
«دونلی» پدر در دستان پسر
عیسی بلوچ هنوز بیمه ندارد و با وجود دونلینوازی مجبور است برای گذران زندگی، کارگری کند.
بیان فردا | آخرین شبی که موسی بلوچ زنده بود، ساعتی بیشتر بیدار ماند، پا به پای پسر جوانش نشست و تا جایی که توانست از موسیقی بلوچستان، دونلی و زیر و بم نواختن آن گفت. پدر، دونلی مینواخت و کوک ساز را به عیسی که در آن زمان دونلینوازی جوان و تازه کار بود، یاد میداد: «ببین بابا جان ساز را این طور کوک میکنند این را یاد بگیر، اگر کوک ساز را یاد نگیری هیچ وقت شما را دونلینواز نمیدانند.»
ساعت 2 و نیم بعد از نیمه شب خوابیدند و پنج صبح برای نماز به مسجد رفتند. موسی میخواست بعد از نماز برای استراحت به خانه برگردد ولی تصمیمش عوض شد و فکر کرد ساعتی با ماشین کار کند تا پولی دستش بیاید. وضع موسی بلوچ هم مثل حالای عیسی بلوچ چندان تعریفی نداشت، چرخ زندگیشان با درآمد اندک اجراها نمیچرخید. سالهای آخر مجبور شده بود با قرض و وام پرایدی بخرد تا در کنار موسیقی، از راه مسافرکشی درآمدی برای گذران زندگی کسب کند اما همان ماشین و جاده نیکشهر در 46 سالگی جانش را گرفت.
در آن زمان پیشنهاد اجرای موسیقی نسبت به این سالها بیشتر بود ولی حالا عیسی بلوچ که دونلینوازی را از پدر یاد گرفته است، از شرایطی که برای هنرمندان در سیستان و بلوچستان به وجود آمده، به تنگ آمده است. در این دو سال هم کرونا زخمی بر زخمهایشان اضافه کرد و اجرا و در نتیجه درآمدشان خیلی کمتر شد.
حق ما را نمیدهند
عیسی پسر بزرگتر موسی بلوچ از 16 سالگی؛ وقتی هنوز نوجوانی دبیرستانی بود دونلی را از پدر یاد گرفت. موسی به او گفته بود میخواهم پس از مرگم هنرم زنده بماند و راه من ادامه پیدا کند. با تمام این حرفها ولی عیسی هرگز تصور نمیکرد که به این زودی و در حالیکه هنوز پدرش به نیمه راه زندگی خود نرسیده، بخواهد به جای پای او در موسیقی و دونلینوازی فکر کند. موسی بلوچ، همیشه به عنوان پدر و معلم به پسرش میگفت که فقط موسیقی اصیل و «همان که سینه به سینه و نسل به نسل به آنها رسیده است» را کار کند و خیلی هم بر این موضوع تأکید داشت.
یک بار همان اوایل که عیسی در حال یادگیری دونلی بود، «ملاممد جان» را نواخت. موسی خان با شنیدن آهنگ، او را از این کار منع کرده و گفته بود: «این آهنگ را نزن، اگر روزی آن را در جشنوارهای اجرا کنی، اصلاً رتبهای نمیآوری و حتی نمره منفی میگیری چون ملاممد جان آهنگی افغانی است. اینهایی که من میزنم را بزن، البته مشکلی نیست اگر این آهنگها را هم یاد بگیری اما تمام فکرت باید در موسیقی اصیل بلوچی باشد.» عیسی بلوچ تا به حال در چند جشنواره شرکت کرده و حتی در زمان دانش آموزی هم به عنوان دانش آموز، مقام اول دونلینوازی را کسب کرده است.
همچنین در جشنواره آواها و نواهای وحدت دیپلم افتخار دریافت کرده، در بخش موسیقی جشنواره تئاتر زابل و جشنواره موسیقی جوان مقام اول را به دست آورده و در اکسپو 2020 دوبی نیز اجرایی داشته است. او معتقد است که در حق هنرمندان موسیقی کم لطفی شده است:« همه کار ما را تأیید کردهاند ولی حق ما را نمیدهند. از ما حمایت نمیکنند و به سختی زندگی میکنیم. هرکس دیگری جای ما بود با این شرایط سخت، این هنر را رها میکرد. زمانی هم که پدرم در دونلینوازی کمی بیشتر شناخته شد، بسیاری از او برای ساخت مستند، فیلم گرفتند اما هیچ اهمیتی برای وضع زندگی او قائل نبودند. ما زندگی سختی داشتیم و پدر حتی مجبور شد بنجوی خود را بفروشد.
بیشتر از 35 سال موسیقی کار کرد ولی با آن همه سابقه کاری، او را بیمه نکردند و مجبور بود مسافرکشی کند.» او و بسیاری از هنرمندان موسیقی در سیستان و بلوچستان در سال نهایتاً به 3 تا 4 اجرا دعوت میشوند و مبالغ ناچیزی از 500 هزار تومان تا نهایت 2 میلیون تومان به آنها پرداخت میشود با این حال نه آنها سازشان را زمین گذاشتهاند و نه موسی دونلی خود را.
شیر محمد بلوچ استاد پدرم بود
ساز دونلی از سالها پیش با نام شیرمحمد اسپندار، دونلینواز دیار رستم گره خورده و حتی دیده شده است. وقتی موسی بلوچ سال 91 بعد از حادثه رانندگی فوت کرد، برخی گفتند که او تنها شاگرد، شیر محمد اسپندار بوده است ولی عیسی، پسر موسی بلوچ این موضوع را رد کرده و میگوید که پدرش دونلی را از عموی خود «شیرمحمد بلوچ» یاد گرفته است.
«سبک پدرم زمین تا آسمان با سبک شیر محمد اسپندار فرق دارد؛ ضمن اینکه نی نوازی در خانواده ما ارثی است. پدر بزرگ مادری و پدری من هر دو تک نی مینواختند و عموی بابا دو نی میزده. بابا انگشت گذاری را از عمو و نفسگیری را از پدرش یاد گرفته بود. اولین بار هم وقتی عمویم در عروسی تک نی میزد، پدرم این ساز را دید و شنید و به آن علاقهمند شد.»
موسی بلوچ وقتی در آن جشن عروسی به تماشای نینوازی عمویش نشست، هنوز خیلی کودک بود و شاید تنها 7-8 سال داشت. مراسم که تمام شد، همه رفتند ولی او به تماشا نشست. شیر محمد بلوچ وقتی علاقه موسی را دید، یک دونلی به او هدیه کرد. موسی هم با شوق کودکانهاش دونلی را به خانه برد و برق انداخت. از روز بعد تمرینها را شروع کرد؛ به قدری به این ساز علاقه داشت که در 10 روز نفسگیری را یاد گرفت در حالی که نفسگیری یکی از مهمترین بخشهای دونلینوازی است و یادگیری آن حدود 4 ماه زمان میبرد.
دونلینوازی موسی بلوچ مرحوم ماشاءالله بامری را به گریه انداخت
موسی دو کلاس بیشتر درس نخوانده بود؛ پدرش به او میگفت که نمیخواهد درس بخوانی و بچه را برای چوپانی به کوه و بیابان میفرستاد. او هم مانند بسیاری از چوپانها همراه گَله، در «تک نی» میدمید و تمرین میکرد. بزرگتر هم که شد در مراسم و جشنهای شهر و روستای خود دونلی مینواخت ولی کمتر کسی در خارج از روستای ملوران او را میشناخت.
موسی بلوچ از طریق یکی از دوستانش که در ایرانشهر درس میخواند با مرحوم ماشاءالله بامری، آوازخوان و پژوهشگر مطرح موسیقی بلوچ آشنا شد.« یک روز پدرم پس از اصرارهای زیاد ماشاءالله خان، دونلی نواخته بود. او به گریه افتاده و گفته بود: به این میگویند دونلینوازی؛ شما تا به حال کجا بودی؟ آن زمان پدرم تنها 30 سال داشت و از آن به بعد با مرحوم ماشاءالله بامری به اجراهای مختلف در ایران و خارج از ایران رفت و بیشتر شناخته شد.» سبک موسیقایی موسی بلوچ بیشتر حماسی و فولکلوریک بود و مقامهای موسیقی بلوچستان از جمله لیکو و زهیروک، سوت یا نازینک و گواتی را به خوبی مینواخت.
سال 80 در نخستین دورهای که جشنواره موسیقی محلی در چابهار برگزار شد و محمدرضا درویشی هم جزو داوران آن بود، موسی بلوچ توانست در میان 4 دونلینواز مقام نخست را کسب کند. به گفته عیسی بلوچ، او در جشنواره موسیقی نواحی کرمان هم حضور داشته و مقام اول را کسب کرده است.« با چند خواننده در سبکهای مختلف موسیقی سیستان و بلوچستان کار میکرد و برای هر کدام مناسب سبکهای خواندن آنها لیکو، زهیرک یا سوت و نازینک مینواخت. در حال حاضر تمام این خوانندهها با من کار میکنند فقط کریم بخش که اهل روستای چاهان بود، فوت کرده است. داوود بامری پسر ماشاءالله بامری هم در حال حاضر موسیقی و آواز بلوچی کار میکند.»
حدود 500 کاست از اجراهای موسی بلوچ مانده است
روزهایی که موسی بلوچ شهر به شهر و کشور به کشور برای اجرا و دونلینوازی میرفت، هنوز گوشیهای دوربین دار مانند امروز، فراگیر نشده بود ولی او یک ضبط کوچک داشت و همیشه آن را همراه خود میبرد؛ آنچه میخواندند و مینواختند را ضبط میکرد. حالا نیز حدود 500 نوار کاست از آن اجراها با کیفیتی قابل قبول در خانهشان مانده که در واقع میراث و گنجینهای از موسیقی بلوچ است ولی تا به حال کسی برای ساماندهی و انتشار، سراغ آنها نرفته است.
