اسرائیل دشنه‌ای برای ممانعت از تغییرات مثبت در منطقه است
کد خبر: 10332
جابری انصاری:

اسرائیل دشنه‌ای برای ممانعت از تغییرات مثبت در منطقه است

حسین جابری انصاری، کارشناس مسایل خاورمیانه تأکید کرد: رژیم صهیونیستی بدون هم پیمانی با دولت های غربی امکان ایجا، بقا و ادامه حیات را ندارد و نخواهد داشت. اسرائیل به واسطه حمایت هایی که از سوی دولت های غربی می شود، خدمات و سرویس هایی ارایه می دهد، دشنه ای برای ممانعت از تغییرات مثبت در منطقه است.

بیان فردا | حسین جابری انصاری در نشست «فلسطین، ریشه ها و پیامدها» در ابتدا چند پرسش مطرح کرد و گفت: آیا پروژه صهیونیسم سیاسی و اینکه دولتی به نام اسرائیل تأسیس شده، پاسخی به مساله تاریخی یهودیان است؟ در ایران برخی از روشنفکران در محافل فکری و سیاسی مطرح می کنند که یک مشکل و مساله ای در یک جایی از دنیا به نام «یهودآزاری» وجود داشته که نقطه اوج آن در جنگ جهانی به «هولوکاست» منجر شده و حال پرسش این است که آیا اسرائیل برای پاسخ به این مشکل تأسیس شده است؟

وی در پاسخ به این پرسش ها، بیان کرد: بله صهیونیسم سیاسی یک تفسیر غیر کلاسیک و غیر سنتی از یهود بود و یک ارایه ای از یهودیت سیاسی ذیل فضایی است که در اروپا ایجاد شد.

وی اضافه کرد: بعد از شکل گیری دولت در کشورها، عده ای به دنبال این بودند که مساله یهودیان را به بهانه مشکلات تاریخی که با مسیحیان داشتند، برجسته کنند.

وی در ادامه به تاریخچه اختلاف میان مسیحیان و یهودیان اشاره و خاطرنشان کرد: وقتی حضرت مسیح(ع) ظهور کردند، یهودیان نپذیرفتند که حضرت مسیح(ع) است و از همان تاریخ دعوای مسیحیان و یهودیان آغاز می شود. یهودیان تا به امروز هم معتقدند که حضرت مسیح(ع) ظهور نکرده و در آخر الزمان خواهد آمد. این دعوای تاریخی در واقع به یک مساله ای در اروپا با عنوان «یهود آزاری» منجر می شود و اوج آن به هولوکاست و کشتار جمعی می رسد.

وی ادامه داد: صهیونیسم سیاسی در پاسخ به این مساله است که از ناسیونالیستی که در اروپا شکل گرفته و دولت کشور شکل می گیرد، ما هم برای حل مساله یهودی از همین ایده استفاده کنیم و یهودیان را از سراسر جهان در این سرزمین جمع کنیم و دولتی به نام اسرائیل را شکل دهیم؛ اما این تنها یک بُعد از صهیونیسم سیاسی است. صهیونیسم سیاسی بُعد دیگری هم دارد و آن تفسیر الهیاتی جدیدی است که از موضوع بازگشت و وظیفه یهودیان شکل می گیرد.

وی عنوان کرد: مطابق تفسیر سنتی، یک یهودی و تشکیل قوم اسرائیل و غلبه یهودیان بر جهان و تشکیل مجدد دولت اسرائیل منوط به ظهور مسیح(ع) است و در واقع تقدیر الهی است که یهودیان در آوارگی باشند. صهیونیسم سیاسی به عنوان یک مکتب یهودی، تفسیر دیگری ارایه می دهد و آن اینکه ما وظیفه داریم دولت تشکیل دهیم و تشکیل همین دولت هم مقدمات ظهور مسیح را فراهم خواهد کرد.

