قبلا استادان علوم اجتماعی را اخراج میکردند، بعد از اعتراضات ۱۴۰۱ همه را
علی سرزعیم از استادان اخراج شده دانشگاه در دولت رئیسی، میگوید: قبلا فقط استادان علوم اجتماعی را از دانشگاهها اخراج میکردند تا نتوانند به ایدئولوژی حاکمیت آسیب برسانند اما از دورهای به بعد کار به اخراج استادان اقتصاد هم رسید. از دورهای دیگر (بعد از اعتراضات سال ۱۴۰۱) همه را اخراج کردند
بیان فردا | علی سرزعیم استادیار دانشگاه علامه طباطبایی از استادانی است که در ابتدای آغاز به کار دولت سیزدهم از دانشگاه اخراج شده است. او در واکنش به اخراج استادان دانشگاه مصاحبهای کرده و تحلیل خود را از این اتفاق گفته است. بخشهای مهم این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
* حاکمیت در حالی این روزها استادان دانشگاه را اخراج میکند که در گذشته بیشتر با استادان علوم اجتماعی با تصور اینکه دانش غربی و غیر اسلامی را تدریس میکنند، زاویه داشت تا نتوانند به ایدئولوژی حاکمیت آسیب برسانند. اما داستان حاکمیت با استادان دانشگاه بعد از اعتراضات سال ۱۴۰۱ و جنش «زن، زندگی، آزادی» به کل عوض شد. یعنی تهدید امنیتی به دغدغه دوم تبدیل شد و مسئله اصلی حاکمیت به امنیتی کردن دانشگاه و استادان دانشگاه تبدیل شد
* در واقع تصورغلط حاکمان این بود که اگر از دانشگاه صدای اعتراض بلند میشود، متاثر از استادها است. همچنین این توقع را هم داشتند که استادان جو به هم ریخته را کنترل کنند که البته این فرضیهای اشتباه و به دور از واقعیت بود. موضوع این است که تصمیمگیران شکاف نسلی را در نظر نمیگیرند و نمیدانند در بحثهای مربوط به مرحوم مهسا امینی، عمدتا دانشجویان فعال و استادهای دانشگاه غیرفعال یا در بهترین حالت دنبالهرو بودند.
اگر همه استادان هم حذف شوند، ذرهای در مطالبهگری دانشجویان کاسته نخواهد شد
اساسا این تصور که نسل جدید فرمانبردار باشند، ۱۰۰ درصد تصوری غلط است. به همین دلیل باید اذعان داشت، حتی اگر همه استادان هم حذف شوند، ذرهای در اراده دانشجویان برای مطالبهگری کاسته نخواهد شد؛ بنابراین باید گفت، نه رویکرد تصفیهای نه تنها کمکی نمیکند، بلکه بذر کینه و نفاق و ناراحتی را تشدید خواهد کرد.
* رابطه حاکمیت و دانشگاه در اوائل انقلاب هم چالشی بود. در واقع در آن برهه دانشگاه هم پایگاه گروهکهای سیاسی بودند، هم حاکمیت امیدی عجیب و غریب داشت که بتواند علوم اسلامی را در دانشگاه تبلیغ و ترویج کند؛ بنابراین از فضای تند آن روزها برای تصفیه استادان بهره بردند. البته در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب نگاه امنیتی با شدت و حدت زیادی در همه امور وجود داشت که البته این نگاه در دانشگاه پررنگتر بود.
پس از جنگ دانشگاه خنثی بود و فقط سدجواد طباطبایی اخراج شد
* در دورهای که جنگ به پایان رسیده بود و هم و غم اصلی کشور به سازندگی اختصاص داشت، دانشگاه فضایی نسبتا خنثی داشت و نوعی تعاملی از روی جبر بین حاکمیت و دانشگاه جاری بود. به همین دلیل تنها برخورد جدی با استادان دانشگاه فقط به قضیه آقای دکتر سیدجواد طباطبایی محدود میشود که به دلیل بیپروایی خاصی که در مطرح کردن نظراتش داشت، با محدودیت مواجه شد.
استادان اقتصاد برای نخستین بار در دولت احمدینژاد اخراج شدند
* در دوره احمدی نژاد ذوقزدگی عجیبی برای بازگشت به ارزشها و آرمانهای دهه شصت مشاهده میشد که در این راستا گفته شد «میخواهیم فضای دانشگاه را اسلامی کنیم و اجازه ندهیم، دانشگاه پیشتیبان اصلاحطلبان باشد و از اصولگرایان پشتیبانی کند.» به همین دلیل نیروهایی را که با دیدگاهشان در تضاد بودند، حذف کردند. در آن دوره استادان اقتصادی به طور ویژهای با تهدید و محدودیت مواجه شدند که نتیجهاش این شد که با وجود درآمد ۷۰۰ میلیارد دلاری از نفت، شاهد بدترین دوره به لحاظ اقتصادی باشیم.
فکر کردند با اخراج استادان دانشگاه میتوانند فضا را مدیریت کنند
* حاکمیت در شرایطی بنا را بر تقابل با استادان دانشگاه گذاشته است که به طور جدی تهدیدهای امنیتی را متوجه خود میبیند که اعتراضهای ۱۴۰۱ موید تهدیدهایی است که ریشه در نارضایتی بالا در جامعه دارد. خب! یکی از کانونهای اصلی اعتراضها نهاد دانشگاه بود که کاملا جدی مطالبههایش را از حاکمیت طلب کرد. در چنین حالتی تصور تصمیمگیران امنیتی این است که با برخی از تصمیمها از جمله اخراج استادان دانشگاه میتوانند فضا را مدیریت کنند که باید اذعان داشت، اصل چنین تصوری غلط است. در واقع رفتارهای رادیکال موضوع را تشدید خواهد کرد.
* قانونی نانوشته اینطور میگوید «اگر استقلال نهادها به رسمیت شناخته شوند، شاید در کوتاهمدت گرفتاری ایجاد کند، اما در بلندمدت به نفع حاکمیت خواهد بود.» یعنی اگر استقلال دانشگاه به رسمیت شناخته شود و استاد دانشگاه آزادی عمل داشته باشد و حاکمیت به آنها اعتماد کنند، در بزنگاههای دشوار همان استادان از حکومت دفاع خواهد کرد. به هرحال عموم استادهای دانشگاه مدافع حقیقت هستند و به همین دلیل اگر جریانی به ناحق علیه حاکمیت تحرکی داشته باشد، مقابله را لازم و واجب میدانند. البته شرط این مهم به رسمیت شناختن استقلال نهاد دانشگاه است. البته قوه قضائیه مستقل، رسانههای مستقل و ... هم لازمه این امر است. پس نتیجهگیری میکنیم، وقتی حاکمیت از استقلال دانشگاه، رسانه و ... جلوگیری میکند، اعتبار این نهادها در جامعه از ارزش میافتد و نمیتوانند در مقاطع لازم برای حکومت موثر باشند، چون مردم برایشان ارزشی قائل نیستند.
دیدگاه تان را بنویسید