او در سال 89 در جشنواره موسیقی کار که با همکاری مرکز موسیقی حوزه هنری برگزار شده بود برای اجرای صحنهای به تهران آمد و در حال حاضر فیلم اجراهای صحنهایاش نزد هوشنگ جاوید، پژوهشگر موسیقی نواحی نگهداری میشود. سال 91 نیز مؤسسه فرهنگى هنرى ماهور شماره 35 از مجموعه موسیقی نواحی ایران با عنوان موسیقی و خلسه را که توسط محمدرضا درویشی جمع آوری شده بود، منتشر کرد. این مجموعه شامل اجرای موسیقی و ذکرهای مراسم گُواتی بلوچستان، ذکرهای گُواتی، مقام ذَهیروک، مقام سیمرغ، مقام مار و موسیقی گُواتیِ ایرانشهر، چابهار، نیکشهر و بمپور است و دو مقام از موسیقی آن را استاد شیرمحمد اسپندار و موسی بلوچ با دونلی اجرا کردهاند.
«دونلی» یا «دونی» از سازهای محلی بلوچستان و از خانواده نی است. این ساز به لحاظ ساختاری شامل دو نی مونث و مذکر است و نوازنده هنگام نواختن هر دوی آنها را در دهان خود قرار میدهد. نی مونث (با سه سوراخ) به عنوان واخوان مورد استفاده قرار میگیرد و نی مذکر که دارای شش سوراخ است وظیفه نواختن مقام یا آهنگ را به عهده دارد. دونلینوازان اغلب هنگام نواختن لنگی سنتی به زانوهایشان میبندند تا چند ساعت بدون خستگی بتوانند به صورت نشسته، موسیقی اجرا کنند.
نه خانه داریم و نه بیمه
این دونلینواز بلوچستانی خیلی زود جهان موسیقی و آوا را ترک کرد و پسر بعد از فوتش با شنیدن نوارهای باقیمانده از پدر، سعی کرد تا میراثدارش باشد و حالا هم دونلی را به برادر کوچکترش یاد میدهد. عیسی بلوچ در روستای ملوران نیکشهر زندگی میکند و حالا 31 ساله است. او چند سال پیش، در رشته آموزش ابتدایی دانشگاه آزاد قبول شد و همزمان ازدواج کرد ولی با افزایش هزینههای تحصیل و زندگی، نتوانست ادامه دهد و دانشگاه را رها کرد. دو دختر 5 و 6 ساله دارد ولی هنوز خانهای ندارد و همراه مادرش در همان خانه گِلی که پدر سالها پیش آن را ساخته بود، زندگی میکند.
سه سال پیش وقتی برای بیمه از سوی صندوق اعتباری هنر اقدام کرد، متوجه شد برای بیمه خانواده چهار نفری باید ماهانه 400 هزار تومان حق بیمه پرداخت کند در حالی که میگوید تنها دریافتی ثابت و ماهانه او یارانهای است که حالا نهایتاً به حدود 400 هزار تومان رسیده است بنابراین توان پرداخت حق بیمه ندارد و مانند پدرش بدون بیمه روزها را سپری میکند. چند باری هم پیگیر شده تا مسئولان وزارت ارشاد در ساختن خانهای مستقل به او کمک کنند اما باز پیگیریهایش بی نتیجه مانده است.
موسی بلوچ سالها پیش مجبور شده بود برای جبران هزینههای زندگی، با پراید مسافرکشی کند و حالا پسر او مجبور است برای کسب درآمد در کارگاه ساختمانی بیل بزند و کارگری کند. همین چند وقت پیش هم که برای کارگری در طبقه چهارم ساختمانی فرغون به دست گرفته بود، پایش لیز خورد و به گفته خودش کم مانده بود تا از طبقه چهارم به پایین سقوط کند.
عیسی بلوچ فقط شانس آورد و میله کنار بنای طبقه چهارم او را نجات داد اما همیشه شانس با آدمها یار نیست و موسی بلوچ پدر او هم این شانس را نداشت. تصادف عصر روز پنجشنبه 22 دی ماه سال 1391 در جاده نیکشهر خیلی سنگین بود و همه از دیدن وضعیت ماشین در صحنه تصادف شوکه شده بودند. به دلیل ضربههای شدید ناشی از تصادف، بخشی از آهن ماشین به سینه موسی بلوچ چسبیده بود بنابراین خیلی دیر توانستند او را بیرون بیاورند. دونلینواز بلوچستانی که تازه 46 سال سن داشت، هنوز به هوش بود ولی از حالی که داشت، دریافته بود که دیگر زنده نمیماند و همانجا گفته بود: «خودم شرایطم را میدانم و میدانم که بچههایم یتیم شدهاند.»
نجات دهندگان هم لابد به او امید داده بودند که زنده میماند. ساعت 8 و نیم شب تصادف را به خانواده خبر داده و او را به بیمارستان قدیم نیکشهر برده بودند ولی موسی یک ساعت بیشتر دوام نیاورده بود. تمام کرده بود چون بیمارستانی که در آن بستری شد، امکاناتی نداشت و حتی همین حالا هم که بیمارستان جدید دیگری در نیکشهر ساختهاند، همچنان با کمبود امکانات، متخصص و جراح روبهرو است.
انتهای پیام
دیدگاه تان را بنویسید