استاد دانشگاه تهران: انصافا باید جایزه داد به کسانی که باعث شدند ۱۴ نماینده اول تهران زیر ۵ درصد آرای مردم را داشته باشند
کد خبر: 16515

استاد دانشگاه تهران: انصافا باید جایزه داد به کسانی که باعث شدند ۱۴ نماینده اول تهران زیر ۵ درصد آرای مردم را داشته باشند

پس از سال‌ها صرف سرمایه، تبلیغ و بهره‌کشی از رسانه‌ها، پروژه‌ها، ارزش‌ها و... یک گروه موفق شده است در مرکز سیاسی کشور فقط با پنج درصد آرا به مجلس راه یابد... بنای سیاسی کشور پیچیده و مردم فرهیخته‌ای همچون ایران را نمی‌توان بر چنین بنیانی گذاشت.

کیومرث اشتریان استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، در روزنامه شرق نوشت:

کشاندن مردم به پای صندوق رأی وظیفه احزاب است نه حاکمیت. چرا باید کل حاکمیت خود را خرج دعوای سانا، مانا، پانا، جانا و... کند؟

مردم در صورتی به پای صندوق می‌آیند که احساس کنند رأی آنان معنایی دارد. چرا باید امنیت ملی خرج شماری اندک از آدمیان شود که نیازمند الفبای درس سیاست هستند؟

کسانی که در پشت صحنه، گرداننده فضای سیاسی بوده‌اند و کشور را به جایی رسانده‌اند که ۱۴ نماینده اول آن در تهران با کمتر از پنج درصد از واجدان شرایط به مجلس بروند، الحق که شایسته جایزه ویژه! سیاسی‌اند.

اینکه در روزهای پایانی منتهی به روز انتخابات، امکانات رسانه‌ای و تبلیغاتی همه نظام سیاسی را برای بسیج و تهییج مردم به کار ببریم تا مردمان‌ پای صندوق رأی بیایند، نسخه‌ای منسوخ است. شرکت در انتخابات یک فرایند است. یک تاریخچه دارد. یک محتوا دارد. یک معنا دارد. مشارکت پیامد شماری از عوامل است که در طول زمان رخ داده‌اند. اقبال به صندوق، در نتیجه تحلیل آدمیان از این امر است که آیا اساسا رأی‌دادن تأثیر دارد یا خیر؟

اینکه مدت‌زمان طولانی با تحزب بجنگید و انتظار داشته باشید در آخرین لحظات و آخرین روزهای نزدیک به انتخابات با رویکردی توده‌ای، مردم را به پای صندوق بکشانید، خیالی واهی است. این، احزاب سیاسی‌اند که زندگی سیاسی را معنادار می‌کنند و مبارزه سیاسی‌، رأی‌دادن و هویت سیاسی مردمان را به تدریج متجلی می‌کنند. مسئولیت مشارکت باید با خود مردم باشد؛ و این در صورتی است که فرق و فارقی در سیاست وجود داشته باشد. بالاخره مردم باید بدانند «تفاوت در چیست؟». اینکه پس از کلی دعوا و جدل، ندانم که شانا اسم یک ائتلاف است یا اسم یک خبرگزاری نفتی‌، یا اینکه بالاخره سر درنیاوریم که بین شانا، امنا، صبحنا، مانا، خانا، پانا و سانا اختلاف بر سر چیست، چگونه می‌توان رأی داد؟

نکته و نیاز اصلی، ضرورت دستیابی به نظم سیاسی-فکری در جامعه ایرانی است. یک جامعه سیاسی باید بتواند به هنجارهایی روشن و قابل طبقه‌بندی بر اساس مطالبات و آمال و آرزوها تقسیم‌بندی شود. درست همچون کودکی که به تدریج بزرگ می‌شود و معانی گوناگونی را تجربه می‌کند و به هویت روشنی می‌رسد. جامعه ایرانی پس از ۴۰ سال انتخابات پی‌درپی، علی‌الاصول باید به درجاتی از شفافیت خواست‌ها و مطالبات خود نائل می‌شد و بایستی سنت‌های گوناگون سیاسی درون خویش را می‌شناخت، نه اینکه از پس سالیان، انبوهی از کاندیداهای بی‌نام‌ونشان را نماد زندگی سیاسی و سرزندگی اجتماعی معرفی کند، یا اینکه تنها اقلیتی به نماد جامعه سیاسی ایرانی تبدیل شده باشند که حتی در درون خود نیز به هویت روشنی نرسیده باشند و فاقد نظریه روشنی برای حکمرانی و توسعه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی باشند.

تحزب پایدار (بر وجه پایداربودن تحزب تأکید دارم) و وجود احزاب شناسنامه‌داری که در گذر زمان به بازسازی و نوسازی فکری خود دست زده باشند و نماد تربیت سیاسی مردمان باشند، می‌تواند سنت‌های سیاسی گوناگون بیافریند و کشور را از سردرگمی سیاسی و بی‌ثباتی ‌درآورد.

دعوت مردم به پای صندوق رأی کار احزاب و سنت‌های جدی سیاسی است، نه کار چند پدرخوانده، خواننده، هنرپیشه و ورزشکار. آنگاه که این فرصت از کشور و نظام گرفته شود، منتظر تغییری جدی در اقبال مردم به صندوق رأی نباید بود.

نه‌تنها این نشده، بلکه سرمایه سیاسی نیز تولید نشده است. پس از ۴۰ سال انتخابات پی‌درپی، هیچ هویت روشن سیاسی از درون این انبوه کاندیدا پدیدار نشده است، بلکه همان اقلیت پنج‌درصدی هم فاقد تئوری سیاسی‌اند و فعالیت‌های آنان و رقابت‌هایشان هم در حد دعواهای نازل و روزمره حیدری-‌نعمتی است.

پس از سال‌ها صرف سرمایه، تبلیغ و بهره‌کشی از رسانه‌ها، پروژه‌ها، ارزش‌ها و... یک گروه موفق شده است در مرکز سیاسی کشور فقط با پنج درصد آرا به مجلس راه یابد... بنای سیاسی کشور پیچیده و مردم فرهیخته‌ای همچون ایران را نمی‌توان بر چنین بنیانی گذاشت.

 

دیدگاه تان را بنویسید

آخرین اخبار

پربازدیدترین