پلن C دولت بایدن برای ایران
بیش از دو سال از تلاش برای احیای توافق هستهای 2015 ایران گذشته است و همه این تلاشها به شکست انجامیده و حالا به نظر میرسد دولت بایدن به این نتیجه رسیده که این توافق احیاشدنی نیست.
بیان فردا | هنری رم تحلیلگر ارشد انستیتو واشینگتن و اریک بروئر عضو سابق شورای امنیت ملی آمریکا در مقاله مشترک نوشتند:
درحالیکه مذاکرات با شکست مواجه شده، برنامه هستهای ایران به شکل بیسابقهای و در برخی موارد به شکل غیرقابل برگشتی پیشرفت کرده است. از زمانی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا در سال ۲۰۱۸ از توافق خارج شد و بهویژه طی دو سال گذشته، ایران به نقاط عطف مهم هستهای دست یافته است. این کشور صدها کیلو اورانیوم بسیار غنیشده را ذخیره کرده و هزاران سانتریفیوژ پیشرفته نصب کرده است. ایران میتواند در عرض چند هفته اورانیوم با غنای تسلیحاتی برای اولین بمب خود را تولید کند. اما در ماههای اخیر، ایران تقریباً هیچ بهایی برای این پیشرفتهای هستهای پرداخت نکرده، بلکه برعکس، موقعیت ژئوپلیتیکیاش بهبود یافته است. این کشور روابط خود را با چین و روسیه تقویت کرده و در عین حال روابط با برخی از همسایگان خود از جمله عربستان سعودی را عادی کرده است. در چنین شرایطی دولت بایدن از طرح الف - احیای برجام – صرفنظر کرده و از چرخش به سمت پلن B یعنی همان فشارهای اقتصادی، سیاسی و نظامی بر تهران، نیز گذر کرده و در عوض، پلن C را انتخاب کرده است که بهمعنای تلاش برای جلوگیری از بروز بدترین نتایج مناقشه هستهای با ایران و در عین حال حفظ امکان حلوفصل آن در آینده است. واشنگتن بهدنبال جلوگیری از حرکت ایران به سمت ساخت بمب و در عین حال، اجتناب از تشدید تنشهای خطرناکی است که افزایش فشار میتواند کلیدش را بزند. واشنگتن معتقد است که این افزایش فشار به راهحل دیپلماتیک ضربه خواهد زد و امیدوار است که در موقعیت زمانی بهتری، شرایط برای یک توافق جدید برای جایگزینی برجام فراهم شود. اما پلن C هم هزینههایی را به همراه خواهد داشت. این پلن به ایران اجازه میدهد تا برنامه هستهای خود را بهطور پیوسته توسعه دهد و در عین حال از انزوای اقتصادی و سیاسی خود رها شود. این استراتژی بهجای ایجاد زمینه برای توافقی که برنامه هستهای تهران را به عقب میراند، خطر تثبیت وضعیت ایران بهعنوان یک کشور در آستانه گریز هستهای را به همراه دارد.
محدودیتهای پلن C
پذیرش پلن C توسط دولت بایدن نشاندهنده تمایل واشنگتن به اجتناب از ایجاد بحرانی است که تمرکزش را از اولویتهای دیگر منحرف میکند. این تصمیم همچنین بیانگر این واقعیت است که گزینه ارجح-توافقی که پیشرفتهای هستهای ایران را معکوس میکند و محدودیتها و اقدامات شفافسازی دقیقی را بر برنامه هستهای ایران اعمال میکند - برای آینده قابل پیشبینی دور از دسترس و پرهزینه باقی خواهد ماند. بهعبارت دیگر، پلن C تصدیق این واقعیت است که اگرچه وضعیت موجود خوب نیست، اما گزینههای جایگزین میتوانند بهمراتب بدتر باشند.