وی در ادامه با طرح پرسشی دیگر گفت: آیا مساله اسرائیل و پروژه صهیونیست تنها همین یک نکته است؟ این ایده در ذهن برخی از روشنفکران یهودی شکل گرفت، اما چطور این طرح عملیاتی شد؟ چطور یک دولتی آمد و در این منطقه و قلب جهان و نقطه ژئوپلتیک شکل گرفت؟ مساله به این سادگی نیست. جهان سیاست بنگاه خیریه نیست و کسی فی سبیل الله و حداقل قدرت های بین المللی برای کسی کار نمی کنند.

وی ادامه داد: اتفاقی که افتاد این است که وزیر خارجه وقت بریتانیا اعلام می کند و رسماً متعهد می شود که از ایده تشکیل دولت یهود در فلسطین حمایت خواهد کرد لذا اجرایی شدن این طرح سرعت می گیرد. در واقع در همین دوره، بریتانیا قیومیت فلسطین را برعهده می گیرد و این لحظه تاریخی، لحظه فروپاشی امپراطوری عثمانی است و در منطقه یک تب و تابی بین ملت های عربی و اسلامی وجود دارد و بناست نهضتی از نو شروع و ساخته شود. در این لحظه تاریخی بریتانیایی ها که قیومیت فلسطین را برعهده دارند به صهیونیست ها در حوزه نیرو، سلاح، شهرک سازی و بازگشت مهاجرین کمک می کنند و به مرور این پروژه ذهنی جمعی از روشنفکران یهودی به یک پروژه واقعی روی زمین تبدیل می شود و در ادامه جنگ هایی اتفاق می افتد و این دولت مستقر می گردد.

بنابراین اگر کسی می گوید که این دولت پاسخ به مساله «یهودی» است، تنها یک جزء کوچک از مجموعه مسایل را مطرح می کند و جزء مهم تر این است که این دولت بدون هم پیمانی بین صهیونیست ها با دولت های قدرتمند غربی، امکان ایجاد، بقا و ادامه حیات نداشت و تا به امروز هم اسرائیل در برابر حمایت هایی که از او می شود، سرویس و خدماتی ارایه می دهد. در حقیقت اسرائیل، دشنه ای است که در منطقه فرو کوبیده شده برای اینکه جلوی نهضت، حرکت و هرگونه تغییر مثبت در منطقه را بگیرد.

وی توضیح داد: وقتی فلسطین اشغال و روند دموکراتیک متوقف شد، ملت ها، توده ها، نخبگان و روشنفکران گفتند که ارتشی ها باید فلسطین را آزاد کنند، پس از آن ارتشی ها یکی پس از دیگری در جهان عرب کودتا کردند و پی در پی نظام های کودتایی روی کار می آیند، در حقیقت این نظام های کودتایی به نام آزادی فلسطین می آیند، ولی بر صندلی که می نشینند مطابق با روحیه همه دیکتاتورها در خاورمیانه و جهان، از جای خود تکان نمی خورند و فلسطین را به حال خود رها می کنند و حتی با اسرائیل صلح می کنند.

وی ادامه داد: نظام های کودتایی تا سال 2011 باقی می مانند تا نهضتی در منطقه اتفاق می افتد و با کانون های قدرت، ارتش ها و مراکز مافیایی که در طول چند دهه گذشته حاکم بودند، بهار عرب را دوباره به خزان عرب تبدیل می کنند. در واقع عملاً روند طبیعی دموکراسی، رشد، توسعه و همه روندهای طبیعی که در منطقه ما در پسافروپاشی امپراطوری عثمانی باید اتفاق می افتد با این خنجر و دشنه ای که در منطقه کوبیده شد، متوقف گردید. نمی گویم که ما نقشی نداریم بلکه حتماً نقش  داریم، اما این نقش هم در سلسله عوامل باید مورد توجه قرار بگیرد.

