر این نسل از کمانچه‌نوازان و عاشقان موسیقی‌ نبودند، نسل بنده و هم‌سالانم و نیز نسل پس از من که اینک دست‌اندرکارند این‌گونه بارور نبود.

هنرهای سنتی‌ از نسلی به نسل دیگر، زنجیروار مربوط است و بدون پیشینه و آموختن از استادان قدیمی‌ (چه به طور مستقیم و چه غیرمستقیم)، این سلسله ناقص می‌ماند و عمرش به حال و اکنون نمی‌کشید. در هر دوره تاریخی، بزرگانی در حفظ و اعتلای عرصه‌های مختلف هنر کوشیده‌اند و اگر کوشش آنها نبود، شاید نسل‌های امروز و آینده، محروم می‌ماندند. خوشبختانه سلسله هنرهای سنتی به‌ویژه موسیقی به دست بزرگانی، نسل به نسل و سینه به سینه، به من و هم‌نسلانم رسیده است. خرسندم گامی کوچک در این مسیر برداشته‌ام و لطف بزرگان را شامل حال خویش می‌بینم.

بنده خودم را مرهون و محصول زحمات تمام نوازندگان و معلمان قدیمی‌ می‌دانم؛ از استادان حسین خان اسماعیل‌زاده، باقرخان رامشگر، صبا و بهاری گرفته تا اولین معلم موسیقی‌ام، استاد احمد مهاجر و سایر نامداران و بزرگان این رشته. خوب که دقت کنیم، خواهیم دید که تمام این عزیزان از «حسین خان» به بعد، از طریق استاد صبا، همگی‌ به یک مکتب و یک روش مجموع تعلق دارند. چیزی که آنها را فراتر برده حس و سلیقه شخصی ایشان است که شیوه نوازندگی و درکشان از معانی‌ و مفاهیم مختلف در موسیقی‌ را متفاوت کرده است.

اگر امروز نام بزرگانی چون صبا و بهاری ماندگار شده و بعد از گذشت دهه‌ها همچنان از آنها، آثار، تألیفات و آموزه‌هایشان سخن می‌گویند، به دلیل پلی است که میان گذشته و آینده زده‌اند. این استادان برجسته موسیقی اجازه ندادند فرهنگ موسیقایی غنی ایران به باد فراموشی سپرده شود. یکی از مهم‌ترین بخش‌های زندگی هنری پربارشان، تربیت شاگردان و انتقال دانش و تجربه گرانبهای بود که در طول سالیان سال اندوخته بودند.

آیا خودتان را انسان بخت‌یاری می‌دانید؟

از این نظر که با قدری استعداد و ودیعه‌ای به نام موسیقی‌ در خانواده‌ای اهل فرهنگ متولد شده‌ام، بله، اما امروز می‌دانم که نگه‌داشتن و متبلورکردن این ودیعه، کار فراوان و زحمات بسیار می‌طلبد که به بخت‌یاری هیچ‌گونه ربطی‌ ندارد و حکایت دیگری است. به نظرم استعداد تنها می‌تواند زمینی بکر باشد که جز با کار مستمر و کوشش پیوسته در آن نمی‌توان منتظر روییدن باغ و بوستان بود. من نیز کوشیدم اگر استعدادی در وجودم نهفته با جوهر تلاش درهم بیامیزم تا به آنچه در ذهن دارم دست پیدا کنم.

چه در موسیقی‌ ایرانی و چه در انواع دیگر آن، تمام نام‌هایی که می‌شناسیم مسلما پیش از هر چیز انسان‌های «بخت‌یاری» بوده‌ا‌ند که استعداد شگرفی در زمینه کاریشان داشته و با آن به دنیا آمده‌ا‌ند، ولی‌ اگر کسی‌ بگوید که استاد «شهناز» از «بخت‌یاری» این‌گونه ساز می‌زده یا استادان پایور، مشکاتیان و علیزاده از سر «بخت‌یاری» این نواهای زیبا را ساخته‌ا‌ند، احتمالا درک درستی‌ از رابطه استعداد، دانش و پشتکار نداشته است. تمامی این بزرگان دود چراغ خورده و شبانه‌روز زحمت کشیده‌اند. البته هیچ‌یک از آنها موسیقی را سکویی برای پرتاب یا دستیابی به شهرت و ثروت تلقی نکردند، بلکه عشق به موسیقی، دشواری‌های مسیر را برایشان آسان و بی‌آنکه بخواهند، نامشان را ماندگار کرد.

برای موفقیت و پیشرفت، «بخت‌یاری» به تنهایی کفایت نمی‌کند. در واقع بخت‌یار مطلق کسی است که بلیت بخت‌آزمایی خریده و برنده می‌شود و یک‌شبه از هیچ به همه چیز می‌رسد، اما وقتی صحبت از سیر و روندی چندین و چند ساله است، نمی‌توان تنها از «بخت‌یاری» سخن گفت.

از داشته‌های امروزتان رضایت دارید؟

بله، کاملا. معتقدم که موسیقی‌ و حضور در دنیایش همیشه به من آموخته و هنوز می‌آموزد و برای کسی که داشته و سرمایه‌اش، قدری استعدادِ توأم با علاقه باشد هیچ نعمتی خوش‌تر و رضایت‌بخش‌تر از دائما آموختن و کارکردن در جهت رشد و پروراندن آن سرمایه نیست. در دنیای بی‌انتهای موسیقی، هیچ‌گاه نمی‌توان از آموختن دست کشید و خود را بی‌نیاز از یادگیری دانست.

هر بار که می‌نوازم یا روی صحنه می‌روم، شکرگزارم که در این عالم جای خود را در کنار ساز یافتم و با زبان موسیقی می‌شنوم و سخن می‌گویم. هر بار حضور روی صحنه برای من طعمی تازه و لذتی متفاوت دارد؛ گویی همان آتش شور و شعف نخستین در وجودم شعله می‌کشد. موسیقی، زبانی جهانی است که فارغ از ملیت، نژاد، رنگ و قومیت می‌تواند پیوندی ناگسستنی میان انسان‌ها ایجاد کند. برای درک احساس موسیقیدان، نیازی نیست زبان مادری‌اش را دانست، بلکه او با سازش سخن می‌گوید و تأثیری عمیق‌تر از هر زبانی بر وجود مخاطب می‌گذارد.

به‌عنوان یک موزیسین، با کرونا چگونه مواجهه‌ای داشتید؟ هرچند در مقایسه با دیگر فعالان این حوزه در داخل ایران بیشتر مشغول به کار بودید...

به نظرم کرونا ذره‌ای بیشتر از تحریم‌های دائما سرازیر بر سر موسیقی و موسیقی‌دانان و نیز روندِ سختِ گرفتن مجوزهای لازم برای انتشار یک آلبوم یا برگزاری یک کنسرت، اجتماع هنرمندان حوزه موسیقی و مشاغل مرتبط با آن را آزُرد.

در این سال‌های کرونایی، اهل فرهنگ و خصوصا اهل موسیقی، چه آنها که از طریق کلاس و آموزش، چه آنها که در پشت صحنه تالارها، چه آنها که در آموزشگاه‌ها (از مدیر، منشی، آبدارچی و سرایدار) فعالیت داشتند، چه صاحبان استودیوها، متخصصان ضبط، صدابردارها و صدها فعالیت‌ مرتبط دیگر آسیب‌های بسیار غیرقابل جبرانی دیدند. هنرمندان نیز از آنچه بر سر جهانیان آمده بی‌نصیب نبوده‌اند. شخصا نوازندگانی را می‌شناسم که مجبور به فروش سازهایشان شدند، دانش‌آموختگان موسیقی که در «اسنپ» کار می‌کنند.

مردم سرتاسر دنیا آثار منفی و مخرب کرونا را در زندگی خویش لمس کردند، اما متأسفانه کرونا در کشور ما چهره بی‌رحمانه‌تری داشت، در شروع به‌خاطر نبودن واکسن و...، بسیاری از ما، عزیزانمان را از دست دادیم؛ بماند بی کاری و ناامیدی و صدها دردی که شمه‌ای از آن را می‌توانم بیان کنم.

می‌دانم حرف‌هایی که گفته‌ام و خواهم گفت، دردی را دوا نکرده و نخواهد کرد، زیرا فرهنگ و مسائل مربوط به آن، همچون آموزش و پرورش، هیچ‌گاه در اولویت سرمایه‌گذاری‌های دولت‌ها نبوده‌اند و من و هم‌صنفانم نیز دهه‌هاست قطع امید کرده‌ایم، اما لازم می‌دانم که تذکر دهم تا وقتی اوضاع فرهنگ و آموزش ‌بسامان نشود، نه اقتصاد از این فساد رها می‌شود و نه سیاست.

متأسفانه قبح و کراهت بسیاری مسائل از بین رفته است؛ مسائلی که قرن‌ها و قرن‌ها ریشه در اخلاق و چارچوب‌های فرهنگی ما داشته است. اخلاقی که نیاکان ما اهریمنی می‌پنداشتند، امروز خلعت نو پوشیده؛ مانند ریا کردن، در چشم خلق نگریستن و دروغ گفتن، باج‌دادن و باج‌گرفتن و بسیاری دیگر که بی‌شک من به هیچ عنوان مردم را در بالاگرفتن این غیراخلاقیات از صدر تا ذیل دخیل نمی‌بینم، چون آنچه باید مصرف فرهنگ و آموزش‌وپرورش می‌شد در جای اشتباه صرف شده است. حالا نتایج این بی‌توجهی را به شکل‌های مختلف در جامعه مشاهده می‌کنیم، درحالی‌که اگر فرهنگ در اولویت قرار می‌گرفت، شرایطی به مراتب متفاوت‌تر از امروز پیش‌رویمان بود.

بنده باید در همین مصاحبه برای بار دوم و به تأکید بگویم که تا اوضاع فرهنگ بسامان نشود، نه گریبان اقتصاد از این فساد و بی‌اخلاقی آزاد می‌شود و نه سیاست.

به هر رو در این رهاشدگی و بی‌اعتنایی، دست‌وپا‌زدن کار من نبود. بنده و همراهانم سعی کردیم در پنج اجرای آنلاین که در این مدت چه به‌صورت تکنوازی و چه اجراهای گروهی داشتیم، به مردم در بهترشدن روحیه‌ و به مثبت گراییدن احساسات و دقایقی خلاصی از غم ایام کمک کنیم.

انتهای پیام

منبع: شرق

دیدگاه تان را بنویسید