
سنگ قبر هر متوفی چه مفهومی دارد؟ | دروازهای میان مرگ و زندگی
«سنگ قبر» اگرچه الزاما در میان همه اقوام و جغرافیا وجود نداشته، اما مرسومترین نشانه برای مدفن مردگان است. به ویژه که سنگ ماندگاری و مقاومت بیشتری در مقابل فرسایش و نابودی دارد.
بیان فردا | «مرگ» قطعیترین و صادقانهترین پدیده در زندگی است. برخلاف بعضی نظرات عوامانه؛ گفتن از مرگ، نه کراهتی برای شادابی، بلکه نوعی «ستایش زندگی» است. وقتی اثری با موضوع مرگ خلق میشود، بیش از اینکه تاریک و ناامیدکننده باشد، پیامی است برای زندگی و زندگان.
اگر اندوهی با عبارت مرگ همراه باشد، از ذات مرگ نیست، از پنداری است که شنونده دارد. پس گفتن از مرگ معیاری است برای سنجش شادابی و شادی مخاطب و احترامی که در دل به زندگی دارد. آیینهای مربوط به مرگ نیز از تنوع همین مواجهات و تفاسیر با جهانبینی جوامع شکل میگیرند تا جایی که ادیان و باورهای فرهنگی به ساخت این تصاویر وارد شده و بخش مهمی از لزوم فلسفی و تاریخی خود را بر این موضوع متمرکز میکنند.
مرگ در فرهنگهای مختلف و در میان اقوام از جایگاهی بالا و علیالخصوص با آمیزهای از رازآلودی، در همه ارکان زیستی حضور دارد. عبادت، اخلاق، رفتار، اندیشه و... با باور به مرگ شکل میگیرند. بدیهی است «فرهنگ و هنر» هم از این پدیده بانفوذ، گزیری ندارد. از میان رسوم و باورهایی که به مرگ و رفتار با مردگان مربوط میشود، بخش بزرگ غیرملموس آن در طول تاریخ از بین رفته یا تغییر کرده است، ازجمله آداب وداع با مردگان یا مراسمی که هنگام تدفین انجام میشد. اما بخش ملموس و مجسم این آیینها و باورها در قالب چگونگی تدفین و قبور و اشیای همراه مردگان و آرامگاهها و... به جای ماندهاند که اصلیترین و مستدلترین منابع مطالعه در تاریخ محسوب میشوند.
در اغلب فرهنگها و آیینها، محل دفن مردگان نشانهگذاری میشود که نوع و ماندگاری آن متاثر از باورهای اقوام، متغیر است. این نشانهها میتوانند شامل تکهای سنگ و چوب، کاشت درخت تا مجموعههای ساختمانی و یادمانی با شکوه و دستکندهای اعجابآور در دل کوهها باشند. از آنجا که آرامگاههای باشکوه معمولا به خواص جامعه تعلق داشتند، ممکن است برای مطالعه و درباره برخی افراد و طبقات اجتماعی غیرقابل ارجاع یا ساکت باشند. اما نشانههای سادهتر روی قبور از فراگیری بیشتری برخوردارند و سندی برای آشنایی با مفهوم مرگ و زندگی در جوامع تاریخی خواهند بود.
«سنگ قبر» اگرچه الزاما در میان همه اقوام و جغرافیا وجود نداشته، اما مرسومترین نشانه برای مدفن مردگان است. به ویژه که سنگ ماندگاری و مقاومت بیشتری در مقابل فرسایش و نابودی دارد. بعضی روشهای تدفین یا از بین بردن جنازه (مثلا در میان زرتشتیانی که بقایای مردگان را بعد از تغذیه پرندگان لاشخور در استودانها میگذاشتند یا بخشی از آسیای شرقی که مردگان را میسوزاندند) تناسبی با کار گذاشتن سنگ قبر به معنای امروزین، نداشت.
همینطور محدودیتهایی مثل آنچه در بین برخی مسلمانان رایج است و بنا به فتوا؛ ممتاز کردن قبر به هر شکل برایشان کراهت دارد. اما این خلأ نمیتواند دلیلی بر انکار فراگیری استفاده از سنگ قبر باشد. باوجود بعضی مثالها و ادعاهای باستانشناسی، به یقین نمیتوان گفت استفاده از سنگ قبر چقدر قدمت دارد. اما بدیهی است سنگ مزارهایی که مزین به خطوط و متون هستند، به دورههای تاریخی متاخر تعلق دارند. عیلامیها همراه با هدایا و بعضی لوازم متوفی، صورتکی شبیه به مرده و لوحی را در محفظه بالای قبر میگذاشتند. برای ادیان و مذاهب مختلف هم این سنگ قبرها تفاوت داشت.
