اگر استادی از ترس اخراج حقیقت را بیان نکند، استاد شایسته‌ای نیست
کد خبر: 8222
حسن امین:

اگر استادی از ترس اخراج حقیقت را بیان نکند، استاد شایسته‌ای نیست

پروفسور حسن امین، استاد پیشین صاحب کرسی دانشگاه گلاسکو کالیدونیان انگلیس در فلسفه و از شاگردان علامه حسن‌زاده آملی، در واکنش به اخراج اساتید دانشگاه، گفت: اگر استادی از ترس اخراج حقیقت را بیان نکند، استاد شایسته‌ای نیست.

بیان فردا | استاد پیشین صاحب کرسی دانشگاه گلاسکو کالیدونیان انگلیس در فلسفه و از شاگردان علامه حسن‌زاده آملی با تأکید بر اینکه باید استقلال اعضای هیأت علمی مراعات شود، گفت: بسیار متأسف هستم که می‌بینم استادان دانشگاه‌های ایران به خاطر اظهارنظرهای خشونت‌پرهیز که جز بیان نقد علمی و در حقیقت دغدغه حفاظت از منافع ملی و پاسداری از حقوق ملت چیزی نیست، از شغل خودشان اخراج می‌شوند و چنین چیزی اگر خدای ناکرده در یک کشور متمدن و پیشرفته پیش بیاید، به کارزار بسیار مهمی و لعن و نفرین مدیران ساختار دانشگاهی دولتی منجر خواهد شد.

مشروح گفت‌وگو با پروفسور حسن  امین را در ادامه می‌خوانید:

می‌خواهیم راجع به شأن و منزلت اساتید از شما بشنویم تا بعد وارد بحث اخراج اساتید شویم.

از همه چیز مهمتر این است که برای تعالی و رشد دانشگاه، تولید علم و ارتقاء سطح پژوهش، ما همیشه معتقد بودیم و هستیم که دانشگاه و استاد باید مستقل باشد؛ و فرمان‌بر و مطیع دولت‌ها و حکومت‌ها نباشد. برای اینکه علم همچنان جاری و ساری، پایدار و مستمر هست در حالی که همه جای دنیا ممکن است با تغییر کابینه سیاست‌های کلی و جزئی و اولویت‌ها تغییر کند. یعنی کسی که یک پروژه علمی دارد، در مقام تولید محتوا است و استادانی که در مقام تحقیق و پژوهش هستند نمی‌توانند تحت تأثیر شرایط سیاسی کار درازمدت خودشان را تغییر بدهند.

از این جهت ما ملت بسیار خوش شانسی بوده‌ایم که در برهه‌ای از زمان، هنگامی که ما در کل کشور فقط یک دانشگاه تهران را داشتیم، قانون رسمی به عنوان «قانون استقلال دانشگاه تهران» مصوب و در حقیقت دانشگاه تبدیل به یک مجموعه علمی خودگردان شد که رؤسای گروه و دانشگاه و همچنین رئیس دانشگاه به انتخاب خود اعضای هیأت علمی بودند.

شما می‌دانید این دانشگاه مستقل بود که در مواضع و مقاطعی مقابل شخص شاه و حکومت سلطنتی ایستادگی کرد. همچنان من معتقدم که باز هم باید استقلال اعضای هیأت علمی مراعات شود. انواع نقد، اعم از نقد سیاست‌مداران یا سایر موارد، وظیفه روشن‌فکران و استادان است و ما نمی‌توانیم این وظیفه و تکلیف را خدای ناکرده به گناه، جرم و مکافات و جزای اخراج تبدیل کنیم؛ که کاملا مخالف اصل اصیل استقلال پژوهشگر، استاد و مدرس دانشگاه است.

شما در دانشگاه‌های مختلف دنیا تحصیل و تدریس داشته‌اید. شهید مطهری با اینکه تمام قد مخالف حکومت شاه بود و علیه او کار می‌کرد، تا اواخر حکومت پهلوی در دانشگاه تهران آزادانه تدریس داشت. اگر خاطره‌ای در این خصوص دارید برای ما بفرمایید.

مرحوم دکتر سیدحسین نصر به نوعی از شاگردان علامه طباطبایی بود و مرحوم مطهری هم کتاب معروف تدریس فلسفه علامه طباطبایی را با حواشی زیاد منتشر کرده بود و به سفارش ایشان عضو هیأت علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران شد؛ در حالی که تحصیلات ایشان تمام و کمال حوزوی بود. اما علم به اندازه کافی ارزش داشت که نگاه نکنند به اینکه اینها تحصیلات کلاسیک نداشتند.

بنابراین، در آن زمان هم ما موارد زیادی را شاهد بودیم که ارزش علم در همه دانشکده‌ها تلقی می‌شد. مثلا خودم سال 1345 وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شدم. آنجا سه تن از اساتید ما مجتهد و دو نفر از آنها معمم بودند. مرحوم استاد محمد سنگلجی، برادر شریعت سنگلجی از اصلاح‌گران دینی معروف، معمم بود و تحصیلات آکادمیک نداشت؛ و همچنین استاد میرزا محمود شهابی خراسانی. این استقلال دانشگاه بود که بدون تشریفات از این بزرگان دعوت کرد استاد دانشگاه شوند و امثال من از محضر آنها برخوردار می‌شدیم.