حتی قبل از شروع جنگ در اروپا، دولت بایدن قصد داشت توجهاش را از خاورمیانه کم کرده و به رقابت با چین و روسیه معطوف کند. مقامات آمریکایی استدلال میکنند که یک رویارویی بزرگ با ایران باعث جذب پهنای باند و منحرف کردن منابع از مسائل مهمتر میشود. در خاورمیانه، دولت بایدن اهداف دیگری دارد که ممکن است شانس بیشتری برای موفقیت داشته باشد، مانند میانجیگری برای یک توافق عادیسازی بین اسرائیل و عربستان سعودی. در نتیجه، «کاهش تنش» کلیدواژه سیاست ایالاتمتحده در قبال ایران بوده است. در عمل، این سیاست به اجرای همراه با مدارای تحریمهای نفتی ایالات متحده علیه ایران و پاسخهای محدود به حملات به نیروهای آمریکایی در سوریه و عراق توسط نمایندگان ایران تبدیل شده است. ایالات متحده همچنین موافقت کرد که در نشست ماه مارس شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی از حمله به تهران صرفنظر کند. علاوه بر این، ایران بهطور غیرمستقیم به برخی از وجوه مسدود شده خود در عراق دسترسی پیدا کرده است. دولت بایدن ممکن است بر این باور باشد که تنها با ادامه مسیر میتواند از بدترین سناریو - سلاح هستهای ایران - جلوگیری کند. حتی اگر ایران به افزایش ذخایر اورانیوم خود ادامه دهد، واشنگتن امیدوار است که ترکیبی از رزمایشهای بزرگ با اسرائیل، تهدیدات اسرائیل برای استفاده از نیروی نظامی علیه ایران، اظهارات مکرر ایالات متحده مبنی بر اینکه اجازه نمیدهد ایران به سلاح دست یابد، و هشدارهای اروپا که غنیسازی اورانیوم تا ۹۰ درصد باعث اعمال مجدد تحریمهای سازمان ملل میشود، تهران را از تولید مواد با درجه تسلیحاتی بمب باز دارد. هزینههای سیاسی یک توافق مجدد نیز افزایش یافته است. برجام هرگز در کنگره آمریکا محبوبیت نداشت، اما دولت بایدن در ابتدا مایل بود برای احیای این توافق تلاش کند. حالا شرایط تغییر کرده است. برای دولت بایدن دشوار است که از کنگره بخواهد از توافق هستهای با ایرانی حمایت کند که با مسکو همکاریهای دفاعی دارد. با در پیش بودن انتخابات ۲۰۲۴ ایالات متحده، دولت بایدن احتمالاً از به راه انداختن جنگ در کنگره دوری میکند، به ویژه اینکه مجبور است برای توافقی به جنگ با کنگره برود که تقریباً بهطور قطع شامل محدودیتهای کمتری بر فعالیت هستهای ایران نسبت به برجام اولیه خواهد بود.
اما در پلن C این امید وجود دارد که چشمانداز دیپلماسی در طول زمان به بلوغ برسد. شرایط داخلی ایران ممکن است به دلیل تحریمها و سوءمدیریت اقتصادی بدتر شود و این روند عملاً تکرار اعتراضات بزرگ را تضمین خواهد کرد. ترکیبی از این عوامل میتواند در نهایت تهران را متقاعد کند که بهدنبال معامله باشد. پایان بالقوه جنگ روسیه در اوکراین میتواند مخالفت کنگره در برابر دیپلماسی با ایران را تضعیف کند. البته پلن C ممکن است اشتباه پیش برود. ایران میتواند شروع به انباشت اورانیوم با درجه تسلیحات کند؛ چه به این دلیل که معتقد باشد ایالات متحده به چنین اقدامی پاسخ نخواهد داد و یا به این دلیل که توسط یک ترور یا حمله مخفی اسرائیل عصبانی شود. این کار به نوبه خود میتواند چرخهای را ایجاد کند که منجر به حمله نظامی ایالات متحده یا اسرائیل به سایتهای هستهای ایران شود.
اما موفقیت - بدون ساخت بمب ایران، بدون تشدید تنش و دورنمای دیپلماسی در مقطعی در آینده - چالشهای خاص خود را به همراه خواهد داشت. زمان لزوماً به نفع ایالات متحده نخواهد بود. درحالیکه واشنگتن به انتظار زمان موعود نشسته است، ایران برنامه هستهای خود را پیش میبرد، روابط خود را با چین و روسیه تقویت میکند، از فرصت تحریمهای ضعیف استفاده میکند و انزوای خود را کمتر خواهد کرد. در گذشته، ایران مایل به محدود کردن فعالیتهای هستهای خود بود و معتقد بوده که خطرات ادامه فعالیتهای هستهای بسیار زیاد است و از یک مدار دیپلماتیک معتبر خارج شده است. اما بعید است که چنین شرایطی دوباره به این زودیها تحقق یابد. در واقع، ایران ممکن است بر این باور باشد که فعالیتهای هستهایاش در نهایت نتیجه داده است.
در ماههای آینده، ایران با افزایش ذخایر اورانیوم غنیشده، افزایش قابلیتهای تولید سانتریفیوژ و مقاومسازی بهتر تأسیسات خود در برابر حملات نظامی، به بهبود برنامه هستهای خود ادامه خواهد داد. در مجموع، این گامها محدود کردن برنامه هستهای ایران را برای جامعه بینالمللی دشوارتر میکند؛ مواد هستهای را میتوان حذف کرد، اما دانش هستهای را نمیتوان از بین برد.
بر روی کاغذ، تهران با پیشبرد برنامه هستهای خود، کارتهای بیشتری برای بازی در مذاکرات آینده در اختیار خواهد داشت. اما ایران ممکن است تمایلی به مبادله هرگونه پیشرفت به سمت بمب اتم نداشته باشد. از زمانی که ایران برنامه ساخت بمب خود را در سال ۲۰۰۳ متوقف کرد، هدف نهایی برنامه هستهایاش احتمالاً تبدیل شدن به یک کشور در «آستانه گریز هستهای» بوده است، یعنی کشوری که در صورت نیاز اگر بخواهد میتواند به سرعت سلاح هستهای بسازد. برای تهران، این فقط یک معیار فنی نیست، بلکه یک معیار سیاسی است چراکه جهان را مجبور میکند تا وضعیت هستهای ایران را بپذیرد و در نتیجه فشار بینالمللی بر ایران را کاهش دهد. ایران با این باور که در مسیر دستیابی به این هدف قرار دارد، ممکن است دلیل کمی برای کاهش سرعت برنامه هستهای خود ببیند، بهویژه با توجه به نگرانیهایش مبنی بر اینکه لغو تحریمها از سوی ایالات متحده قابل اعتماد نیست و به رئیسجمهوری مستقر در کاخ سفید بستگی دارد.
تغییر روندهای ژئوپلیتیکی نیز ممکن است مخالفت ایران با توافق را سختتر کند. اگرچه چین و روسیه احتمالاً به مخالفت خود با سلاح هستهای ایران ادامه خواهند داد، اما هر دو بهطور فزایندهای در حمایت از ایران در مجامع بینالمللی مداخله میکنند و همکاری آنها با ایران، رژیم تحریمها را تضعیف میکند؛ رژیمی که میتواند ایران را به این نتیجه برساند تا توافق هستهای را بپذیرد. روزهای همکاری چین و روسیه با دیگر اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد و آلمان برای مهار ایران، همانطور که برای مذاکره بر سر توافق هستهای ۲۰۱۵ انجام دادند، احتمالاً در حال حاضر به پایان رسیده است. حمله روسیه به اوکراین به نفع ایران نیز بوده و مسکو را بیشتر به توان نظامی تهران متکی کرده است. ایران و روسیه به رقابت در بازارهای جهانی کالا ادامه خواهند داد، اما احتمالاً روابط اقتصادی آنها عمیقتر خواهد شد. درحالیکه ایالات متحده بهدنبال تقویت شبکههای تحریمی روسیه است، مسکو در حال تلاش برای تقویت سایر مسیرهای تجاری و روابط مالی از جمله با ایران است که تحریمهای ایالات متحده را دور میزند. ایران همچنین در حال گسترش روابط با چین است که شاهرگ حیاتی اقتصادی این کشور محسوب میشود. چین در سال جاری تاکنون حدود یک میلیون بشکه در روز نفت خام و میعانات گازی ایران (یک هیدروکربن مایع بسیار سبک) را وارد کرده است که حدود ۸۰ درصد از کل صادرات نفتی ایران را به خود اختصاص داده است. تحریمهای ایالات متحده این تجارت را ممنوع میکند، اما واشنگتن آنها را اجرا نکرده است و حجم صادرات انرژی ایران به چین در دو سال گذشته بهطور قابل توجهی افزایش یافته است. هر چه واشنگتن بیشتر چشمهایش را بر روی هم بگذارد، این تجارت مستقرتر و انعطافپذیرتر خواهد شد. تحولات در همسایگی ایران نیز به نفع تهران است. طی سال گذشته، ایران روابط خود را با کویت، عربستان سعودی و امارات متحده عربی عادی کرده و تنشهای منطقهای را کاهش داده است. توافق تهران با عربستان سعودی که با میانجیگری چین در ماه مارس انجام شد، بهویژه میتواند تهدیدات موشکی علیه شهرهای عربستان را کاهش دهد و شانس حلوفصل مناقشه یمن را با فرض پایبندی ایران به این توافق، تقویت کند.