ارامنه ایرانی علاوه بر سنگ قبرهای منقوش و مکتوب، از صلیب برای نشانهگذاری استفاده میکردند. یکی از عجیبترین قبرستانهای جهان در محل «خالدنبی» استان گلستان قرار دارد که بعضی پژوهشگران ستونها و سنگهای موجود در محوطه را نمادی از مفاهیم نامتعارف میدانند. همینطور «شیرسنگی» که همچنان در منطقه وسیعی از شرق ایران به عنوان نشانه مدفن به کار میرود. در برخی نواحی تندیسهایی از حیوانات اهلی و وحشی مختلف مثل سگ و قوچ و... هم باقی مانده است.
در قبرستانهای اسلامی شرق ایران تا محدوده هرات، مثل قبرستان مجاور آرامگاه جامی در خراسان، میتوان سنگ قبور عمودی و ایستاده را دید. دور از ذهن نیست در جوامع تاریخی، سنگ قبرها را که به کرات مورد بازدید و زیارت بازماندگان بود، گونهای «رسانه» اعتقادی فرض کرد. بنابراین میتوانست محلی برای ثبت باورها و هنرنمایی صنعتگران باشد.
برای درک بهتر این موضوع باید به خاطر داشته باشیم؛ معنای «هنر» و «صنعت» در طول تاریخ با آنچه امروزه میشناسیم تفاوت داشته و مهارت صنعت و هنر پیوستگی بیشتری با هم داشتند. آنچه امروزه به عنوان مرجع و تاریخ هنر یا مبانی زیبایی شناختی آثار هنری و تاریخی مورد مطالعه قرار میگیرد، در زمان خلق؛ انگیزه، کارکرد و مفهومی متفاوت با پیشفرضهای معاصر دارد. اگرچه تسلط پدیده مرگ میتوانست شرایط خاصی را برای بازماندگان و صنعتگران [و هنرمندان] حجاری در طراحی و ساخت سنگ قبرها به وجود آورد. آیا تراش یک گلدان سنگی و هاون و ازاره دیوار و... یا تراش سنگ قبر میتوانست احوالی شبیه به هم برای حجار بسازد؟
آن هم در جایی که باید مرگ به زندگی و بقا گره میخورد؛ دروازه میان مرگ و زندگی. آنچه حجاران بر سنگ قبرها حک میکردند یا فرهنگ عمومی و خواست بازماندگان بود، حاوی نقوش متنوعی است. فرهنگ منطقه و مذهب مهمترین عامل انتخاب این نقوش هستند. این نقوش را میتوان به ترتیب تاریخی و به تفکیک جغرافیای فرهنگی و مذهبی دستهبندی کرد.
علاوه بر تاریخ و مشخصات متوفی، میتوان به مواردی مثل، چهره مردگان، شعر، دعا و آیات قرآنی، ابزار و وسایلی که جنسیت و علائق و شغل یا پایگاه اجتماعی متوفی را معرفی میکند (تفنگ، شمشیر، شانه، قیچی، تسبیح، نیزه، اسب و سوارکاری)، نقوش گیاهی و... فراوانی بیشتری دارند. نقوش هندسی، پرندگان، نقش سرو، المانهای کوچک معماری مثل مقرنس و قوس، نقوش اسطورهای و... هم روی این سنگها دیده میشوند.
ظرافت پیکره درازکشیده ناصرالدین شاه در کاخ گلستان تهران هم یکی از نمونههای استثنایی ساخت سنگ قبر است که نمونههای سادهتر آن به ندرت دیده میشود. کیفیت و طرح حکاکی سنگ قبرها به محل نصب، اهمیت شخص متوفی و مهارتهای سنگتراشان بستگی دارد و از نظر فنی دامنهای از خراشهای ساده و سطحی تا تراشهای عمیق و برجستهسازی را در بر میگیرد. در هر صورت تمامی این نقوش، ضمن اشاره به مرگ، همواره اشاراتی به حیات یا حداقل حیات پس از مرگ دارند.
به مرگ احترام میگذارند و همزمان تسکین زندهها هستند در ادامه شور و تعهد زندگی. بدیهی است تحولات فکری و اعتقادی میتواند در جایگاه، موضوع و کیفیت سنگ قبرها و حتی در محبوبیت اجتماعی سنگ قبر تراشها، تاثیرگذار باشد. هر قدر که این مفاهیم برای مردم دورههای مختلف ملموس و بدیهی بوده، امروزه میتواند برای هنرمندان و منتقدین هنری به عنوان ارزشهای محتوایی در هنر معاصر، مورد ارزیابی، توجه و الهامپذیری باشد. این مقایسه معنادارتر خواهد بود اگر بپرسیم؛ مخاطب هنر معاصر چه توقعی از تجربه دیدن آثار هنری دارد؟
منبع: اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید