سرمایه اجتماعی نظام به شدت آسیب دیده است
غلامرضا ظریفیان فعال سیاسی اصلاحطلب میگوید: رابطه مردم با حاکمیت که شامل «دولت، مجلس و قوه قضائیه» میشود، کمرنگ شده است. یعنی سرمایه اجتماعی نظام سیاسی که مولفهاش اعتماد است، به شدت آسیب دیده است.
بیان فردا | غلامرضا ظریفیان درباره وضعیت کنونی کشور نظر داده است. او میگوید: اقلیتی بدون اتکار به اکثریت مسیر را مدیریت کرده و کار را به جلو میبرد؛ آنهم در شرایطی که از حداقل ملزومات اداره کشور محروم هستند! بخشهای مهم این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
* پیمایشهایی که دستگاههای دولتی و غیر دولتی انجام دادهاند، نشان میدهد که رابطه مردم با حاکمیت که شامل «دولت، مجلس و قوه قضائیه» میشود، کمرنگ شده است. یعنی سرمایه اجتماعی نظام سیاسی که مولفهاش اعتماد است، به شدت آسیب دیده است.
* نظام جمهوری اسلامی در این ۴۵ سال دورههای مختلفی را پشت سر گذاشته است که یکی از دورهها دورهِ هشت سال دفاع مقدس بود. در آن مقطع پرفشار و بسیار نگرانکننده، مردم با اینکه با مشکلات مالی درگیر بودند و سختیهای بیشمار جنگ را متحمل میشدند، به این دلیل که احساس عمومی این بود که هم نظام و هم خودشان باید تلاششان را برای دفاع از استقلال و عزت کشور به کار بگیرند، بسیاری از مشکلات قابل تحمل بود. در واقع در آن روزها با وجود فشارها و دشواریهایی که مردم داشتند، نسبت به حاکمیت و نظام تصمیمگیری اعتماد پررنگ و مثالزدنی داشتند چون مسئولان وقت، کاری نکرده بودند که مردم بگویند «ما برای مسئولان مهم نیستیم.»
* در شرایط کنونی مردم این احساس را ندارند که وضعیت امروز جامعه صرفاً ناشی از مقاومت برابر تحریمهایی است که صورت میگیرند. یعنی جامعه به دلیل تعارضهای جدی که در عملکرد و همچنین اظهارات در قوای مختلف میبیند، به شدت اعتمادش نسبت به توانمندی و کارایی ناامید و عاصی شده است و گزارشهای رسمی درباره برنامهها، کارهای انجام شده و نحوه سیاستگذاریها را قبول ندارند. چون بین آنچه اعلام میشود با آنچه مردم با پوست و گوشت خودشان لمس میکنند، زمین تا آسمان تفاوت دارد. به ویژه در عرصه اقتصادی که مهمترین ویژگی حکمرانی است، نارضایی طبقات اجتماعی روز به روز در جامعه بیشتر میشوند زیرا مردم در تامین نیازهای اولیه دچار مشکل و بحران شدهاند و برای برآورده کردن ضروریتهایشان دشواری زیادی را به جان میخرند.
* در این شرایط خطیر، انواع و اقسام اظهارات بیمبنا و غیر علمی و حرفهای نسنجیده توسط مسئولان زده میشود. همه اینها حکایت از این دارد که اعتماد اجتماعی به کارگزاران به شدت آسیب دیده است. در چنین موقعیتی بسیاری از دلسوزان کشور و بسیاری از اقتصاددانها و سیاستورزان و بسیاری از کسانی که در عرصههای مختلف کار تحقیقاتی میکنند و درک علمی از شرایط دارند، شدیدا نگران بحرانهای جدی در ارتباط با کشور هستند.
* متاسفانه نحوه مدیریت کشور به تدریج از ابتدای انقلاب تا امروز، از ارتباط افقی با مردم به رابطه عمودی رسیده است که این بسیار هزینهساز و نگرانکننده است چون بخش زیادی از مردم و خیلی از کارشناسان توانمند در عرصههای مختلف این حس را پیدا کردهاند که نگرشهای آنها، ایدههای آنها، اعلام نگرانی و هشدارهای آنها اصلاً مورد توجه دستدرکاران قرار نمیگیرد. یعنی یک جریانی میخواهد با منطق ضعیف خودش جامعه را اداره کند.
* وضعیت طوری شده که حتی آمار را هم مشمول کلیدواژههای امنیتی کردهاند. این در حالی است که آمارهای منفی در عرصه آسیبهای اجتماعی ارائه میشود، چه در بحث طلاق، چه در بحث مواد مخدر، چه در بحث بیکاری و ... کاملا ملموس است چراکه مدیران توان لازم را برای تصمیمگیریهای اساسی به منظور کاهش مشکلات ندارند و در نتیجه، مشکلات روز به روز بیشتر میشود و رابطه مردم با حاکمیت نیز به شدت آسیب میبیند. یعنی در تاکسی، مترو، مراکز عمومی و کوچه و بازار میتوان نگرانیهای مردم درباره نحوه مدیریت مسئولان را مشاهده کرد.
* حالا این سوال مطرح میشود که ساختار سیاسی متوجه دشواری شرایط است یا نه؟ در این باره میتوان گفت، تصور عمومی رای به این میدهد که سیاستگذاران یا درک درستی از شرایط ندارند یا اگر درک درستی دارند و میدانند کشور بحران دارد، توانمندی اجرایی و علمی و جرات لازم را برای مواجهه با مشکلات ندارند.
* نکته تاسفآور این است که میتوان گفت، اقلیتی بدون اتکار به اکثریت مسیر را مدیریت کرده و کار را به جلو میبرد؛ آنهم در شرایطی که از حداقل ملزومات اداره کشور محروم هستند.
دیدگاه تان را بنویسید