همچنین در دانشکده الهیات مرحوم استاد حکیم شیرازی بسیار مرد دانشمند و عارف بزرگی بود؛ از همه آنها بالاتر، استاد الاساتید همه ما که من محضر ایشان را هم درک کردم، علامه سید محمدکاظم عصار در دانشکده الهیات دانشگاه تهران بودند. همه اینها مستقل بودند و عجب آنکه در دوره پهلوی اول که همه کارمندان دولت باید لباس متحد الشکل می‌پوشیدند، علامه عصار مجوز گرفته بود که با لباس روحانیت در دانشکده الهیات دانشگاه تهران تدریس کند.

من به نوبه خودم به عنوان یک استاد دانشگاه که سال‌های مدید در انگلستان عضو هیأت علمی بوده و بعد هم در دانشگاه‌های مختلف دنیا تدریس و سخنرانی کرده، بسیار متأسف هستم که می‌بینم استادان دانشگاه‌های ایران به خاطر اظهارنظرهای خشونت‌پرهیز که جز بیان نقد علمی و در حقیقت دغدغه حفاظت از منافع ملی و پاسداری از حقوق ملت چیزی نیست، از شغل خودشان اخراج می‌شوند و چنین چیزی اگر خدای ناکرده در یک کشور متمدن و پیشرفته پیش بیاید، به کارزار بسیار مهمی و لعن و نفرین مدیران ساختار دانشگاهی دولتی منجر خواهد شد.

من امیدوارم مسئولان ما هم توجه داشته باشند و از درگیری با استادان منتقد خودداری و پرهیز کنند. چون به هر حال باید در سمت صحیح تاریخ ایستاد و از وظایف همه استادان در هر رشته و تخصصی این است که منافع عمومی و منافع جامعه را بر منافع خصوصی خودشان ترجیح بدهند. یعنی اگر استادی از ترس اینکه اخراجش نکنند حقیقت را بیان نکند، در حقیقت استاد شایسته‌ای نیست. استاد خطر می‌کند ولی مدیران کلان جامعه هم نه تنها باید قدر آن انتقاد را بدانند، بلکه باید آنها را بخواهند و از دانش و تخصص آنها استفاده کنند.

توصیه شما به خود اساتید چیست که در چنین شرایطی اتحاد داشته باشند؟

در دانشگاه‌های خارج «اتحادیه استادان» وجود دارد. یعنی هر کسی که در دانشگاه‌های انگلستان استخدام می‌شود، مختار است که به اتحادیه استادان بپیوندد. آنجا یک انجمن یا کانون صنفی است و مثل نظام پزشکی، کانون وکلا یا کانون سردفتران، اتحادیه استادان دانشگاه هم برای حمایت از استادان است که اگر خدای ناکرده در مسأله‌ای مورد تبعیض قرار بگیرند یا اینکه حقوق آنها تضییع شود، آن اتحادیه از استادان حمایت می‌کند؛ و علاوه بر اینکه در روزنامه‌ها و رسانه‌ها از آنها حمایت می‌شود، آن استاد حق دارد که از طریق اتحادیه معترض شود، دادخواست بدهد و دادخواست او در یک مجمع بی‌طرف طرح می‌شود که در حقیقت مثل شورای داوری بین کارمند و کارفرما است.

دیگر استادان هم باید با همکاری و همیاری بتوانند از استادانی که در معرض از دست دادن شغل خودشان قرار گرفته‌اند، حمایت کنند. همان داستان معروفی است که ما در «کلیله و دمنه» داستانی داریم یک پرنده رهبری پرندگانی که به دام افتاده بودند را بر عهده داشت و گفت همه ما باید با هم این دام را بالا ببریم و موش این دام را از پاهای ما بکند تا ما بتوانیم آزاد شویم؛ اما یک تنه یا چند نفر از میان یک جمعیت چندین هزار نفره نمی‌توانند همه آن صدمات را به جان بخرند و بار سنگین مسئولیت اجتماعی را به تنهایی بر دوش بکشند. به این دلیل همکاران دانشگاهی هم باید از یکدیگر حمایت کنند.

البته ما معتقد هستیم که باید عدالت کاملا رعایت شود. ممکن است موردی پیش بیاید که استادی مرتکب خطایی شود، خدای ناکرده ممکن است تقلب کند، استفاده نامشروع از تحقیقات دانشجویان دکتری یا کارشناسی ارشد داشته باشد، رشوه بگیرد یا خدای ناکرده روابطی با دانشجو یا اعضای جوان‌تر هیأت علمی داشته باشد که حیثیت دانشگاه را مخدوش کند. در چنین مواردی باید عدالت اجرا شود و دانشگاه و مدیرانش باید با چشم و گوش باز آنها را تنبیه و در صورت لزوم مجازات کنند.

اما کاری که در خدمت خلق و در جهت حمایت از منافع ملی هست، در حقیقت اینها سخنگوی اکثریت خاموش شده‌اند یا از دانشجویان، آزادی‌ها و حقوق شهروندی دفاع می‌کنند و این جای تنبیه و مجازات ندارد و در درازمدت هم جواب نمی‌دهد. برای اینکه حق همیشه پیروز است و عدالت همیشه حرف آخر را می‌زند.

 

نسبت به گزینش و جایگزینی افراد هم توصیه شما را بشنویم. آیا کسی صرف اینکه در صنف خاصی حضور دارد، مجری تلویزیون یا هر چیز دیگری است، او را بیاورند و دیگری را بیرون کنند، چه تأثیراتی در این فضا دارد؟

من خودم شاهد زنده این کارهای در حقیقت بی‌اخلاقی و بداخلاقی هستم. برای اینکه در یک مقطعی با اینکه من هیچ نیازی نداشتم، با اصرار همکارانم در گروه حقوق بین‌الملل دانشکده حقوق دانشگاه علامه طباطبایی صورت‌جلسه کردند و نوشتند استخدام جناب آقای پروفسور امین اسباب افتخار گروه، دانشکده و دانشگاه خواهد بود. به رغم چنین صورت‌جلسه رسمی که برای بخش گزینش ارسال شد، دوستان محترمی که در بخش حراست و اطلاعات بودند گفتند ما به علم کاری نداریم، التزام نظری و علمی ایشان به کلیات مورد قبول ما برای ما مسلم نیست و بنابراین مخالفت می‌کنیم.

چون هیچ نیازی نداشتم، بلافاصله که به من ابلاغ شد، عوض اینکه برابر شیوه‌های معمولی که متأسفانه در ایران جاری است و پارتی‌بازی و لابی و انواع و اقسام حرکت‌های آن گونه می‌کنند، گفتم جامعه دانشگاهی ایران به وجود امثال من نیازمند هست و من هیچ نیازی ندارم. دانشگاه خودم همچنان دنبال من هستند که در دوره دکتری به عنوان استاد راهنما، مشاور و داور با آنها همکاری داشته باشم و دانشگاه‌های دیگر سراسر جهان دنبال همکاری با من هستند. من در پنج قاره جهان به عنوان داور و مشاور دانشجو داشته‌ام. بنابراین من نه احتیاج به پولش دارم و نه از جهت مقام می‌تواند چیزی بر من اضافه کند.

بنابراین، خود من شاهد هستم که دانشجویان ما به این ترتیب از تجارب استادی محروم می‌شوند که با شایسته‌سالاری در انگلستان به آخرین مرتبه علمی دانشگاه رسیده است. این دانشجویان باید چقدر پول خرج کنند و چه شهریه کلان 20 هزار پوندی بدهند که من یا کسی مثل من در انگلستان استاد راهنمای آنها شود. من با پای خودم به ایران آمده‌ام و این دانشجو ارز را از ایران خارج نمی‌کند و در همین مملکت از تجارب، دانش و آگاهی‌های من و امثال من استفاده می‌کند.

جای خیلی تأسف هست که در مرحله گزینش هم این مشکلات وجود دارد. من امیدوار هستم که عقلای قوم به هر حال مصالح درازمدت کشور را بر این سلیقه‌های شخصی، خصوصی و فردی یا جناحی، حزبی و گروهی خودشان ترجیح بدهند تا اینکه ما لااقل از جهت تولید علم و پژوهش به یک حدی برسیم که از این که هستیم عقب‌تر نمانیم.

ادامه روند اخراج اساتید در کشور، چهره علمی دانشگاه‌های ایران را در میان دانشگاه‌‌های جهان چطوری نشان خواهد داد؟

جای تأسف هست اگر به جای استادان مستقل و کسانی که خادم علم هستند، دانشگاه‌ها پر شود از اعضای هیأت علمی که خودشان را کارمند حاکمیت می‌دانند، کسانی که چشم بر حقایق و منافع ملی می‌پوشانند، قطعا جایگاه علمی ایران در نظر دانشگاه‌های جهان و همتایان ما در کشورهای دیگر ریزش خواهد کرد؛ فروخواهد افتاد و رنکینگ ما پایین خواهد آمد.

برای اینکه اعتبار دانشگاه به استادانی است که بتوانند فارغ از نگاه رئیس و مرئوسی آنچه واقعیت هست را به دانشجو، جامعه و کل جهان اظهار کنند؛ بدون هرگونه ترسی از اینکه معیشت آنها ممکن است دچار اختلال شود یا ممکن است شغل‌شان را از دست بدهند. این خواه ناخواه در سطح جهان یک تأثیر منفی برای اعتبار نظام دانشگاهی ایران ایجاد خواهد کرد.

 

دیدگاه تان را بنویسید