اگرچه ایالات متحده موافق کاهش تنش منطقهای است، اما تنشزدایی در خلیجفارس مدل سنتی واشنگتن برای دیپلماسی هستهای را پیچیده میکند. دولت بایدن و کشورهای حوزه خلیجفارس تلاش کردهاند تا توافق هستهای را پیشنیازی برای باز کردن روابط سیاسی و اقتصادی بیشتر قرار دهند، اما امروز این معادله با توافقهای اخیر عادیسازی روابط تضعیف شده است. بهعنوان مثال، امارات متحده عربی بهدنبال افزایش تجارت با ایران است و به گفته یکی از مقامات اماراتی، از چین بهعنوان شریک تجاری اصلی ایران پیشی میگیرد. محمد الجدان، وزیر دارایی عربستان، اندکی پس از اعلام توافق عادیسازی روابط گفت که «فرصتهای زیادی برای سرمایهگذاری عربستان در ایران وجود دارد» و در ماه مه، احسان خاندوزی، وزیر امور اقتصادی و دارایی ایران برای گفتوگو در مورد گسترش روابط اقتصادی به ریاض سفر کرد. اگرچه تحریمهای ایالات متحده همچنان مانع از جریانها و روابط اقتصادی خواهد شد، اما کشورهای حوزه خلیجفارس ممکن است تمایل بیشتری برای به چالش کشیدن محدودیتهای واشنگتن در طول زمان داشته باشند.
مشخص نیست وضعیت موجود جدید تا چه زمانی ادامه خواهد داشت. یک نقطه عطف در اکتبر ۲۰۲۵ پدیدار خواهد شد، زمانی که مکانیسم ماشه توافق هستهای ۲۰۱۵ منقضی میشود و شورای امنیت سازمان ملل برنامه هستهای ایران را از دستور کار خود حذف میکند. با این حال، ایالات متحده نباید تا آن زمان منتظر بماند تا خطرات را کاهش دهد. حتی در محدوده پلن C، اقداماتی وجود دارد که واشنگتن باید برای کاهش سرعت پیشرفت هستهای ایران و روابط رو به رشد این کشور با چین و روسیه انجام دهد. اول، با در نظر گرفتن صفحهای از کتاب بازی اوکراین، ایالات متحده میتواند با سایر کشورها برای توافق بر سر عواقب سخت اقدامات هستهای خاص ایران همکاری کند و این پیامدها را از قبل برای ایران روشن کند.
دوم، ایالات متحده باید تلاش کند تا نزدیکی ایران به چین و روسیه را پیچیده کند و مزایای شرقمحوری تهران را از بین ببرد. واشنگتن باید اجرای تحریمها بر صادرات نفت ایران را از جمله با افزایش فشار بر کشورهای واسطه افزایش دهد. همچنین باید با آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان همکاری کند تا پیوندهای ایران و روسیه را افشا کرده و مسیرهای فرار از تحریم را پیچیده کند.
در نهایت، حتی اگر شانس توافق کم به نظر برسد، واشنگتن نباید بهطور کلی از دیپلماسی دست بکشد. به عنوان مثال، باید بررسی کند که چگونه دیپلماسی ایران و عربستان میتواند درها را برای محدودیتهای هستهای منطقهای باز کند. دلیل کمی وجود دارد که باور کنیم با توجه به شکاف عظیم بین ظرفیتهای هستهای ایران و کشورهای حاشیه خلیجفارس، تهران انگیزهای برای محدود کردن معنادار برنامه غنیسازی خود داشته باشد. این که تنشها بین ایران و عربستان دقیقاً زمانی که برنامه هستهای ایران به نقاط عطف جدیدی رسیده، در حال کاهش است، احتمالاً این باور تهران را تقویت میکند که هم میتواند به بمب نزدیکتر شود و هم روابط بهتری با همسایگان خود داشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید