خطیب‌زاده و برجام، تکرار، تناقض، ابهام
کد خبر: 2077
سؤال از سخنگوی وزارت خارجه درباره برجام بی‌فایده شده است؟

خطیب‌زاده و برجام، تکرار، تناقض، ابهام

حرف‌های سعید خطیب‌زاده، سخنگوی وزارت خارجه درباره برجام در نشست خبری این هفته، فاصله‌ای محسوس و عجیب با وضعیت فعلی مذاکرات دارد. این فاصله البته به نظر گویای بحران جدی‌تری در تیم دیپلماسی سیدابراهیم رئیسی است.

بیان فردا | روح‌اله نخعی | حرف‌زدن بدون حرف‌زدن از جمله اتهامات نسبتا معمول به دیپلمات‌ها و سخنگوهاست و سعید خطیب‌زاده به عنوان سخنگوی وزارت خارجه از ابتدای شروع کارش بسیار هدف چنین اتهامی بوده است. او در پاسخ به بسیاری از سؤالات کلیدی و مهم درباره سرنوشت تصمیمات و اتفاقات در سیاست خارجی، یا از خبرنگاران خواسته است اجازه دهند مذاکرات یا اتفاقات، «مسیر خودشان را طی کنند»، یا صرفا سیاست کلی و موضع‌گیری قدیمی و تکراری دستگاه یا دولت متبوعش را تکرار و از ورود به مصداق مورد بحث طفره رفته است، تا جایی که گاهی برخی جلسات او عملا پاسخی به سؤالی همراه خود ندارند. یکی از نمونه‌های مشخص این رویکرد او زمانی بود که از قبل از شروع حمله گروه تروریستی طالبان و کلیدخوردن فرایند خروج آمریکا از افغانستان، تا زمانی که خروج آمریکا شروع شد، تا زمانی که طالبان شهر به شهر در حال تصرف بود، تا زمانی که دولت قانونی افغانستان سقوط کرد و تا زمانی که دولت موقت خودخوانده طالبان ارگ قدرت را به دست گرفت، او خط تکراری «تأکید بر دولت فراگیر با حضور همه گروه‌ها» را مورد تأکید قرار می‌داد، به گونه‌ای که انگار شرایط تغییری نکرده است.

اما در بحث برجام، خطیب‌زاده کم‌کم از مرز تکرار یا موضع‌گیری بی‌محتوایی که عملا پاسخی به سؤالی نداده باشد، در حال عبور است و به نقطه‌ای رسیده که حرف‌های او با بدیهیات روی زمین مذاکرات نیز فاصله آشکار دارند. او در نشست خبری امروز خود در پاسخ به سؤالات درباره برجام چند موضع‌گیری غریب داشت که هر کدام از آن‌ها با بررسی کمی تناقض‌های خود را آشکار می‌کنند و سؤالاتی بی‌پاسخ بر جای می‌گذارند.

آمریکا و «دخالت» در منابع مسدود ایران

چندی پیش، برخی منابع خبری نزدیک به دولت ایران بار دیگر از آزادسازی قریب‌الوقوع منابع مسدودشده ایران خبر دادند و خطیب‌زاده بعدی از یک نوبت اظهار بی‌اطلاعی، تلویحا گفت مسیر چنین اتفاقی در حال طی‌شدن است. این اخبار واکنش ند پرایس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا را در پی داشت که کل ماجرا را تکذیب کرد. خطیب‌زاده در مورد آزادسازی منابع ارزی ایران و در پاسخ به سؤالات درباره مواضع آمریکا در این باره گفت: «آزادسازی منابع جمهوری اسلامی ایران، بازگشت پول‌هایی که از صادرات کالا و خدمات است و ربطی به کشورهای ثالث ندارد، آمریکا تلاش می‌کند در مورد هر موضوعی مداخله کند که با ادعاهای آقای بایدن فاصله دارد. ایران هرچه صادر کرده است، پولش را دریافت می‌کند. در خصوص آزادسازی منابع، توضیحاتی را ارائه دادیم و سفری انجام شد و هیاتی به ایران آمد و همه چیز در مسیر خودش در حال پیگیری است و به آمریکا اجازه نمی‌دهیم در آن دخالت کند.»

همین پاراگراف کوتاه چند نکته را نادیده گرفته است. اساسا مشکل مسدودشدن منابع ایران در کشورهای خارجی حاصل اقدام آمریکا بوده است. تحریم‌ها و محدودیت‌های اجبارشده از سوی آمریکاست که باعث شده است، کره جنوبی، عراق و جاهای دیگر پول ایران را ندهند. طرف‌های ایران به‌خصوص کره‌ای‌ها نیز در چند نوبت مشخص کرده اند که بدون اجازه آمریکا در این زمینه اقدامی نمی‌کنند. در نتیجه مشخصا یک پای مشکل آمریکاست. اگر ایران می‌خواهد و می‌تواند به آمریکا «اجازه دخالت ندهد» پس اساسا چرا این مشکل وجود دارد؟ چرا طلب‌های ایران همین الان در خزانه نیست؟ خطیب‌زاده می‌گوید: «ایران هر چه صادر کرده است، پولش را دریافت می‌کند.» این خلاصه‌ای است دقیقا برعکس چیزی که اتفاق افتاده است. ایران چیزهایی را صادر کرده است و اکنون سال‌هاست پولش را دریافت نکرده است. کل مشکل هم همین دریافت نکردن پول است. «سفری انجام شد و هیئتی به ایران آمد» نیز به هیچ وجه جمله امیدوارکننده‌ای نیست وقتی دقت شود که پیش از این سفر، سفرها انجام شده است و هیئت‌ها آمده اند و رفته اند و حاصلی در دست نبوده است.

فضای خالی وین

خطیب‌زاده در همین نشست درباره مذاکرات احیای برجام حرف‌های خود را با این حسن مطلع کلید می‌زند: «موضوعات گفت‌وگوهای وین برای همه عزیزان به خوبی روشن شده است، ما تا زمانی که به کلیت توافق نکنیم، درباره هیچ چیز توافق نخواهیم کرد. موضوعاتی هنوز باقی مانده است و قرار نیست در برجام تغییری انجام شود و موضوعات باقیمانده زمانی که تمام شود، می‌توانیم بگوییم توافق در دسترس است.» بدون نگاه به تاریخ مطلب هیچ راهی برای تشخیص اینکه خطیب‌زاده این حرف‌ها را در فروردین ۱۴۰۱ زده است یا بهمن ۱۴۰۰ وجود ندارد اما مشکل اصلی در بقیه صحبت‌های اوست. او ادامه داده است: «آنچه که در وین در حال گفت‌وگو است با رعایت تمام مفاد برجام است و دو سند برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد معیار حرکت است و تبادل پیام‌ها بین تهران و واشنگتن از طریق مورا در حال انجام است.» سخنگوی وزارت خارجه سپس تأکید کرده است: «در حال حاضر جو وین منفی نیست، چرا که ایران و ۱+۴ همه کارهای خود را انجام داده‌اند و منتظر پاسخ مناسب از سمت واشنگتن هستند تا نگرانی‌ها را برطرف کنند، واشنگتن سیاست تاخیر را در پیش گرفته است و وین همچنان جو مناسبی برای احیای برجام است.»

کدام جو؟ کدام گفت‌وگو؟ مذاکرات وین هفته‌هاست متوقف شده است. هیئت‌ها در خانه‌های خودشان هستند، چادر خبرنگاران از نزدیکی هتل کوبورگ جمع شده است و حتی موضع‌گیری چندانی هم از دیگر بازیگران برجام به گوش نمی‌رسد. وقتی خطیب‌زاده از «آن چه در وین در حال گفت‌وگوست» حرف می‌زند، از کدام گفت‌وگو در کدام وین سخن می‌گوید؟ وقتی می‌گوید: «وین همچنان جو مناسبی برای احیای برجام است»، به این سؤال بدیهی فکر نمی‌کند که پس چرا کسی اصلا در وین نیست؟ قابل درک است که سخنگو مایل نباشد حرف جدیدی درباره وضعیتی بزند که به هر دلیل قصد ندارد چیز زیادی را درباره آن علنی کند اما این انتظار بالایی نیست که حرف‌های سخنگوی وزارت خارجه حداقل به اندازه اخبار روزنامه‌ای چند هفته گذشته به روز شده باشند. این تنها تقابل حرف‌های خطیب‌زاده با اخبار و واقعیت‌ها نیست.

تبادل پیام‌های بی‌پاسخ

او همچنان اشاره کرده است که تبادل پیام‌ها بین تهران و واشنگتن همچنان در حال انجام است. آخرین خبری که از مذاکرات برجام در رسانه‌ها منتشر شده اما چیز دیگری می‌گوید: آمریکا آخرین پیام ایران را که مورا منتقل کرد، بی‌پاسخ گذاشته است و کاخ سفید پس از عدم توافق دو طرف بر پیشنهادهای متقابل تصمیم گرفته است پیشنهاد تازه‌ای به تهران ندهد و کار را به تصمیم ایران واگذار کند. این خبر در بسیاری از رسانه‌ها منتشر شده است. چه طور سخنگو احساس نمی‌کند وقتی پس از چنین خبری چنین ادعایی می‌کند باید تلاشی کند تا ابهام حاصل از این تقابل روایت را رفع کند؟

چرا مشخص‌تر نه؟

اما مرور ابهامات و تناقضات حرف‌های خطیب‌زاده در کنار عامل دیگری نیز قرار می‌گیرد و آن این که دیگر مقامات نیز، یعنی به طور مشخص سیدابراهیم رئیسی رئیس دولت، حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه، علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی و علی باقری کنی، معاون سیاسی وزارت خارجه و مسئول مذاکرات هم چندان در این زمینه تکلیف را روشن‌تر نمی‌کنند. این وضعیت سؤال دیگری را نیز به دنبال خود دارد. چرا تا این حد در تنظیم موضع‌گیری‌های تریبون رسمی موضع‌گیری دیپلماتیک ایران اشکال وجود دارد و چرا این اشکالات ادامه دارد؟ در این باره بدون دسترسی به اتاق‌های تصمیم‌گیری چاره‌ای جز حدس و گمان نمی‌ماند.

بی‌توجهی به رسانه

احتمال اول چیزی است که علی باقری کنی نیز به آن متهم شده است و آن این که او و تیمش کاملا برخلاف تیم سابق وزارت خارجه توجهی به فضای رسانه‌ای ندارند و هیچ احساس نیاز نمی‌کنند که از طرف ایران چه چیز در این فضا منتشر شود یا این که چه امکاناتی برای تقابل روایت در فضای شبکه‌های رسانه‌ای و اجتماعی وجود دارد. باقری کنی نسبت به جایگاه و مسئولیتی که دارد، حضور بسیار اندکی در فضای رسانه‌های رسمی و اجتماعی داشته است و این تنها برخلاف رویکرد وزیر سابق خارجه، محمدجواد ظریف و حساب کاربری فعالش در توییتر نیست، بلکه بقیه بازیگران برجام نیز مکرر در این فضا حضور داشته اند، تا حدی که ورود داده و خط‌دهی به فضا از سمت همه به جز ایران انجام می‌شود.

محرمانگی دیپلماتیک

گزینه دیگر این است که دولت به هر دلیل احساس می‌کند نباید درباره روند مذاکرات احیای برجام از این شفاف‌تر و مشخص‌تر با مردم سخن گفته شود. این البته چندان مسئله غریبی در فضای گفت‌وگوهای دیپلماتیک نیست، چه این که تعاملات بین کشورها گاهی حتی تماما محرمانه برگزار می‌شود، اما در این مورد، این خودداری از حرف‌زدن صریح با مردم تا حدی نقض غرض است. از طرفی فضای ابهام درباره برجام آثار منفی خود را دارد. از طرف دیگر، در شرایطی که طرف‌های دیگر مدام در حال موضع‌گیری هستند، سکوت، مخفی‌کاری هم نیست بلکه واگذارکردن جریان اخبار به طرف مقابل است. علاوه‌براین، در داخل کشور نیز منتقدان دولت از دو سو، ساکت نیستند و نمایندگان مجلس هم آن چه درباره آن چه از وزارت خارجه به گوششان می‌رسد حرف‌هایی می‌زنند تا عملا تریبون موضع‌گیری سیاست خارجی ایران تنها تریبونی باشد که درباره موضع‌گیری در سیاست خارجی امساک به خرج می‌دهد.

از طرف دیگر، شکل فعلی اطلاع‌رسانی عملا جایگاه وزارت خارجه و سخنگویش را تخریب می‌کند به شکلی که شاید گوش‌هایی که به نشنیدن حرف‌های جدی از خطیب‌زاده عادت کرده اند، فردا روزی حرف جدی او را هم نشنوند. در نهایت مسئله دیگری که توجه به آن خالی از لطف نیست، چشم‌انداز فرداست. آیا برجام در مسیر احیا پیش می‌رود یا در مسیر فروپاشی؟ هر کدام از این دو مسیر که محتمل است، به نظر می‌رسد نقش بدیهی وزارت خارجه در صحنه داخلی آماده‌سازی باشد و برای این کار نیازی به افشای ناگفتنی‌ها هم نیست، چنان که در دوران وزارت خارجه پیشین، بدون این که اطلاعات اضافه‌ای منتشر شود، شکل موضع‌گیری‌های وزارت خارجه کم‌وبیش مشخص می‌کرد که اوضاع به سمت بهبود پیش می‌رود یا به سمت چالش. به همین خاطر هم بود که وقتی کار به امضای توافق برجام رسید کسی از ناگهانی بودن ماجرا شوکه نشد و در جاهایی مثل بازار نیز اثرات توافق از مدتی قبل از نهایی‌شدن ماجرا شروع شده بود.

فقدان روایت

عامل احتمالی دیگر در این وضعیت این است که وزارت خارجه نتوانسته است، روایتی را برای ارائه به مردم در این مرحله تنظیم کند. در دنیای دیپلماسی و رسانه، اخبار و داده‌ها به صورت فله ارائه نمی‌شوند بلکه مقام مسئول با کنار هم گذاشتن آن‌ها تصویری را در مقابل مردم ترسیم می‌کند و به نظر می‌رسد تیم فعلی هیچ ایده جدیدی برای ارائه تصویر از وضعیت فعلی برجام و بن‌بست فعلی گفت‌وگوها ندارد. این خود بحرانی خواهد بود مزید بر بحران و اگر وزارت خارجه خط روایی خود را نیابد، چه مذاکرات احیای برجام به نتیجه برسد و چه نرسد دچار چالش خواهد شد.

ترس از یاران سابق

اما یک گزینه دیگر نیز محتمل است که در این زمینه اثر گذاشته باشد و این گزینه را از سرنوشت دو موضع‌گیری مشخص‌تر وزیر خارجه درباره برجام می‌شود دید. امیرعبداللهیان یک بار درباره احتمال گفت‌وگوی مستقیم با ایالات متحده و یک بار درباره گزینه‌های تصمیم‌گیری درباره قرارداشتن سپاه در فهرست تروریستی آمریکا از موضع‌گیری کلی فراتر رفت و گزینه‌های مصداقی‌تر را مطرح کرد. هر دو بار، موجی از تریبون‌های جریان اصولگرا بودند که به او تاختند و او را به عقب‌نشینی مجبور کردند. این چالش البته چالش غافلگیرکننده‌ای نیست اما کم‌کم جدیت خود را نشان می‌دهد. تیم دیپلماسی دولت جدید از یاران سابق خود می‌ترسد.

دولت سیزدهم، محصول کسب قدرت کسانی است که قریب به اتفاق تصمیمات و گزینه‌های دولت سابق در حوزه دیپلماسی و نیز وزیر خارجه‌اش را از دم تیغ نقد و تهدید و تحدید و تخریب و تکذیب گذرانده بودند. حالا در مسند قدرت و در همان جایگاه، خود با برخی از گزینه‌هایی مواجه شده اند که پیشتر بابت آن‌ها دولت سابق را محکوم می‌دانستند. انتظاری که برخی داشتند این بود که مواجهه با این گزینه‌ها اصولگرایان را مجبور به پذیرش واقعیت از طرفی و استفاده از منافع اقدامات از طرف دیگر کند و در غیبت رقیب، آن‌ها بدون ارجاع به نقدهای سابق خود کم‌وبیش همان راه را بروند. چنین تجدید نظری البته تا حدی در تیم دیپلماسی دولت جدید دیده می‌شود اما مسئله اینجاست که بخش اندکی از جریان اصولگرایی در این جایگاه مستقیم با مسئله مواجه شده است و بخش اعظم این جریان، همچنان در تریبون‌های مختاری مثل کیهان، در دنیای شعار و نوشته سر می‌کنند و چیزی پیش نیامده که باعث شود آن‌ها هم ماجرا را طور دیگری ببینند.

شخص رئیسی نیز از طرفی برخلاف سلفش علاقه‌ای به موضع‌گیری در این زمینه و خرج‌کردن بخشی از سرمایه خود برای وزارت خارجه‌اش نمی‌بیند و از طرفی به نظر در دیگر حوزه‌ها به اندازه‌ای با خودی و غیرخودی درگیر است و ریسک ورود به این حوزه را نکند. وزارت خارجه اگر در مذاکرات احیای برجام شکست بخورد و تحریم‌ها برقرار بمانند، پس از سال‌ها ادعا در زمینی که مدعی همواری‌اش بوده زمین خورده است و اگر برجام را با مصالحه احیا کند باز نسخه کاملی که به قبلی‌ها تجویز می‌کرده، خود اجرا نکرده است. اما در هر دو حالت، بخشی از جریان اصولگرا یا از نظرگاه اقتصادی یا سیاسی به او خواهند تاخت و به نظر می‌رسد توان اجتماعی و رسانه‌ای دولت هم به گونه‌ای نیست که در مقابل چنین موجی قدرت ایستادگی داشته باشد. غیبت جریان رقیب، یعنی اصلاح‌طلب نیز اتفاقا اینجا به ضرر دولت است که نبود دشمن وحدت‌بخش، اصولگراها را در نقد یکدیگر راحت‌تر گذاشته است.

خبری که سرانجام خواهد آمد

خطیب‌زاده و دیگران در دولت و وزارت خارجه می‌توانند همچنان به کلی‌گویی و خودداری از واکنش مشخص به اخبار و ادعاها و مواضع ادامه دهند و نشست‌های خبری هفتگی وزارت خارجه می‌تواند همچنان بدون ارائه محتوای قابل توجه درباره برجام پیش برود. حتی وزارت خارجه می‌تواند در پرهیز از دو گزینه نامطلوب، برجام را تا جایی که می‌تواند در همین برزخ فعلی نگاه دارد تا نه به این گروه بابت ادامه تحریم و به آن گروه بابت مصالحه پاسخگو نشود؛ اما برجام رویین‌تن نیست. مذاکرات وین نیز برخلاف جدال خیروشر ابدی نخواهد بود. اگر ایران هم نخواهد، پایان مرحله فعلی دیر یا زود به ایران تحمیل خواهد شد. آن وقت دیگر شاید کسی اصراری هم نداشته باشد حرف‌های ولرم وزارت خارجه‌ای‌ها را در این باره بشنود، چرا که پیامدهای احیای برجام یا آن گونه که محتمل‌تر به نظر می‌رسد، فروپاشی برجام، آن چنان صدایی بلند خواهند کرد که نیازی و شاید جایی برای تریبون خشک سخنگویی نباشد.

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید

آخرین اخبار

پربازدیدترین