وی با تأکید بر اینکه «یهودآزاری و هولوکاست» در اروپا و غرب انجام شد نه در جهان اسلام، گفت: هزینه این طرح غربی ها در منطقه از جیب مسلمانان پرداخت شد و سوال اینجاست که چرا هولوکاست در اروپا انجام شد و هزینه آن را ملت های عرب و اسلامی یا فلسطینی باید پرداخت کنند؟

نکته بعدی اینکه هولوکاست یک مساله تاریخی است و در یک مقطعی یهودآزاری در جهان اتفاق افتاده و بعد هم به هولوکاست منتهی شده است، آیا هولوکاست و یهودآزاری یک ملتی مجوز شرعی، قانونی، سیاسی و بین المللی برای اجرای هولوکاست مستمر و دائم چند دهه ای در ارتباط با یک ملت و سرزمین دیگری می شود؟ آیا این اخلاقی و انسانی است و به لحاظ حقوقی، قانونی، سیاسی و بین المللی قابل دفاع است؟ شما از یک هولوکاست تاریخی حرف می زنید که اگر کسی آن را نفی کند، در تمام اروپا او را زندانی می کنید، اما چطور غربی ها از یک هولوکاست جاری در طول 8 دهه گذشته در فلسطین حمایت می کنند؟! این چه استانداردی است که در سیاست کثیف بین المللی دنبال می شود و بر اساس این سیاست یک ملتی مستمراً در طول چند دهه تمام حقوق بدیهی و طبیعی آنها نقص شده، سرزمینش اشغال شده و یک میلیون فلسطینی در جنگ 1948 آواره شدند!

می گویند گروه های مقاومت، تروریسم هستند، در حالی که «مقاومت» در تمام تاریخ بشر مشهور بوده، مقاومت هر ملتی در برابر اشغال خارجی مشروع ترین مسایل است. می گویند «خشونت» محکوم است، اگر خشونت محکوم است چرا بالاترین درجه اعمال خشونت توسط اسرائیلی ها از لحظه اشغال فلسطین در سال 1948 تا به امروز به شکل مستمر امتداد پیدا کرده است؟ آیا بمباران غزه خشونت نیست و دفاع مشروع است!؟ اگر این دفاع مشروع توسط اشغالگران به خاطر عملیاتی است که فلسطینی ها انجام دادند، آیا کل کاری که فلسطینی ها انجام می دهند برای اینکه وضعیت خود را به نقطه ای برسانند و از این وضعیت بی سامانی و آوارگی رهایی پیدا کنند، مقاومت و دفاع مشروع نیست!؟

وی گفت: رییس جمهور اسرائیل اعلام کرده همه کسانی که در غزه هستند، مسئول و شریک در کاری هستند که حماس انجام داده چون اگر شریک نبودند باید شورش می کردند، آیا این منطق درست است؟

صهیونیست ها قانونی دارند تحت عنوان «قانون بازگشت» که براساس این قانون هر یهودی در جهان به محض اینکه اراده کند، می تواند به سرزمین اشغالی بیاید. این یهودیان تا به همین امروز به اراضی اشغالی می آیند و شهرک سازی می کنند و اراضی فلسطینیان را می گیرند. هیچ یک از حقوق فلسطینی ها داده نشده و بدیهی ترین حقوق فلسطینی ها نقض و نفی شده، در تمام نبردها و درگیری ها کشتار نهادینه و سازمان یافته و تروریسم رسمی دولتی در ارتباط با آنها اعمال می شود. آیا فلسطینی ها حق دفاع از خود را ندارند؟ حق پیگیری حقوق بدیهی و طبیعی خود را ندارند؟

جابری انصاری در پایان اظهار داشت: به نظرم پاسخ این سوالات کاملاً روشن است، اما آنچه اجازه نمی دهد این پاسخ های روشن و بدیهی در جهان مورد توجه قرار گیرد، منافع و سیاست کثیف قدرت های بین المللی است. این قدرت ها به دنبال اهداف خود هستند و توجهی به حقوق بشر، دموکراسی، اشغال سرزمین و تروریسم ندارند. آنچه برای آنها مهم است منافع آنهاست و کاشتن اسرائیل در منطقه و استمرار حیات رژیم صهیونیستی، تأمین کننده منافع آنها در کنترل و مدیریت صحنه منطقه خاورمیانه است.

 

دیدگاه تان را بنویسید